حادثه متروپل و امیدهای محبوس شده
یادادشت ساناز بهمنی درباره حادثه آبادان و دردهای ناگفته
اجتماعی
بزرگنمایی:
جهان آرا ، جهان آرا،احمد
برادر متوسلیان کجایی حاجی ، سنگر رو خالی کردین که مردم دارن زیر آوار ظلم و ستم تلف میشن
یادادشت ساناز بهمنی درباره حادثه آبادان و دردهای ناگفته
🔸جهان آرا ، جهان آرا،احمد
برادر متوسلیان کجایی حاجی ، سنگر رو خالی کردین که مردم دارن زیر آوار ظلم و ستم تلف میشن
مکالماتی آشنا برای مردم خوزستان اما اینجا مردم زیر آوار بی مسئولیتی مسئولان شهر تلف شدن ، و اینک قصه عزای دوباره آبادان است مردمی که در زمان جنگ زیر بارش خمپاره و گلوله ها جنگیدند و جان دادند و دینِ خود را به این کشور ادا کردند هنوز هم آثار جنگ را میتوان برپیکر شهر و مردم دید گویا ناف شهر را با خون بریده اند ، ولی حال کمرش زیر بی تدبیری ها خرد شده آن هم درست در عن قریب روزهایی که به مقاومت و پایداری آنها نام گذاری شده شاید دوباره باید مقاومت و صبر خود را نشان دهند ، خسته اند این مردم ولی کمر راست میکنند زیرا عزا و مصیبت زیاد دیده اند و به راستی که با درد و رنج عجین شده اند و ظاهرا پایان هم ندارد اصلا جنس غم این مردم فرق دارد.
از درد این مردم مینویسم از غم بزرگشان اما قلم ناتوان است از بیان درد زیرا درد را از طرف که بنویسی درد است:
ایستاده در غبار
روز دوشنبه بود در میان سرخی هوا و انبوه گرد و خاک ،متروپل آبادان فرو ریخت و امیدهایی را زیر پایه های سست خود محبوس کرد آن طرف ساختمان اما همه چشمشان خشک و مبهوت به خرابه های برجی که بر تن نحیف عزیزانشان آوار شده و کمی آن طرف تر زنان ناله و شیون میکنند، یکی برای تازه عروس و دامادش، مادری که در انتظار برگشت نوجوان هایش است، فرزندی که منتظر برگشت پدرش است ، مردی که خود را برادر مرده خطاب میکند، و فریاد کمک سرمیدهند برای نجات جان جگر گوشه هایشان و اشک خون است که از چشمشان جاریست اما هنوز امید دارند بلکه پیکر بی جان عزیزانشان از زیر آن آوار های بتنی متروپل بیرون بیاید در سویی دیگر نیروهای جهادی و مردم در تکاپو اند و حال پس از گذشت 5 روز بوی و خون تعفن آغشته درهم ساختمان را فراگرفته ولی ادامه میدهند با دست خالی با تجهیزات اندک ، بگذریم عزاست دیگر عزا که شرح دادن نمیخواهد....
قصه پر غصه متروپل
چندین روز از قصه پر غصه متروپل آبادان گذشت نوای سنج و دمام و سوز نگاه های غم زده ای که بین یکدیگر در گردش بود اما حرفی زده نمیشد گویی این چشم ها خود گواه حرف های زیادی است متروپل سه ساله فروریخت و قصه اش معلوم نیست به کجا ختم شود، ولی الحق و انصاف و به دور از هرگونه اجحاف بی لیاقت ترین مسئولان کشوری را در خوزستان داریم گویی استان خوزستان تبعید گاه اینگونه مسئولین شده است این تراژدی غمگینی که اینبار گریبان گیر آبادان شده دردیست از ویژه خواران و رانت خواران که سالهاست بر شهر چنبره زده اند ، متروپل های زیادی در خوزستان وجود دارد که به تدبیر و نظارت نیاز دارند تا از بروز چنین فاجعه هایی پیشگیری کنند ، و انتظار میرود با مسببین این فاجعه برخورد جدی و شفافی صورت گیرد.
✍️ساناز بهمنی
- جمعه ۶ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۹:۳۵
- منبع: صبح ملت نیوز