شاپور بختیار که روزگاری رژیم پهلوی را فاشیست و مستبد می خواند و به خاطرش چند بار زندان رژیم پهلوی را تجربه کرده بود، به چشمک آخرین رییس ساواک و دعوت محمدرضا شاه برای تشکیل کابینه، فتیله روحیه ضدفاشیستی خود را پایین کشید و به خود مرغ طوفان لقب داد و به کارزار مبارزه با انقلابیون و رهبر فرزانه آن پیوست، هر آنچه در فرانسه و سایر کشورهای غربی و عربی آموخته بود به کار بست تا مانع سقوط دربار و شاه شود اما بیشتر از پنج هفته نتوانست در برابر سونامی عظیم خمینی کبیر و یارانش مقاومت کند.
به گزارش ایسنا، امروز 16 دی ماه 1399 مصادف با چهل و دومین سالروز تشکیل کابینه پنج هفته ای شاپور بختیار است، آخرین نخست وزیر رژیمی که با دست انداختن بر گردن منتقد سابقش او را تا ابد در کارنامه رنگین 57 سال سلطنت پهلوی در ایران سهیم کرد.
بختیار که بود؟
شاپور در سال 1294 شمسی در ایل بختیاری و در خانواده ای که از دوره شاهان صفویه ریاست ایل را بر عهده داشتند، از محمدرضا معروف به «سردار فاتح» و ناز بیگم به دنیا آمد. مادر شاپور در هفت سالگی فوت کرد.
وی تحصیلات ابتدایی را در خانه پدری و دوران دبیرستان را تا کلاس سوم در اصفهان سپری کرد پس از آن برای ادامه تحصیل به بیروت لبنان رفت و از یک مدرسه شبانه روزی فرانسوی دیپلم متوسطه گرفت. پدر شاپور در 19 سالگی او به همراه چند تن از سران ایل بختیاری به اتهام مبارزه علیه پهلوی اول اعدام شد و او به دلیل این اعدام در سال 1313 به تهران برگشت اما در سال 1315 بار دیگر تهران را ترک کرد و این بار به پاریس فرانسه رفت و در این کشور سه لیسانس در رشته های حقوق قضایی، فلسفه و علوم سیاسی گرفت و سپس در رشته اقتصاد عمومی تحصیل کرد.
سابقه سیاسی ایلِ شاپور بختیار
نجفقلیخان بختیاری مشهور به صمصامالسلطنه، پدر بزرگ مادری شاپور در زمان سلطنت احمد شاه هفتمین و آخرین شاه قاجار دو بار یک بار در سال 1290 و بار دیگر در سال 1296 رییسالوزرا یا همان نخست وزیر ایران بود. عموی مادر او هم سردار اسعد بختیاری بود که پس از سقوط حکومت محمدعلی شاه یکی از دو نفری بود که اداره دولت موقت را در دست داشت.
در سال 1315 به فرانسه رفت و در رشته فلسفه در دانشگاه سوربن نامنویسی کرد و در بهار 1318 دیپلم علوم سیاسی و لیسانسهای فلسفه و حقوق دریافت کرد. در همان سال با یک زن فرانسوی ازدواج کرد و در سال 1319 برای خدمت سربازی در ارتش فرانسه داوطلب شد.
آن طور که بختیار در زندگینامه اش نوشته است، مدتی را در اسپانیا زندگی کرد و جنگ داخلی این کشور تاثیر زیادی بر او و زندگی سیاسی اش داشت. وی در آن دوره به سود جمهوری خواهان در جریان تظاهرات و جنگهای داخلی اسپانیا به عنوان یک مبارز سرسخت علیه قوانین استبدادی و حکام توتالیتر به اسپانیا رفت و علیه فرانکو جنگید سپس داوطلب لژیون یا ارتش خارجی فرانسه شد و در نبرد اورلیان شرکت کرد. او همچنین در خلال اشغال فرانسه توسط نازیها به همکاری با نیروی مقاومت فرانسه پرداخت و بعد از پایان جنگ جهانی دوم دوباره به دانشگاه سوربن فرانسه رفت و موفق به اخذ دکتری حقوق شد.
در زمستان 1324 به ایران برگشت مدتی بعد به واسطه نسبت فامیلی با ثریا اسفندیاری ملکه ایران که از ایل بختیاری بود با محمدرضا شاه دیدار کرد.
او در سال 1328 به حزب «ایران» پیوست. در همین سالها به استخدام وزارت کار درآمد، عضو حزب جبهه ملی شد و در دولت دکتر محمد مصدق، معاون وزیر کار دولت مصدق شد. بختیار پس از وقایع کودتای 28 مرداد 1332 و دستگیری و محاکمه مصدق و بازگشت محمدرضا شاه به کشور ابتدا برای مدتی خانه نشین شد اما به دلیل فعالیتهای سیاسی در احزاب ایران و جبهه ملی و نوشتن نامه تند علیه دربار پهلوی در اواخر سال 1332 دستگیر و مدتی زندانی شد و سپس به زادگاهش تبعید شد. با ادامه یافتن فعالیتهای ضدپهلوی بار دیگر در اوایل سال 1334 دستگیر شد و به سه سال زندان محکوم شد.
در کتاب «یکرنگی» که به قلم خودش نوشت، آورده است: به دلیل فعالیت سیاسی در حزب ایران و اتهام اخلالگری و توهین به مقام سلطنت از کودتای 28 مرداد 1332 تا بهمن 1357 در مجموع پنج سال و هشت ماه در زندان پهلوی محبوس شدم و مدت هفت سال هم از کشور ممنوع الخروج شدم.
با آغاز دور جدید فعالیتهای جبهه ملی ایران طی سال های 1338 و 1339 بار دیگر از فضای باز سیاسی استفاده کرد و به انتقاداتش علیه رژیم ادامه داد و تا سال 1345 سه بار دیگر بازداشت و روانه زندان شد.
فعالیتهای سیاسی و غیرسیاسی بختیار به همین صورت تا دی ماه 1357 ادامه یافت تا محمدرضا شاه ناامید از قبول پست نخست وزیری از سوی جریانهای سیاسی به ناچار پیشنهاد تشکیل کابینه را به بختیار داد. وی با وجود مخالف احزاب ایران و جبهه ملی و بدون توجه به رأی شورای مرکزی این دو حزب مبنی بر خودداری اعضا از پذیرش عنوان نخستوزیری، این سمت را قبول کرد. در پی این رفتار غیرحزبی بختیار دو حزب جبهه ملی وی را به اتفاق آراء از حزب اخراج کردند.
این اقدام بختیار در نزد دوستان و همحزبیهایش به خیانت و سلطنتطلبی تعبیر شد. آنان معتقد بودند با نخستوزیر شدن او حیثیت جبهه ملی و خط مصدق زیر سوال رفت.
سقوط بختیار در چاه پهلوی
در پی گسترش انقلاب و سقوط پیدرپی دولتها، تیمسار ناصر مقدم آخرین رییس ساواک پهلوی به قابل اعتمادترین فرد برای یافتن نخستوزیری که بتواند زمام امور را در آن شرایط بحرانی به دست بگیرد تبدیل شد. وی ملاقات کریم سنجابی با شاه را فراهم کرد و همچنین جهت ملاقات مهدی بازرگان و شاه نیز تلاش کرد که از سوی بازرگان قبول نشد.(1) وقتی تیمسار مقدم توسط آنان برای قبول پست نخستوزیری مأیوس شد، رو به شاپور بختیار آورد و با او وارد مذاکره شد و خواستار حمایت «سیا» از نخستوزیری بختیار شد. (2)
با توافق شاه و بختیار در هفتم دی 1357 عملا او خود را نخست وزیر ایران دانست. بعد از این تاریخ بود به مرور در سخنان و مصاحبه های مطبوعاتی که با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی در تهران برگزار میشد، مواضع خود را به طور رسمی اعلام کرد. با وجود طرد شدن از احزاب ایران و جبهه ملی، بختیار کابینه خود را 16 دی 1357 به شاه معرفی کرد و بعد از گرفتن رای اعتماد از مجلس شورای ملی کار خود را به عنوان نخستوزیر رسما آغاز کرد و محمدرضا شاه بعد از این رای اعتماد از کشور خارج شد.
بختیار در مورخه ششم بهمن 1357 در مصاحبه با رادیو فرانسه در خصوص زمان ورود رهبر فقید انقلاب اسلامی به کشور، گفت: بازگشت آیت الله خمینی به ایران هنوز خیلی زود است. ایشان باید به من فرصت بدهند تا برای ورود ایشان و تضمین امنیت این کار برنامه ریزی کنم. ما برای فراهم آوردن امکانات بازگشت، با ایشان در حال مذاکره هستیم و بر ارتش و دولت تسلط و قدرت کامل داریم و تا زمانی که هستیم احتمال کودتا وجود ندارد.
با وجود تلاش بختیار برای تثبیت دولتش در پی خروج شاه از ایران، امام خمینی طی یک سخنرانی مهم در نوفللوشاتو متذکر شد که آمریکا سقوط شاه را قطعی تلقی میکند و اینک راه تازهای در پیش گرفته و به جای شاه از دولت بختیار پشتیبانی میکند تا رژیم سلطنت را حفظ و مردم را آرام نماید. امام خمینی از مردم خواست تا با تظاهرات و ابراز نارضایتی علیه دولت بختیار به پا خیزند تا موجبات سقوط دولت او را فراهم آورند.
مخالفت امام با حکومت بختیار موج جدیدی از مبارزات مردم را به دنبال داشت. شدت اعتراضات به حدی بود که کارکنان وزارتخانهها از پذیرفتن وزرای جدید خودداری کردند و عملاً از اعضای کابینه سلب اعتماد و اختیار شد و مردم نیز در تظاهراتی که علیرغم وعدههای بختیار باز هم به خاک و خون کشیده شد، فریاد برآوردند «نه شاه میخوایم نه شاپور» و یا «بختیار نوکر بیاختیار». در این میان تلاشهای بختیار هم برای ملاقات با امام و جلب موافقت ایشان با ابقای دولت خود تا انجام رفراندوم درباره نظام سیاسی آینده مملکت نتیجهای نبخشید، چرا که شرط امام برای پذیرفتن بختیار استعفای او بود.
دوران نخستوزیری شاپور بختیار در مجموع 37 روز طول کشید. طی این مدت کشور دستخوش اعتصابات سراسری بود و ارتش همچنان با انقلاب درگیر بود. بختیار تلاش کرد با بستن فرودگاه و مذاکره با دولت فرانسه، ورود رهبر انقلاب به کشور را به تاخیر اندازد اما در این کار هم موفق نشد. به دنبال انحلال شورای سلطنت و بازگشت امام به میهن، مهدی بازرگان به عنوان رییس دولت موقت انقلاب معرفی شد. بختیار که دولتِ موقت اعلام شده از سوی امام خمینی را به رسمیت نمیشناخت، بعد از شش ماه زندگی مخفیانه در کشور به واسطه برخی دوستانش به فرانسه گریخت.