بزرگنمایی:
مسافری به شهری وارد شد، مردم در خیابان اجتماع کرده بودند و شادی می کردند، مسافر پرسید چه شده است؟ شخصی پاسخ داد، سگی هار به این خیابان آمده است، مردم برای دیدنش جمع شده اند! مرد بر سر خود کوبید و فریاد زد ای بی خردان فرار کنید که این سگ پاچه ی هر کدامتان را بگیرد، کارش با کرام الکاتبین است.
ساعتی قبل یعنی درست ساعت 12 شب شنبه 11 خرداد 1399 با پراید، از جاده ساحلی دزفول گذشتم، انبوه ماشین های پارک شده کنار رودخانه و بوی قلیان دو سیب و تصویر آتش گردانهایی که دور سر مردم می چرخید، همه نشان از سرخوشی مردم و روزهای قشنگ شهر دزفول داشت! همین طور که از کنار اینهمه خوشی رد می شدم به آمارهای کرونای این چند روز دزفول اندیشیدم:
10 خرداد 77 نفر مبتلا 3 نفر مرگ
9 خرداد 90 نفر مبتلا 6 نفر مرگ
8 خرداد 66 نفر مبتلا 3 نفر مرگ
7 خرداد 100 نفر مبتلا 2 نفر مرگ
درون خودم فریاد زدم وای بر اینهمه نادانی، وای بر اینهمه نشناختن اصول شهروندی! واقعا دزفول را چه شده است، شهری با چند صد نفر جمعیت و مقتدرانه ایستاده بر خط قرمز بیماری و باز مردم اینقدر بی توجه، اینقدر بی مبالات؟ ...
چه اتفاقی افتاد که اوضاع مان اینگونه شد؟
بیایید مرور کنیم:
آمار مبتلایان به کرونا در شهر افزایش پیدا می کند، مسئولین شهری به تکاپو می افتند، جلسه می گیرند و در نهایت برای کنترل بیماری نیمه شب، با بلوکهای سیمانی بزرگ خیابانهای اصلی شهر را مسدود می کنند، زیرگذر خیابان شریعتی را بلوک چین می کنند و پل حمید آباد را با همان بلوکها می بندند آنگاه به خانه برمی گردند و با این خیال که کرونا را شکست داده اند سر بر بالش می گذارند و می خوابند، اما همان شب موتور سواری که در خیابان شریعتی قصد عبور از زیرگذر را دارد، در تاریکی شب و با سرعت زیاد بدون اینکه هیچ تابلوی اخطار دهنده ای در راه ببیند به بلوکهای سخت سیمانی جلوی زیر گذر می خورد و در هم می شکند. مسئولین شهری سر روی بالش تازه از دست راست به دست چپ نغلطیده اند و به رویای شکست کرونا در خوابِ خوش لبخند نزده اند، کامیونی که از اصفهان آمده و می خواهد به اهواز برود در تاریکی شب و در جاده ی بدون هیچ علامت و اخطار با سرعت به بلوکهای سیمانی مسدود کننده پل حمیدآباد برخورد می کند و در هم می شکند! بدون اینکه آب از آب تکان بخورد.
بیایید دوباره مرور کنیم:
مرد که مغازه اش پلمپ شده و خرجی خانواده و قسط و اجاره کمرش را رگ به رگ کرده است در حالیکه زیر لب ناسزا می گوید، به خانه می آید، زن که مردش را آتش به جان می بیند، پیشنهاد می دهد و نیم ساعت بعد قابلمه غذا دست زن همراه با کودکشان سوار بر موتور به کنار رودخانه می روند تا شام را بیرون از خانه بخورند، در همین بین مرد دوستش را کمی آنطرف تر می بیند و دست تکان دادن و سلام و قلیان مشترک کشیدن.
حوصله کنید، بیایید مرور کنیم:
خانه نشینی همه را کلافه کرده است که تلفن زنگ می زند، برادر از پشت خط به برادرش می گوید امشب برنامه باغ را ردیف کرده ام، دایی و عمه و خاله هم هستند و مرد از این سوی تلفن می اندیشد که دایی و عمه و خاله که همیشه در خانه بودند و جایی نرفته اند و شب بساط کباب و باغ و ورق بازی، در این میان هیچ کس نمی خواهد به خودش بگوید برادر سوپری دارد، دایی کارمند است، عمه در پیشخوان دولت کار می کند و شوهر خاله نگهبان بیمارستان است و اینها با چه گروه های زیادی از مردم در تماس بوده اند!
مسئولین که با بستن خیابانها خیالشان از کرونا راحت شده است، مردم که از روز اول کرونا را جدی نگرفته اند، حالا چه کسی به جنگ کرونا رفته است، من واقعا نمی دانم!
یادم آمد، چند روز قبل حریرچی معاون وزیر بهداشت به دزفول آمد و گفت: وضعیت دزفول قرمز است!
نتیجه این ورود و خروج مقام مسئول به دزفول چه شد؟
آیا اقدامی عملی شد که ما بی خبریم؟
آیا اعلام یک رنگ، اینقدر مهم است که نمی شد همان در تهران این خبر را اعلام کند؟
آیا مقام دولتی ایران کاری بیشتر از مقامات شهری دزفول برای شکست کرونا در شهرمان انجام داد؟
و هزار آیای دیگر...
می ترسم باز بگویند من، حرف غیر کارشناسانه زده ام!
برای اینکه ببینید من هم سرم در حساب است، منِ خبرنگارِ غیر کارشناس چند پیشنهاد دارم:
اول) وسایل نقلیه افرادی که به پارک یا کنار رودخانه می روند به پارکینگ منتقل شود.
دوم) افرادی که مشکوک به کرونا هستند توسط نیروهای داوطلب آموزش دیده در قرنطینه زیر نظر گرفته شوند و شکستن قرنطینه توسط آنها جریمه داشته باشد.
سوم) افرادی که بیماریشان بهبود می یابد تا زمان مقرر در قرنطینه خانگی زیر نظر گرفته شوند.
چهارم) بیمار یابی و پایش شهر بصورت محله ای انجام گیرد (با استفاده از نیروی بسیج)
پنجم) کسری کیتهای نمونه گیری به هر صورت ممکن بر طرف گردد.
ششم) ماکت سه بعدی ویروس کرونا در پارکها و میادین نصب گردد تا مردم متوجه باشند در شهر ویروس وجود دارد.
هفتم) تعداد درگذشتگان و تعداد مبتلایان در بنرهایی در سطح شهر نصب گردد تا مردم واقعیت را همواره جلوی چشم خود ببینند و خود مراقبتی را افزایش دهند.
هشتم) مغازه ها و مشاغل مختلف بصورت زوج و فرد، چند روز در هفته اجازه فعالیت داشته باشند ( مثلا شنبه لباس فروش ها و یکشنبه فروشگاه های لوازم خانه ) تا به این صورت بازار خلوت گردد، تعطیلی مداوم یک قشر از کسبه باعث فقر و ورشکستگی خواهد شد.
نهم) توسط تیزر، تئاتر کوتاه و داستان رادیویی مرتب به مردم آموزش داده شود.
اگر کرونا را جدی نگیریم، خیلی زود فاجعه شهرمان را فرا خواهد گرفت.
#علیرضا رشنو