بزرگنمایی:
این روزها مسئله کرونا اولین نگرانی و ترسناکترین دلمشغولی همه مردم جهان است. این بیماری ساده اما کشنده با سرعت سرایت و شدت واگیر عجیب و شگفتی که دارد، به یکی از کانونهای توجه اندیشمندان و هنرمندان سراسر جهان تبدیل شده است. سیطره کرونا یا همان کویید 19 بر روزگار بشر امروزی به قدری است که نه تنها تمام جوانب زندگی، که حتی عواطف فردی و اجتماعی او را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است. امروزه از اقتصاد و تجارت گرفته تا سیاحت و جهانگردی، از دانشگاه و مدرسه گرفته تا جوامع هنری و ادبی و ... متاثر از بایدها نبایدهای دستورالعمل های بهداشتی و درمانی است. ملت ها و کشورها لحظه های سخت و طاقت فرسایی را می گذرانند. شعر زیر سروده دکتر داودرضا کاظمی از شاعران نام آشنای اهوازی است. او هم اکنون دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان است و سالهاست که تلاش میکند تا ادبیات را با توجه به دانش ادبی روز و از منظر نقد نظریه محور به شاعران جوان و علاقمندان به ادبیات بیاموزد. کاظمی در این قصیده برای کاستن از رنج و آلام ایام کرونایی سروده خود را با چاشنی طنز نیز همراه کرده است.
قصیده ی کرونا
از شهر هراسیده و از کوچه هراسان
در خانه نشستیم شبیه گل گلدان
در خانه نشستیم اگر ساده اگر سخت
دائم گله کردیم از اقبال پریشان
هر لحظه و هر روز، خوش احوال نبودیم
از بس که شنیدیم خبرهای فراوان
سوگند که معنای مصیبت زده مائیم
دیریست ندیدیم بجز ماتم و بحران
ویروسِ به این کج قلقی، نوبر محض است
گویا ژن خوب است در این تازه به دوران
از چین زده بیرون و جهان خوارتر از او
هرگزنه شنیدیم و نه دیدیم به قرآن
تا پلک زدیم از همه سو خورد به بن بست
تا پلک زدیم از همه جا خورد به بحران
چون خاطر منجیل شد از زلزله کابوس
چون رونق بم شد همه جا یک شبه ویران
بی آنکه بخواهیم و بدانیم چشیدیم
از ناخن پا درد بگو ... تا بن دندان
هم سنگ به حرف آمد و فریاد و فغان کرد-
هم کارد به سنگ آمد و هم سمبه به سندان
با این همه بدکارگی و تیزی و تندی
شاید برسد زود به سرتاسر کیهان
ما نیز از این تحفه تن آسوده نماندیم
غول کرونا آمد و از هیبت ایشان-
از ب، ب ی باکو، همه محتاج به دارو
تا سای سراوان همه محتاج به درمان
از رشت بفرما شده تا جاسک گرفتار
از گنبد و گیلان همه تا زابل و زنجان
شیراز گرفتار و صفاهان به فغان شد
پیوسته به آنها نفس مشهد و کرمان
هر خرد و کلان شهر به دستش شده دربند
اهواز، مهاباد، نهاوند، مریوان
تبریز، بروجرد، کرج، آمل و بابل
بوشهر، ارومیه، شمیران، ری و تهران
از قم به همه جای وطن سر زده ویروس
سوغاتی ما مردم اعصاب به سوهان
با زلزله و سیل کل انداخته بدجور
همدست شده تاخته بر مردم ایران
نه هیچ دوا دارد و نه رحم شناسد
کشتست وکیلان و الهی که وزیران
ای هموطن از ماسک مپرهیز که امروز
جز ماسک ندارد سپر ایمنی ات جان
کمتر برو از خانه به بازار، چه سودی است
از پرسه به بازار کم و کاست فروشان
این جان به لب آمده را خوب نگه دار
لب های به جان آمده را خوب بپوشان
با فاصله ی امن و به ترفند گذر کن
جمعیت کم فاصله را روی بگردان
هی دست بشوی از همه آلودگی و بعد
هی ژل بزن و هیچ نرو سرزده مهمان
سیر و سفر و گردش و تفریح حرام است
زیرا که زیان می رسد از خویش به خویشان
ای اهل شفاخانه خدا یاورتان باد
ای نیک پرستار و گرانمایه پزشکان
امروز شما دست خدایید پر از مهر
امروز شما لطف خدایید پر از جان
با سعی شما کشور ما می شود ایمن
لبها همه پر خنده و دلها شِکَرستان
هر کس که در این مرز نگهبان من و توست
یارب تو نگهدار دلش باش دو چندان.
دکتر داودرضا کاظمی
اهواز مهر 99