بزرگنمایی:
به نام خدا
با سلام و روز بخیر خدمت شما شنوندگان محترم رادیو رسانه ای صبح ملت
ضمن آرزوی تندرستی و سعادت برای شما همراهان ، در یارمهربان این هفته ، من نازنین غلامی و خانم الناز عبدالهی به معرفی کتاب پاییز فصل آخر سال است به نویسندگی خانم نسیم مرعشی خواهیم پرداخت،
با ما همراه باشید .
نسیم مرعشی زادهٔ سال 1362 در تهران، فارغالتحصیل رشته مهندسی مکانیک، نویسنده و روزنامهنگار ایرانی است.
وی با کتاب پاییز فصل آخر سال است در سال 1393 برنده جایزه ادبی جلال آلاحمد شد.
مرعشی در کنار روزنامهنگاری و نویسندگی، فیلمنامه نویسی را نیز در کارنامه خود دارد.
نسیم مرعشی قلم روان و بی تکلفی دارد و داستانهایش را از میان دغدغههای مردم و مشکلات جامعه انتخاب میکند. داستانهای او خطی نیستند و در زمانهای مختلف رخ میدهد. گاه از زمان حال میگوید و گاهی به گذشته عقب گرد میکند با این حال مخاطب را گمراه نمیکند.
این سبک روایت اثر او را شاخص کرده است. همچنین او مخاطب را تا آخرین صفحات کتاب کنجکاو نگه میدارد و در جریان داستان به ابعاد مختلف شخصیت هر یک از نقشهای اصلی میپردازد و به تدریج آنها را کامل میکند.
کتاب پاییز فصل اخر سال است ، روایتی از دنیای زنان در ایران معاصر است. این کتاب، به زندگی روزمرهی نسل جوان نزدیک است.
این رمان برش هایی از زندگی سه دختر در آستانه ی 30سالگی است. زندگی این سه دختر از دوران دانشگاه به هم گره خورده و حالا راهشان کاملا از هم جداست؛ اما روی زندگی هم تاثیر می گذارند.
سه زن، با سه سرنوشت متفاوت اما آشنا برای تمامی ما، با نامهای شبانه، روجا و لیلا.
در واقع داستان یک برش کوتاه از ماجراها و دغدغههای این سه دختر را شامل میشود، دغدغههایی مانند مهاجرت، هویت شغلی و اجتماعی و روابط عاطفی و خانوادگی.
این کتاب، سیمای جدیدی از زن ایرانی را در ادبیات به تصویر میکشد که خواننده به هیچ وجه با آن غریبه نیست.
کتاب شامل دو بخش با عنوانهای “تابستان” و “پاییز” است که هر کدام از این دو بخش نیز دارای سه فصل میباشد که هر فصل از نگاه یکی از این سه شخصیت اصلی کتاب روایت میشود.
نویسنده در این کتاب نه راهکاری برای دغدغههای شخصیتها ارائه میدهد نه قضاوتی میکند و نه حتی پایانی مشخص و واقعی ارائه می دهد، در پایانِ کتاب دغدغهها سر باز میمانند و همین پایانِ بازِ کتاب، واقعی بودن داستان را دوچندان میکند، مثل زندگی همهی ما.
در این داستان هیچ شخصیتی قهرمان نیست، هیچ شخصیتی مطلقا خوب یا بد نیست، همه خودشان هستند، انسانهایی عادی و از دلِ جامعهی اطرافمان.
نویسنده به خوبی توانسته سردرگمی ، شک ، تردید و ترسهای شخصیتها را نشان دهد.
در بخشی از این کتاب میخوانید:
«وقتی سکوت میکنم یعنی موافقم؟ نه، نیستم. من وقتی موافق باشم سکوت نمیکنم، میخندم. دهانم را باز میکنم و میگویم بله، موافقم. اما سکوت، نمیکنم. شاید آن روز هم سکوت کرده بودم که فکر کردی با رفتنت موافقم. ساکت نشسته بودم و چمدانت را میبستم. موافق نبودم، فقط ساکت بودم؛ و تو بدون من رفتی.»
دنبال تو میدویدم. روی سرامیکهای سرد و سفید سالن
رسیدم به گیت. پشتت به من بود، اما شناختمت. کت نیلیات تنت بود و چمدان به دست، منتظر و آرام ایستاده بودی. دستم را دراز کردم و دستت را گرفتم. برگشتی. دستت توی دستم ماند و هواپیما پرید...
در طول این قصه شما به راحتی میتوانید با شخصیتها همذات پنداری کنید. خودتان را جای شخصیتها بگذارید و ترس و نگرانیشان را از اینکه میخواهند، شاد باشند و نمیشود را کاملا احساس کنید .
کتاب پاییز فصل آخر سال است، روایتگر انسانهایی است که همواره با وابستگیها و ترسهای خود مبارزه میکنند. افرادی که نمیدانند مابین رضایت و قناعت کدام یک را انتخاب کنند.
این برنامه در رادیو رسانه ای صبح ملت ، تهیه شده است، امیدواریم مورد رضایت شما عزیزان قرار گرفته باشد .
گویندگان :
نازنین غلامی_ الناز عبدالهی
تنظیم : حسن فرخی
دبیر : لیلا حجازی
سردبیر: محمد رشید پور