شعر رازِ چـــاه سروده استاد حسین بهرنگ از کتاب (نوای غربت)
بزرگنمایی:
در غربت و تنهایی مولا علی(ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رازِ سر در چـاه کـردنهـا نمیدانـد کسی
تـا سحرگـه آه کردنهـا نمیدانـد کسی
در غربت و تنهایی مولا علی(ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(( رازِ چـــاه 1362/3/5 ))
رازِ سر در چـاه کـردنهـا نمیدانـد کسی
تـا سحرگـه آه کردنهـا نمیدانـد کسی
در میـانِ نـخـلهـای سـر بـلنـد و بـاروَر
نالـهی شبـگـاه کردنهـا نمیدانـد کسی
در سکوتی عقـل سوز و عشق پرور اشک را
با قلـم همـراه کردنهـا نمیدانـد کسی
استخوانت در گلو بود و به چشمانِ تو خار
گفتگو بـا چـاه کردنهـا نمیدانـد کسی
با (سَلُونی) خواستی تا خفتگان بر پـا کنـی
رمـزِ این آگـاه کردنهـا نمیدانـد کسی
ای سکـوتت معنـی ( اَلصَّبـْرُ مِفْتاحُ الْفَرَجْ )
صبر با بدخـواه کردنهـا نمیدانـد کسی
گاه از دشمن گهی از دوستـان رنجیدهای
شِکوهی گهگاه کردنهـا نمیدانـد کسی
گفتـه بودی من عبادت کی کنم نادیده را
عقـل را بیـراه کردنهـا نمیدانـد کسی
(کـادَ فَقْـرُ اَنْ یَکُونَ کُفْـر) ابهامی نداشت
کـوه را چون کاه کردنهـا نمیدانـد کسی
شمعِ بیتالمال بعد از تو علی جان روشناست
گــاه را بیگـاه کردنهـا نمیدانـد کسی
درک کی خواهد شدن « فزْتُ وَ ربِّاْلکَعْبه»ات
خـام را گمـراه کردنهـا نمیدانـد کسی
(سالک) اندرحسرت این نکته خواهد سوخت چون
کجـروی بـا راه کردنهـا نمیدانـد کسی
******
- سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۷:۰۵
- منبع: صبح ملت نیوز