مرکز قلب تهران و دکتر مهدوی پزشک جوانی که تمام قد در خدمت کودکان در انتظار پیوند قلب هستند
بزرگنمایی:
بعلت علائمی مشکوک خودرا قرنطینه خانگی کرده ام...منتظر نتیجه تست هستم...از قاب تلویزیون کودکان بیمار پیوند قلب را درمرکز قلب تهران می نگرم....وپزشک جوانی که تمام قد درخدمت کودکان این مرزوبوم....
با تک بیتی از شیون فومنی درحسرت ازدست دادن کودکی از فرزندان انبوهش می گوید. از پسری می گوید که شش بار برای پیوند به اتاق عمل رفته، اما هر بار به دلیلی نشده که نشده. هنوز هم وقتی پیوندی موفق پیش می رود، سرخوش می شود، اما وای به روزی که یکی از بچه ها برود..... این را زمزمه می کند:
وزید صاعقه ، از من چه ماند، خاکستر!!!
یادداشت/
دکتر سید محمد علوی
بعلت علائمی مشکوک خودرا قرنطینه خانگی کرده ام...منتظر نتیجه تست هستم...از قاب تلویزیون کودکان بیمار پیوند قلب را درمرکز قلب تهران می نگرم....وپزشک جوانی که تمام قد درخدمت کودکان این مرزوبوم....
با تک بیتی از شیون فومنی درحسرت ازدست دادن کودکی از فرزندان انبوهش می گوید . از پسری می گوید که شش بار برای پیوند به اتاق عمل رفته، اما هر بار به دلیلی نشده که نشده. هنوز هم وقتی پیوندی موفق پیش می رود، سرخوش می شود، اما وای به روزی که یکی از بچه ها برود..... این را زمزمه می کند:
وزید صاعقه ، از من چه ماند، خاکستر!!!
صبح به بخش آمده ، با قدِ رشید وچهارشانه اش ، با بچه هایش ، بیماران پیوند قلبی خوش وبش می کند..با پسرها به روش داش مشتی کرونایی مشت به مشت می شود... باهاشون هم آواز می شود...
دختری که تازه حیات دوباره باز یافته با زبان معصومش می گوید: دکتر متشکرم...
مادرِ جوانِ کنارِ دختر، اشک آلود می گوید : دکتر جان بخاطر حیاتِ دوبارهِ دخترم ازت متشکرم، اول خدا بعد تو....
لبخند بچه های پیوند قلبی با آن نگاه معصومشان وآن زبان شیرینِ بی آلایشِ به چاپلوسی و تملق وپر از صفا و قدرشناسی اشک هر انسانی را درمی آورد..اشک شوق وقدردانی و شکر بخدای باریتعالی که هنوز این انسانهای باشرف هستند...پزشکانی که شرف را به تن آسایی، خوشگذرانی وتجمل و پول وثروت ودلدادگی به غیر نفروخته اند....
دکتر مهدوی از پیوند قلب کودکان در مرکز قلب میگوید...10 درصد کل پیوند قلب کودکان در جهان به ایران اختصاص دارد...پیشرفت شگرف پزشکی در ایران که زمانی حتی یک نمونه اش رویایی بود...یادم میاد وقتی پروفسور بارنارد اولین پیوند قلب را انجام داد تصور انجامش در ایران خواب خیالی بود غیرممکن...اکنون 10 درصد کل پیوند قلب کودکان به ایران اختصاص دارد...
وقتی دکتر مهدوی را با برخی دیگر به اصطلاح فرهیختگان این مملکت مقایسه می کنم نمی توانم هضم کنم که چرا این قَدَر تفاوت؟.....
او تمام آمال وآرزوهایش را در این آب و خاک و برای حیات فرزندانش که بیمارانش هستند می داند ومی خواند ومی خواهد... دغدغه اش کسبِ درآمد از بیماران و ارسال آن به خارج از کشور نیست...دغدغه اش رفاه ، خوشگذرانی و تعطیلات در فلان نقطه دنیا نیست...دغدغه اش زن وبچه هایش در کالیفرنیا وفیلادلفیا نیست...دغدغه اش خرید منزل لاکچری در قیطریه وزعفرانیه نیست.... دغدغه اش کودکانِ درنوبتِ پیوند است....
مطلب را به نوشته ای دریک نشریه پیوند میدهم: 《تک تک کودکانی که روی تخت های بخش پیوند قلب اطفال منتظر رسیدن هدیه ای از جانب خدا هستند؛ آن هم به دست ایثار یک خانواده که عزیز از دست داده؛ عاشقانه این مرد را دوست دارند. پزشکی که همه آن ها را همچون بچه هایش می داند. در تمام طول مصاحبه با واژه "بچه هایم" این کودکان را خطاب می کند، دغدغه بهبودشان را دارد، درمانشان را، زندگی شان را، شادی شان را. برای این بچهها پدر است، دلسوز است، خودش را به آب و آتش میزند برای نگه داشتنشان، برای برگرداندنشان به زندگی.》
یاد شعر شیون فومنی شاعر جوان شمالی افتادم که سرود:
وزید صاعقه از من چه ماند خاکستر/
و کندهای که همه چشمسوز و اشکآور…
چه بودم آه درختی به کوه لم داده/
برای صبرِ زمستانیام شکوفه، ظفر…
درخت من چه خلیلانه خرقه بر تن کرد
تصویرتزیینی است/