بزرگنمایی:
اوایل شروع جنگ تحمیلی بود . وتمام جوان ها هر یک به نوعی در تلاش و تکاپوی دفاع از مام میهن
به یاد شهید بهمن دُرولی در هفته دفاع مقدس
خاطره ای از شهید بهمن دُرولی
اوایل شروع جنگ تحمیلی بود . وتمام جوان ها هر یک به نوعی در تلاش و تکاپوی دفاع از مام میهن
یک شب بهمن پیشم آمد و با هم درب خانه مان نشستیم و از هر دری سخنی که گفتگویمان گل انداخت تا رسید به این جا که
به بهمن گفتم: احساس می کنم روحم ناخالصی دارد و از این بابت احساس گناه می کنم و نمی توانم خود را پاک کنم،
بهمن گفت: سوار موتورم شو بریم گشتی در خیابان بزنیم، حین رفتن به او گفتم ساعت دو شب است الان وقت خوبی نیس... خطر داره...
[ اغلب صدام حسین ملعون نیمه های شب زمانی که مردم در خواب بودند دزفول را موشک می زد]،
او مرا به طرف شهیدآباد برد... به قبرستان شهید آباد رسیدیم ، موتور را کناری پارک کرد و داخل گلزارشهدا شد من هم در پی او روان شدم .
او به این طرف و آن طرف به دنبال چیزی می گشت، تعجب کردم و با خود فکر می کردم که در این قبرستان آن هم در این نیمه های شب بهمن به دنبال چه می گردد؟
بهمن پس از قدری جستجو قبری را پیدا کرد که تازه حفر شده بود، داخل آن رفت و خوابید و من هم متعجّب بالای سر او رفتم و او را که آرام و بدون هیچ وحشت و اضطرابی در قبر خوابیده بود نظاره می کردم .
بهمن به من گفت: حمید، جای ما در نهایت اینجاست و سکوت کرد و مدتی خوابیده در قبر بود و بلند نمی شد، حالا توی اون قبرستان تاریک و ظلمات که هیچکس به جز ما نبود و چرنده و پرنده ای هم پر نمی زد، آرام و بی صدا خوابیده بود گرچه او در آن زمان مسئول گزینش نیروهای سپاه بود ولی خیلی افتاده و خاکی بود.
این ماجرا گذشت ....روزی از من سوال کرد و گفت: چرا ازدواج نمی کنی؟ گفتم هنوز آمادگی ازدواج را ندارم. ولی جای سوال دارد... تو چرا ازدواج نمی کنی؟
او گفت: من با خدای خود ازدواج کرده ام، فکر کردم دارد سربه سرم می گذارد و قصد شوخی و مزاح با من را دارد.
اما خیر !!! من آن زمان منظورش را از این سخن نفهمیدم !!!
زمانی منظورش را فهمیدم که زیرتابوت حامل پیکر شهیدش در قطعه شهدای بهشت علی بودم. شهید دُرولی وصیت کرده بود،
قبرم را ساده و هم سطح زمین درست کنید و با اندکی سیمان روی آن را بپوشانید و فقط با انگشت روی آن بنویسید { پرکاهی تقدیم به آستان قدس الهی}
شهید بهمن دُروَلی دانشجوی دانشگاه علم و صنعت و یکی از فرماندهان گردان بلال از لشکر 7 ولی عصر(عج) بود که در تاریخ 20/3/1365 در منطقه فاو به شهادت رسید.
حالا که سال ها از آن زمان گذشته گاهی فکر می کنم، چرا بعد از شهید شدن بهمن به قبرستان شهیدآباد در پی آن قبر خالی نرفتم، تا ببینم اکنون چه کسی در آن قبر به خاک سپرده شده است ؟ آیا آن مزار خانه ی ابدی شهیدی دیگر نشده بود ؟؟؟
عبدالحمید بهزادی فر
خوزستان.دزفول