پیامبر اسلام در ادبیات فرانسه
بزرگنمایی:
پیامبر اسلام در ادبیات فرانسه
ویکتور هوگو، شاعر و نویسندهی بزرگ فرانسوی، در قرن نوزدهم است که خالق کتابهایی درخشان چون بینوایان و گوژپشت نتردام است و نام وی در عالم ادبیات برای همیشه جاودانه است. کتاب افسانه قرون مجموعهای از اشعار ویکتور هوگو است، در بخشی از این کتاب شعری است با عنوان سال نهم هجرت که به روزهای پایانی زندگی حضرت محمد (ص) اختصاص دارد.
ترجمه ی بخشی از این شعر
شصت و سه سال داشت که ناگهان تبی بر وجودش راه یافت.
قرآن را که خود از جانب خداوند آورده بود سراسر باز خواند.
آنگاه پرچم اسلام را به دست پرچم دار خود داد و بدو گفت : این آخرین بامداد زندگانی من است. بدان که خدایی جز خدای یگانه نیست، در راه او جهاد کن.
آرام بود اما نگاهش، نگاه عقابی بلند پرواز بود که ناگزیر به ترک آسمان شده باشد.
آن روز مثل همیشه در ساعت نماز به مسجد آمد، به علی تکیه کرده بود و مومنین به دنبالش می آمدند.
پیشاپیش ایشان همه جا پرچم مقدس در اهتزاز بود. هنگامیکه به مسجد رسیدند، وی با رنگ پریده روی به مردم کرد و گفت:
هان، ای مردم! همچنان که روز روشن خواه ناخواه به پایان می رسد، دوران عمر انسان را نیز سرانجامی است. ما همه خاک ناچیزی بیش نیستیم و تنها خداوند است که بزرگ و جاودان است. ای مردم اگر خداوند اراده نمی کرد، من آدمی کور و جاهل بیش نبودم.
کسی بدو گفت : ای پیامبر ، جهانیان همه هنگامیکه دعوت تو را در راه حق شنیدند به کلامت ایمان آوردند. روزی که تو پای به هستی نهادی، ستاره ای در آسمان ظاهر شد، و هر سه برج طاق کسری فرو ریخت.
اما او دنباله ی سخن را گرفت و گفت : با این همه، ساعات آخرین من فرا رسیده ، اکنون فرشتگان آسمان درباره ی من مشغول شورند و ......
نکته جالب توجه در این شعر تاکید ویکتور هوگو درباره امیرالمومنین علی (ع) است.
پریسا فرخیان
- سه شنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۰ - ۱۸:۵۶:۱۶
- منبع: صبح ملت