بزرگنمایی:
بازاریابی سبز از بدو پیدایش تاکنون در مسیر تکاملی خود مراحل متفاوتی را طی کرده است که هر مرحله دارای ویژگیهای خاصی بوده و معمولاً بنا به شرایط و نیازهای محیطی تغییر کرده و وارد عصر جدیدی شده است. بازاریابی سبز تاکنون سه مرحله را طی کرده است که عبارتند از :
مرحله اول) بازاریابی سبز اکولوژیکی: این مرحله از نظر تاریخی سالهای دههی 60 و اوایل دههی 70 را در بر میگیرد. ویژگیهای مرحله اول چنین بود که روی مشکلات محیطی خارجی مانند آلودگی هوا تمرکز کرده بود (پیتی، 2001). همچنین صنایعی مانند خودرو سازی، نفت و کشاورزی- شیمیایی بیشتر مورد بحث بود. در این مرحله بود که ارزشهای محیطی و اجتماعی وارد کسب و کار شد. رویکرد حل مشکل معمولاً یک راه حل پایانی بود هر چند که خود راه حل ممکن بود به افزایش هزینه منجر گردد. مثلاً بهینه سازی سوخت در خودرو توسط قوانین الزامی شد در نتیجه قیمت خودروها نیز افزایش یافت.
مرحله دوم) بازاریابی سبز محیطی: این مرحله از اواخر دهه 80 آغاز گردید و مفاهیمی نوین مانند فناوری پاک، پایداری، مصرف کننده سبز و مزیت رقابتی پدیدار شدند. به عنوان مثال فناوری پاک شامل طراحی مبتکرانه محصولات جدید و سیستم تولیدی بود به طوری که ضایعات و آلودگی در مرحله طراحی حذف گردد. مصرف کنندگان سبز در این عصر کسانی بودند که نمیخواستند کالایی مصرف کنند که:
1- سلامتی مصرف کنندگان یا دیگران را به خطر اندازند.
2- هنگام تولید، استفاده یا تجزیه آن به محیط خسارت وارد شود.
3- ضایعات غیر ضروری زیادی از طریق بسته بندی وارد محیط کند.
4- برای حیوانات مضر باشد.
5- تأثیر منفی روی سایر کشورها داشته باشد.
از طریق مزیت رقابتی نیز شرکت میتوانست در موضع بهتری فعالیت کند. اگر تعداد زیادی مصرف کننده نگران محیط بودند شرکتها میتوانستند با سازگاری محصولات خود با محیط از دیگر شرکتها متمایز شوند. بنابراین این رویکرد یک رابطهی برد- برد بود که باعث میشد هم مصرف کننده به رفاه و نیاز خود برسد و هم شرکت از طریق فعالیتهای مناسب، ضایعات و در نتیجه هزینههای خود را کاهش دهد.
تفاوت بارز بین مرحله اول و دوم در این بود که مرحله اول معمولاً روی صنایعی متمرکز میشد که تأثیر مستقیم روی محیط داشتند. اما بازاریابی محیطی تمامی روشهای تولیدی و خدماتی را نیز شامل میشود از جمله جهانگردی (پیتی،2001). بر اساس بازاریابی محیطی، کسب و کارها فقط یک زنجیره ارزش که دادهها را به ستاده های بازار تبدیل میکنند نیستند بلکه سیستمی با ستاده های غیر بازاری مانند ضایعات و آلودگی هستند.
بدین معنی که عصر نگرش کل گرایی و سیستمی را تقویت میکرد که به تقویت نگرشهای جهانی نسبت به محیط منجر شده است. مانند توجهات خاص به لایه ازن، گرم شدن کره زمین.
مرحله سوم) بازاریابی سبز پایدار : همزمان با تقاضاهای فراوان مردم و بالا رفتن انتظار آنها و سخت گیری دولتها، دیگر مرحله دوم قادر به پاسخگویی نبود. مباحثی مثل توسعه پایدار در حیطه اقتصاد تأثیر بسزایی روی علم بازاریابی گذاشت و مرحله سوم را به سوی بازاریابی سبز پایدار پیش برد.
چالشهای بارز این عصر عبارتست از : آینده نگری، عدالت و برابری و تاکید بر نیازها. آینده نگری معتقد است بازاریابی سعی دارد به رضایت مشتریان و سودآوری سرمایه گذاران منجر باشد. همچنین دو عصر قبلی بازاریابی فقط بر نیاز مصرف کنندگان کنونی تاکید داشتند در حالی که طبق رویکرد بازاریابی سبز پایدار باید نیاز نسلهای بعدی را نیز ملاحظه کرد بنابراین، اگر سیستم تولید و مصرف امروز ناپایدار باشد قدرت انتخاب نسل بعد از او گرفته خواهد شد. عدالت و برابری نیز تاکید دارد که هزینهها و منافع در کشورهای توسعه یافته یکسان نیست (پیتی،2001).
مثلاً درآمد واقعی جمعیت کشورهای توسعه یافته هفت برابر درآمد افراد در کشورهای کمتر توسعه یافته است. کشورهای توسعه یافته کمتر از 20% جمعیت جهان را دارند ولی بیش از نیمی از برق جهان را مصرف و 50% دی اکسید کربن را وارد جو میکنند. عنصر مهم دیگر تاکید بر نیازهاست. اگرچه هدف بازاریابی تأمین خواستهها و نیازهاست اکثر تلاشهای بازاریابی معاصر تاکید بر خواستههای افراد است نه نیازها. همان طوری که دارنینگ در سال 1992 در تحقیقات خود نشان داد 80% جمعیت دنیا درآمد مناسبی ندارند و بیشتر هزینههای مصرفیشان صرف تأمین نیازهای اولیشان میشود بنابراین بازاریابی پایدار باید تاکیدش بر نیازها باشد نه خواستهها.
- پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۶:۵۷:۱۸
- منبع: صبح ملت نیوز