بزرگنمایی:
به نام خالق زیبایی
یک سبد انجیرِ شعر "تعریف شعر" بخش 1
درس قبل
قبل از اینکه در خصوص شعر صحبت کنیم باید بدانیم شعر چیست و ما به چه نوشته ای شعر می گوییم.
در فرهنگ لغت دهخدا در تعریف شعر آمده است:
چکامه و چامه و سرود و نظم و بیت و سخن موزون و مقفا اگرچه بعضی قافیه را شرط شعر نمی دانند (ناظم الاطباء).
در عرف علمای عربی سخنی که وزن و قافیه داشته باشد (از اقرب الموارد).
قول موزون مقفی که دال باشد بر معنایی (ابوالفرج قدامهبن جعفر).
صناعتی است که قادر شوند بدان بر ایقاع تخیلاتی که مبادی انفعالات نفسانی گردد پس مبادی آن تخیلات باشد (نفایس الفنون ).
نزد علمای عرب کلامی را شعر گویند که گوینده ی آن پیش از ادای سخن قصد کرده باشد که کلام خویش را موزون و مقفی ادا کند و چنین گوینده را شاعر نامند ولی کسی که قصد کند سخنی ادا کند و بدون اراده سخن او موزون و مقفی ادا شود او را شاعر نتوان گفت.
ارسطو در رساله فن شعر، سه عنصر وزن (ایقاع)، لفظ و هماهنگی را رکنهای شعر می داند.
و خواجه نصیر طوسی در تعریف شعر می گوید: شعر کلامی موزون و مقفی و مخیل است.
در واقع با جمع بندی تمامی تعاریفی که از شعر شده است می تواند به این نتیجه رسید که شعر: کلامی موزون، مقفی و خیال انگیز است. اگر دقت کنید در تعریف شعر سه کلمه ی کلیدی وجود دارد:
الف) کلام موزون
ب) خیال انگیز بودن
ج) مقفی بودن
تفاوت شعر و نظم، نثر و سجع
وقتی ما تعریف شعر را بدانیم به راحتی می توانیم شعر را از دیگر نوع نوشتار جدا کنیم پس:
نوشته ای که خیال انگیز نیست و وزن و قافیه ندارد شعر نیست نثر است
نوشته ای که وزن و قافیه دارد ولی خیال انگیز نیست، شعر نیست نظم است
نوشته ای که قافیه دارد ولی وزن ندارد و خیال انگیز نیست، شعر نیست سجع است
نوشته ای که خیال انگیز است ولی وزن و قافیه ندارد شعر نیست متن ادبی است
در نظر بعضی ها آنچه من تا کنون به آن اشاره کردم نظر سنتی در خصوص شعر است و دیدگاه شاعران کلاسیک. ما گمان می کنیم با تولد شعر نو یا نیمایی و شعر سپید، وزن شعر که عنصری دست و پا گیر و اضافه در شعر است کنار گذاشته شده و ما به شعر واقعی که رها از وزن است دست پیدا کرده ایم، و حتی عده ای پا را از این فراتر می نهند و قافیه را نیز برای شعر مضر و اضافه می دانند، پس قرن حاضر تعریفی جدید از شعر ارائه می دهد تعریفی که شعر را بدون تعریف می داند.
شفیعی کدکنی میگوید: شعر حادثه ای است که در زبان روی می دهد.
تعریفی دیگر از شعر امروز می گوید: شعر تعریف خودش است.
من به شخصه با تعاریف جدید از شعر مخالف هستم و شعر را همان کلام موزون، مقفی و خیال انگیز می دانم، من مخالف شعر نو و سپید نیستم، من می گویم شعر جدید نگاهی نو به تعریف قدیم شعر دارد، شعر نو برداشتی تازه از تعریف شعر ارائه می دهد، برداشتی که منافاتی با تعریف کلاسیک شعر ندارد و برای اثبات کلام خود از سخن بزرگان شعر نو استفاده می کنم.
نیما به تعریفی پدر شعر نو ایران می گوید:
«در اشعار آزاد من ، وزن و قافیه به حساب دیگر گرفته می شوند. کوتاه و بلند شدن مصراع ها در آنها ، بنا برهوس و فانتزی نیست. من برای بی نظمی هم به نظمی اعتقاد دارم. هرکلمه من از روی قاعده دقیق، به کلمه دیگر می چسبد. شعر آزاد سرودن برای من، دشوارتر از غیر آن است.» (کتاب تا صبحدمان مجموعه مقالات همایش ملی علمی، پژوهشی نیمایوشیج ص 21)
بررسی اشعار نمیا:
وزن شعر : وزن شعر نیما عروضی است. با این تفاوت که با عدم تساوی طولی مصراعها مواجهیم.
قافیه شعر: قافیه در شعر او همانند اشعار کلاسیک وسنتی قدیم نیست. لذا «نیما هرجا احساس می کند از نظر آوایی و معنایی به وجود قافیه نیازهست، آن را به کار می برد.» (جریان های شعری معاصر، حسین پورچافی، ص 238)
پس نیما وزن را از بین نمی برد بلکه دست شاعر را در استفاده از وزن کمی بازتر می کند
اخوان یکی از بزرگان شعر نو ایران می گوید:
«موهبت تری و ترانگی و تری و روانگی، حالت تغنی و سرایش یعنی حالتی که سپهر و آفرینش در انسان به ودیعه گذاشته، یعنی موزونی و هماهنگی در همه چیز. این است مبنای وزن، یعنی وزن چیزی از خارج تحمیل شده به شعر نیست، همزاد و پیکره روحانی جسمانی شعر است، شکلِ بروز و کالبد معنوی شعر است. وزن، فصل ذاتی و حد فاصل شعر خاص است از شعر به معنی عام». (کتاب گفت و گوی شاعران، چاپ اول، تهران، انتشارات زمستان. سال 1382 نوشته کاخی، ص 72)
همچنین می گوید:
«شعر یک نوع ترنم است، تغنی است، یک نوع تری و ترانگی دارد، اگر ما این تری و ترانگی را از شعر بگیریم، یعنی وزن را از شعر بگیریم چه چیزی را جانشین آن کنیم؟ اوزانی که در شعر داریم، چه اوزان قدیم عروضی به اصطلاح متساوی، چه اوزان نیمایی که شکل آزادترش است». (کتاب صدای حیرت بیدار، گفت و گوهای اخوان ثالث، چاپ دوم، تهران، انتشارات زمستان. سال 1384 نوشته کاخی، ص 102)
بررسی اشعار اخوان:
اغلب مجموعه های اخوان سبک حماسی و اساطیریکهن با الهام از فردوسی دارد و بسیار آهنگین است، اخوان در اشعارش از قافیه های زیاد و آهنگین استفاده می کند که خوانش شعرهایش را روان تر و آهنگین تر می کند.
شاملو از شاعران بزرگ سپید سرا می گوید:
«شعر سپید، مطلق و مجرد است و میباید نامی دیگر از برای آن جست. چراکه غرض از شعر سپید نوعی از شعر نیست. یا چیزی است نزدیک به شعر بیآنکه شعر باشد و نزدیک به یک «نوشته» بیآنکه منطق و مفهوم آن منطق و مفهومی باشد که تنها با نوشتن، مرادی از آن حاصل آید. گاه نقاشی است، اما نمیتوان به مدد نقاشی بیانش کرد. گاه رقص است، بیآنکه هیچ حرکتی بدان تحقق بخشد. گاه شعر است و از آن گذشته وزن و قافیهای طلب میکند. تلاش میکند که نظمی به خود بگیرد، گاه فلسفه و گاه عکاسی است، کودک بهانهجویی است که بر هر چیز چنگ میزند». ( کتاب «نظریه شعر سپید» نوشته هیوا مسیح )
بررسی شعر شاملو:
گرچه بیشتر منتقدین، شعر شاملو را شعر سپید و فاقد وزن می دانند اما واقعیت این است که با خواندن شعرهای شاملو به چنان ریتم و آهنگی بر می خوریم که بی شک نشان از وزن شعرهایش دارد شاملو در شعرهایش بسیار از قافیه های بجا و خوش نشین نیز بهره برده است.
بحث پیرامون وزن شعر ادامه دارد ...
آثار خود را برای ما بفرستید
Alireza_rashnow@yahoo.com