یک نفر دارد در آب می دهد بیهوده جان
بزرگنمایی:
آژیر مرگ بارش را که شنیدم،بی اختیار ذهنم برگشت به سی سال پیش؛بار دیگر صدای آشنای غرّش هواپیماهای جنگی در گوشم پیچید.کنار رفتم و آمبولانسی که هیچوقت در نظرم انقدر خوفناک نیامده بود،از کنارم گذشت.چراغ هشدار سقف اتومبیل به مجروحی غرق خون شبیه بود که از درد به خود می پیچید و ناله می کرد.
⭕ دستان اعتماد شما کجاست؟
آژیر مرگ بارش را که شنیدم،بی اختیار ذهنم برگشت به سی سال پیش؛بار دیگر صدای آشنای غرّش
هواپیماهای جنگی در گوشم پیچید.
کنار رفتم و آمبولانسی که هیچوقت در نظرم انقدر خوفناک نیامده بود،از کنارم گذشت.
چراغ هشدار سقف اتومبیل به مجروحی غرق خون شبیه بود که از درد به خود می پیچید و ناله می کرد.
مبهوت این بودم که چرا این جماعت،دست کم راه را برای آمبولانس باز نمی کنند که چشمم افتاد به ماشین گل آرایی شده ای در مقابل گلفروشی!آب دهانم را با درد وحیرت فروخوردم!
یاد آن شب سرد و هولناک زمستان 64 افتادم!
جنگ بود و موشک و آوارگی،اما کارخانه ای که پدر کار می کرد،هنوز «نیشکر» بود و «بی شکر » نشده بود!چرخش می چرخید،پدر هم مردِکار بود،می بایست در شهر می ماندیم.
آن شب وقتی با سر و صورت خونی به بیمارستان می رفتیم، بُهت کوچه های خلوت و جنگ زده تنم را می لرزاند،اما دستم در دست پدر بود و به بزرگیش اعتماد داشتم.
با خرد کودکانه ام پیش خود می پنداشتم،
بزرگترها هستند،امشب زخمم را بخیه
می کنند،حالم خوب می شود.چند وقت دیگر،
حال شهر هم خوب می شود.
اگر هواپیما دوباره غُرید،با مادر به انباری پناه می بریم؛سنگر سرخیابان هم هست...
دلخوش بودم به گرمای دست پدرم.
اکنون اما جام دستانم از نوش اعتماد،لبریز از تهی است!
آن روزها به قدر یک عمر «امید» با من بود.
اما امروز خودم و شهرم را تنها و بی پناه می بینم،خالی از امید.
گویی حتی مردم شهر هم غریبه شده اند با کهن دژِ استوارشان!
دزفول،پایتخت مقاومت ایران،شهر موشکهای
9 متری در کوچه های 6 متری ،آیا به قدر یک بیمارستان صحرایی نظامی مجهز،حق به گردن این نظام ندارد؟
آیا دزفول این قطب کشاورزی استان با گندم زارهای طلایی و باغستانهای سرسبزش باید
در مضیقه ی کیت تشخیص طبی کرنا باشد؟
163 تن از کادر درمانی شهرم دچار این ویروس منحوس شده اند؛آمار به حدود روزی 9 فوت رسیده؛نفس شهر به شماره افتاده؛
آی بزرگترها کجایید؟
دستان اعتماد و یاری شما کجاست؟
«یک نفر دارد در آب می دهد بیهوده جان،قربان
آی آدم ها!!!»
✍🏻به قلم :نجمه نادکی پور
# 5 تیر 99
- پنجشنبه ۵ تير ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۶:۵۹
- منبع: صبح ملت نیوز
- اعتماد , مسئولین , یاری , کم کاری , بی تدبیری , آشفتگی , شهردزفول , کرونا , وضعیت قرمز , خوزستان , موشکباران , نجمه نادکی , مریم مفتوح