یاد روزهایی میفتم که کرونا نبود... وقتی دلم تنگ می شد و نفسم از ناملایمات می گرفت بجای زدن به کوه وکمر!!! به مردم می زدم..به جمعشان می رفتم...و از غم وغصه رها می شدم...هرچند خود باعث نگرانی هم می شدند... رفتارشان.....رفتارمان.....
یاد یکی از این "به مردم زدن ها" بخیر که کرونا فاصله اجتماعی را به ما تحمیل نکرده بود:
« نسیم نسبتا خنکی می وزد... ولی هوا غبار آلود است... سوزش مخاط بینی حکایت از آلودگی هوا دارد... سوزاندن زباله و بقایای ساقه وشاخ برگ نیشکر، لاستیک های فرسوده واین اواخر علفزارهای هورالعظیم حکایت شوم و مکرری است که غباروخاک این میهمان همیشگی اهواز را همراهی می کند... پوستمان کلفت شده یا بی عار شده ایم؟ نمیدانم.... ولی می دانم که اینهمه آلودگی های طبیعت را که انسان سازند، خودمان باعث وبانی آنیم، آلودگی ها را تحمل می کنیم وخم به ابرو نمی آوریم ولی انگار مخاطمان هنوز کلفت نشده اند آلارم می زنند.......
-
سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۹:۴۲
-
۱۳۵۲ بازدید