آخرین مطالب

برچسب:   "غزل"

غزل فارسی، به تمام و کمال، مجال خودشکنی و فروافتادگی در پای معشوق است.

غزل فارسی، به تمام و کمال، مجال خودشکنی و فروافتادگی در پای معشوق است. صحنهٔ بی‌دریغ سرافگندی و نیاز در پیش‌گاه دل‌‌بر و پهنهٔ وسیع سربلندیِ شوق و شورِ درافتادگی به ساحت دل‌دار. غزل‌سُرایان ادبیات فارسی بی‌هیچ شائبه و شرمی، در این مجال سخن‌رانده‌اند، آستین افشانده‌اند و زیباترین تعابیر خواهشانه را آفریده‌اند.

حافظ بر گذرگاه عقل و عشق

پرسش تکراری است : بین عقل و عشق تضاد وجود دارد ؟ عرفا عقل ستیز هستند؟ به غزلیات حافظ گذر می کنیم ، با این ابیات روبرو می شویم. این خرد خام به میخانه بر تا می لعل آوردش خون به جوش. ما را زمنع عقل مترسان و می بیار

حافظ بر گذرگاه عقل و عشق

پرسش تکراری است : بین عقل و عشق تضاد وجود دارد ؟ عرفا عقل ستیز هستند؟ به غزلیات حافظ گذر می کنیم ، با این ابیات روبرو می شویم. این خرد خام به میخانه بر تا می لعل آوردش خون به جوش. ما را زمنع عقل مترسان و می بیار

شمیلا شهرابی در نشستی صمیمانه . از رونمایی دو اثر فاخر موسیقی در شب گذشته گفت ...

در کافه کتاب نشر ثالث به مناسبت جشن تولد 48سالگی دکتر حمیدرضا بصیرت خواننده،شاعر و مدرس آواز جشن و آیین رو نمایی از آلبوم  موسیقی راه های بهشت که  یک کار مشترک با استاد شمس لنگرودی و شعر استاد لنگرودی آهنگسازی علیرضا خشتی و تک  آهنگ  زده باران با صدای حمیدرضا بصیرت غزل ترانه شاعر دکتر راضیه موسوی ‌و آهنگسازی و تنظیم علی مخمل با مدیریت شمیلا شهرابی و اجرای زهرا اسماعیلی  برگزار گردید .

بقعه ی شیخ اسماعیل قصری در دزفول منتظر قدوم علاقمندان به حافظ و مولوی

روزهای شنبه هر هفته ی غزل های حافظ و ابیات‌ نغز مولانا بقعه ی شیخ اسماعیل قصری را معطر به عطر خوش بوی کلام روحانی و رایحه ی منش و‌مرامی انسانی کرده و حاضرین را مست معنویت و انسانیت ، مملو از تلطیف دل و جان می کند . چه خوش سعادتی است حضور در محضر حافظ و مولانا

بقعه ی شیخ اسماعیل قصری در دزفول منتظر قدوم علاقمندان به حافظ و مولوی

روزهای شنبه هر هفته ی غزل های حافظ و ابیات‌ نغز مولانا بقعه ی شیخ اسماعیل قصری را معطر به عطر خوش بوی کلام روحانی و رایحه ی منش و‌مرامی انسانی کرده و حاضرین را مست معنویت و انسانیت ، مملو از تلطیف دل و جان می کند . چه خوش سعادتی است حضور در محضر حافظ و مولانا

آیین رونمایی از کتاب شعر «همطاف» سروده محمدرضا کمال‌پور در تماشاخانه دا برگزار شد

آیین رونمایی از کتاب شعر «همطاف» سروده محمدرضا کمال‌پور شنبه 21 خرداد ماه با حضور جمعی از نویسندگان، شاعران و هنرمندان در تماشاخانه دا ( مهرگان سابق) برگزار شد. «همطاف» نخستین مجموعه اشعار محمدرضا کمال‌پور شامل غزل، دوبیتی و ترانه های عاشقانه است. کمال‌پور شاعر و تهیه کننده سینما و تئاتر متولد 1365 در تهران است. او از سال 1386 سرودن شعر و ترانه را زیر نظر سیدرضا جعفری فراگرفت و به فعالیت در عرصه شعر و ادبیات پرداخت. مراسم رونمایی از کتاب شعر «همطاف» که به همت نشر به یاد آرمیتا به چاپ رسیده است شنبه 21 خردادماه 1401 ساعت 20 الی 22 در خانه نمایش دا واقع در خیابان انقلاب، نرسیده به پل کالج، خیابان خارک، بن بست اول با حضور هنرمندان و علاقه‌مندان حوزه هنر و ادبیات برگزار خواهد شد. خبرنگار :علیرضا نیاکان

آیین رونمایی از کتاب شعر «همطاف» سروده محمدرضا کمال‌پور در تماشاخانه دا برگزار شد

آیین رونمایی از کتاب شعر «همطاف» سروده محمدرضا کمال‌پور شنبه 21 خرداد ماه با حضور جمعی از نویسندگان، شاعران و هنرمندان در تماشاخانه دا ( مهرگان سابق) برگزار شد. «همطاف» نخستین مجموعه اشعار محمدرضا کمال‌پور شامل غزل، دوبیتی و ترانه های عاشقانه است. کمال‌پور شاعر و تهیه کننده سینما و تئاتر متولد 1365 در تهران است. او از سال 1386 سرودن شعر و ترانه را زیر نظر سیدرضا جعفری فراگرفت و به فعالیت در عرصه شعر و ادبیات پرداخت. مراسم رونمایی از کتاب شعر «همطاف» که به همت نشر به یاد آرمیتا به چاپ رسیده است شنبه 21 خردادماه 1401 ساعت 20 الی 22 در خانه نمایش دا واقع در خیابان انقلاب، نرسیده به پل کالج، خیابان خارک، بن بست اول با حضور هنرمندان و علاقه‌مندان حوزه هنر و ادبیات برگزار خواهد شد. خبرنگار :علیرضا نیاکان

آیین رونمایی از کتاب شعر «همطاف» سروده محمدرضا کمال‌پور در تماشاخانه دا برگزار شد

آیین رونمایی از کتاب شعر «همطاف» سروده محمدرضا کمال‌پور شنبه 21 خرداد ماه با حضور جمعی از نویسندگان، شاعران و هنرمندان در تماشاخانه دا ( مهرگان سابق) برگزار شد. «همطاف» نخستین مجموعه اشعار محمدرضا کمال‌پور شامل غزل، دوبیتی و ترانه های عاشقانه است. کمال‌پور شاعر و تهیه کننده سینما و تئاتر متولد 1365 در تهران است. او از سال 1386 سرودن شعر و ترانه را زیر نظر سیدرضا جعفری فراگرفت و به فعالیت در عرصه شعر و ادبیات پرداخت. مراسم رونمایی از کتاب شعر «همطاف» که به همت نشر به یاد آرمیتا به چاپ رسیده است شنبه 21 خردادماه 1401 ساعت 20 الی 22 در خانه نمایش دا واقع در خیابان انقلاب، نرسیده به پل کالج، خیابان خارک، بن بست اول با حضور هنرمندان و علاقه‌مندان حوزه هنر و ادبیات برگزار خواهد شد. خبرنگار :علیرضا نیاکان

نمایش زن کشی در اهواز

حال من بد است . حال زنان بد است . حال هر کس که انسان است ، بد است . حال تو خوب است ؟ بی پناه تر از زن در عالم ، موجودی پیدا می شود ؟ متناقض تر از زن ، موجودی در جهان پیدا می شود ؟ معادله ای سخت تر از زن ، در جهان پیدا می شود ؟ زنی که در غزل ها معشوق است ، زنی که در عرفان جلوه ی حُسن محبوب است ، زنی که مادر همه ی فرزندان خاک است

نمایش زن کشی در اهواز

حال من بد است . حال زنان بد است . حال هر کس که انسان است ، بد است . حال تو خوب است ؟ بی پناه تر از زن در عالم ، موجودی پیدا می شود ؟ متناقض تر از زن ، موجودی در جهان پیدا می شود ؟ معادله ای سخت تر از زن ، در جهان پیدا می شود ؟ زنی که در غزل ها معشوق است ، زنی که در عرفان جلوه ی حُسن محبوب است ، زنی که مادر همه ی فرزندان خاک است

نمایش زن کشی در اهواز

حال من بد است . حال زنان بد است . حال هر کس که انسان است ، بد است . حال تو خوب است ؟ بی پناه تر از زن در عالم ، موجودی پیدا می شود ؟ متناقض تر از زن ، موجودی در جهان پیدا می شود ؟ معادله ای سخت تر از زن ، در جهان پیدا می شود ؟ زنی که در غزل ها معشوق است ، زنی که در عرفان جلوه ی حُسن محبوب است ، زنی که مادر همه ی فرزندان خاک است

نمایش زن کشی در اهواز

حال من بد است . حال زنان بد است . حال هر کس که انسان است ، بد است . حال تو خوب است ؟ بی پناه تر از زن در عالم ، موجودی پیدا می شود ؟ متناقض تر از زن ، موجودی در جهان پیدا می شود ؟ معادله ای سخت تر از زن ، در جهان پیدا می شود ؟ زنی که در غزل ها معشوق است ، زنی که در عرفان جلوه ی حُسن محبوب است ، زنی که مادر همه ی فرزندان خاک است

نمایش زن کشی در اهواز

حال من بد است . حال زنان بد است . حال هر کس که انسان است ، بد است . حال تو خوب است ؟ بی پناه تر از زن در عالم ، موجودی پیدا می شود ؟ متناقض تر از زن ، موجودی در جهان پیدا می شود ؟ معادله ای سخت تر از زن ، در جهان پیدا می شود ؟ زنی که در غزل ها معشوق است ، زنی که در عرفان جلوه ی حُسن محبوب است ، زنی که مادر همه ی فرزندان خاک است

نشست انجمن شعر و ادب خوزستان

دکتر داودرضا کاظمی دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان: در روزگار پس از نیما- و بنا بر پیشنهاد او- واژه ها و عبارت ها با دکلماسیون طبیعی خود در شعر حضور می‌یابند. نشست‌های شعرخوانی و نقد آثار در انجمن نقد ادبی خوزستان در ششمین سال فعالیت این انجمن به خاطر شرایط کرونایی همچنان به صورت مجازی برگزار می گردد. سیصد و شانزدهمین نشست این انجمن عصر یکشنبه 2 آبان 1400 برگزار شد که در این نشست شاعران آثار خود را ارائه کرده و منتقدان انجمن درباره آن به بحث و بررسی پرداختند. تعداد اعضای گروه مجازی انجمن نقد ادبی خوزستان در این نشست 197 نفر بود که از میان آنها شاعران و منتقدانی چون: دکتر داودرضا کاظمی، عزت الله کیانی، احمد تمیمی، سارا شجاعی، صدیقه صنیعی، فاطمه مقدم، نیلوفر عیسی زاده، کلثوم ستاوی، عبدالرضا فاطمی، نادیا حزباوی، مجتبی مشرف و فرزانه عضدی به ارائه اثر یا نقد سروده های شاعران همگروه پرداختند. برخی سروده ها و نقدهای صورت گرفته در این نشست به شرح ذیل هستند. سروده اول: به احترام دست‌هایم که می‌فهمند فرق تار را از تار تکیه می‌کنم به عمودی‌ترین مکثِ سلیقه‌ات و تو را می‌رسانم به قواره به راه که برسی سرِ کلماتِ درز نگرفته و محشورم کنی با شعر و شب که شاعره‌ها را شهره می‌کند تو شکاف‌های حقیقت را وصله کنی و من استناد کنم به استیکرهای آبی و به لبخند کوتوله‌ای که رویم لحاف می‌کشد تا من مغزِ تمامِ شعرها را دنبال سرم بگردم دوباره مزرعه بشوم و جمع کنم خاطرِ گل‌های درشتت‌ را که پابلندی به هیکلِ من زار انداخته و شعر همیشه شورِ شما را می‌زند. نیلوفر عیسی‌زاده دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشتند: تکرار اتصال فضا و معناهای گوناگون با استفاده از حروف ربط به ویژه حرف ربط «که» در فرازهایی از این سروده، زبان و به ویژه فرم شعر را تحت تاثیر قرار داده و تا حدودی آزار دهنده است (بنگرید به سطرهای دوم، دهم، چهاردهم و بیست و ششم). شیوه شکل گیری جملات مرکب و به ویژه نوع اتصال جمله های وابسته به شکلی است که فرم درونی شعر، از این حیث، تکرار و در نتیجه یکنواخت می شود. در همین راستا برخی دیگر از حرف های ربط حشو به نظر می رسند؛ چنانکه نبودنشان فرم درونی بهتری را رقم می‌زند. مثلا شعر را با حذف سطر شانزدهم و سطر بیستم، «و من» و «تا من»، بخوانید و ببینید چه می شود؟! اما تخیل و شاعرانگی سطرهایی چون: «عمودی‌ترین مکثِ سلیقه»، «تو را می‌رسانم به قواره»، «برسی سرِ کلماتِ درز نگرفته»، «شکاف‌های حقیقت را وصله کردن»، از جمله نقاط قوت این سروده است. جناس و واج آرایی در برخی از سطرها، موسیقی ساز واقع شده اما توجه شاعر به موسیقی درونی و معنوی در کل سروده آنچنانکه باید نیست. احمد تمیمی به عینیت و ذهنیت در این سروده پرداخت: (( شعر با تشخص بخشیدن به دست آغاز می‌شود و با تشخص به شعر به پایان می رسد. در بند اول *احترام دست* ترکیبی از عینیت و ذهنیت است که می تواند مخاطب را با خود همراه کند. بازی زبانی با *تار*که با جناس تام همراه است سبب زیباتر شدن این بند از شعر شده است. در ادامه شعر به سمت ذهنیت گرایش می یابد: «عمودی ترین مکث سلیقه، کلمات درز نگرفته» در ادامه عبارت «شکاف حقیقت» کمی شعارزده است. از نکات مثبت این شعر وارد شدن المان های امروزی به شعر است، البته میزان موفقیت آن محل بحث است. آنچه به نظرم رسید این است که آنجا که عینیت و ذهنیت کنارهم قرار گرفته اند امکان ارتباط گرفتن با شعر بیشتر است.))؛ سارا شجاعی نیز به عینیت و ذهنیت سروده اشاره کرد: (( شعر با ترکیبات عینی و انتزاعی همراه است؛ بعضی بندها عینیت بیشتر و بعضی انتزاعی ترند . این دو اگر در ترکیب با یکدیگر با عث خلق جریانی از تصاویر در ذهن مخاطب شوند بهتر است . واج ارایی در شعر نیز به زیبایی کار افزوده است)). سروده دوم: در دل من مانده بسی ، حرف نپرسیده کسی ای تو که از من نفسی ، برده به دیدار بیا قامت افراشته ای ، گلشن من کاشته ای بی ثمر انگاشته ای ، میوه بسیار! بیا ساده نوشتم سخنم ، تا تو بدانی که منم آنکه به جان داد و تنم ، در قدم یار بیا تو شه جانی و همه ، من نشناسم کلمه تا که نبینم صدمه ، از لب بیمار بیا عشقی و من با تو شهم ،عقلی و من با تو رهم منتظرم منتظرم ، ای دل و دلدار بیا تقدیم به امام عصر عج 29/7/1400 نادیا حزباوی دکتر داودرضا کاظمی، دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان با اشاره به درستی وزن و قافیه در این سروده و موضوع و محتوی ارزشمند این سروده نوشت: اما عبارت ها و اشارت ها همگی برآمده از ادبیات، آشنا و بعضاً تکراری اند. آنچنانکه می توان گفت این شعر حرف تازه ای ندارد. برخی جمله ها هم که اصلاً منطق درستی ندارند. جملاتی مانند: «عشقی و من با تو شهم ،عقلی و من با تو رهم»، عبارت هایی اینچنین را شاعر باید بازنویسی و بازسرایی کند. احمد تمیمی نیز در نقد این سروده به فقر تخیل اشاره کرد. سروده سوم: در منتهای خلوت باد گیسوان پریشان میشوند از نفیر ساچمه ها « چهار باغ » را بالا و پایین کرده اند با تیتر درشت سکوت بروی « منارجنبان » جوخه ها به صلیب کشیده اند تار موها را بنگ ، بنگ ، بنگ ، چه پنهانی ترک بر میدارد پاییز برگ ریز « سی و سه پل » ع.فاطمی ‏ دکتر داودرضا کاظمی: این سروده ذهنی آغاز می شود، «در منتهای خلوت باد»، در ادامه نیز این تنها شاعر است که می داند چه می خواسته بگوید و چه گفته است. «به صلیب کشیدن تار موها»، معنای روشنی دارد اما این معنا در کنار چهارباغ و منارجنبان و پاییز سی و سه پل به فرم نمی رسد. اشارت ها پراکنده و ارتباط ها ضعیف است. گو اینکه وصف ها نیز اغلب آشنا و بعضاً تکراری اند. احمد تمیمی با اشاره به ابهام در این شعر نوشت: (( ابهام در این سروده نتیجه عمیق تر شدن و چندلایگی معنا نیست. بلکه ناشی از مبهم بودن است. ابهامی که منجر به شاعرانگی می شود با ابهامی که در نتیجه عدم ایجاد تناظرها و تناسب های معنایی است متفاوت است و ابهام در این سروده به زعم من از نوع دوم است. هرچند باید این حرکت شاعر را که از مستقیم گویی در حال فاصله گرفتن است ستود.))؛ سارا شجاعی با اشاره به پایان مبهم شعر، اعتقاد داشت تکنیک در این سروده بر شاعرانگی تفوق دارد. سروده چهارم: به تن کن رخت "زیبا شادِ" زن های شمالی را و از روی تنم بنداز تن پوش زغالی را بیا اثبات کن در عشق،اما و اگر پوچ است بیا تغییر ده قانون "رویای محالی" را به اخبار حسودان پس زدی عشق مرا ای "عشق" چرا آموختی از دیگران بی اعتدالی را مرا پس میزنی با دست و با چشمات میخوانی ولی من دوست می دارم چنین حالی به حالی را تو هرشب باده ات را با که می نوشی که من اینجا ز آب دیده می نوشانم این گُل های قالی را کنارم می نشینی توی خوابِ خسته ام،هرشب بیا تعبیر کن در استکانم جای خالی را کلثومه ستاوی(هانے دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده با اشاره به سالم بودن فرم و خوش آهنگی سروده اضافه کرد: ترکیب غیر اضافی «زیباشاد» در مصرع اول خوش درخشیده است. در مصرع دوم فعل «بنداز» از یکدستی زبان غزل می کاهد مانند واژه «چشمات» در بیت چهارم. شاعر باید فقط به ضرورت سراغ زبان محاوره برود و جز در مواقعی که استفاده از واژگان زبان محاوره به زیبایی و رسایی می‌رسند، از آنها استفاده نکند. از سوی دیگر هر فعلی حرف اضافه مخصوص به خود را طلب می‌کند. «از روی تنم بنداز» درست نیست. از روی تنم بردار درست است. جملاتی مانند: «تو هرشب باده ات را با که می نوشی ...» نیز بی ایراد نیستند، این فضاها مربوط به غزل در سده های پیشین است و با زندگی امروزین ما تناسب چندانی ندارد. امروزه به شراب باده نمی گویند. وانگهی تصاویر و مضامین در دسترس و عینی تری را برگزینید. عزت الله کیانی نیز در نقد این سروده ضمن اشاره به نقش قافیه ها در این سروده نوشت: (( در ابتدای شعر که گفته‌اند "به تن کن" منظورشان قاعدتا این بوده که به تن من کن و بیان ناقص است.از نظر ترتیب هم مضمون مصرع دوم بایستی اول بیاید و ابتدا رخت زغالی را از تن جدا کند و سپس زیباشاد بپوشد با بپوشاند، افزون بر این، وجود واژه ی "بنداز" در این بیت، عامیانه است و خدشه ای است به یک دستی غزل. چیزی نزدیک به گونه ی زیر باشد بهتر است: بیایی دور می اندازم این رخت زغالی را بپوشم رخت زیبا شادِ زن های شمالی را شاعر در سرودن توانمند است و می تواند بیشتر به ناگفته ها بپردازد و رد پای خودش را در شعر به جا بگذارد. )) سارا شجاعی نیز به مضامین تکراری و بیان متناقض در بعضی بیت ها اشاره کرد. سروده پنجم: کسی که با منِ از پا فتاده کار نداشت شکستن دلِ بیچاره افتخار نداشت نخواستم که به وقت فراق گریه کنم ولی دریغ! دلم بی تو اختیار نداشت گذشته کار ز کارم ولی بدان ای دوست دلِ شکسته ی ما ارزش شکار نداشت چنان به جانِ نحیفم هجوم آوردی که از تو بر تن من زخم ها شمار نداشت پس از گذشتن عشق از منِ فتاده ز پا برای دیدنت ای مرگ! دل قرار نداشت دلم گذشت ز من! مانده ام بدون دلم! که حال و حوصله صبر و انتظار نداشت و کوچ میکنم از شهر، پا به پای سفر که جا برای وجودِ من این دیار نداشت سراغ شعر نگیرید، آه..شعرِ دلم هرآنچه داشت، گلی خفته بر مزار نداشت... مجتبی مشرّف دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشت: وزن عروضی و قافیه و فرم بیرونی که قالب غزل است، در این سروده حسب حالی و عاشقانه به خوبی شکل گرفته است. شاعر ذوق خوبی دارد و در سراسر شعر وحدت موضوعی برقرار کرده است. کاش در برخی از ابیات مضامین امروزی و تازه تری به کار بسته بود. در برخی از ابیات مانند مطلع غزل، ارتباط افقی میان دو مصرع یا شکل نگرفته و یا کمرنگ است. کاربرد افعال به شیوه کهن مانند دوبار استفاده کردن از فعل «فتادن» به جای «افتادن» در زبانی که بافت آرکائیک ندارد، انتخاب خوبی به نظر نمی رسد. در روزگار پس از نیما- و بنابر پیشنهاد او- واژه ها و عبارت ها با دکلماسیون طبیعی خود در زبان معیار به کار می روند. یعنی با همان شیوه ای که در زبان معیار حضور دارند، نه باشیوه های کهن و نه با گویش ها و لایه های متفاوت زبانی و... سارا شجاعی نوشت: (( بعضی بیت ها زیبا، بعضی بیت ها نیازمند توجه و بعضی ها نارسا هستند))؛ سروده ششم: زنی گم کرده راهم. که گاهی شال می بافم گهی تا انتهای غم می فشارم پدال چرخ را. گاه با ملودی گندمزار به رقص درایم. گاه می پیچم لای کوفته ها عطر عشق و لبخند را هم نوا میشوم با قامت رعنای نخل سر بریده ودر کنارش مرثیه میخوانم گاهی هم پایه رقص دخترکان میشوم. گفتگوها دارم با سایه بر دیوار نشسته ات اسمان نیز باردار غم شده و از درد زایمان صاعقه میزند. و من زمزمه میکنم لالایی عاشقانه برای کودک سر به هوا و شیطان درونم ولی هنوز ولی هنوز من همان گم کرده راهم. فرزانه عضدی دکتر داودرضا کاظمی نوشت: این سروده در درجه نخست اطناب دارد. برخی از سطرها هم عادی هستند یعنی در آنها اتفاق شاعرانه‌ای رقم نمی‌خورد. «گاهی شال می بافم»، «می فشارم پدال چرخ را»، «گاهی همپایه رقص دخترکان می شوم» و ... عناصر متن نزدیک به هم انتخاب شده‌اند، عینی و در پیوند با موضوعند اما آنچنان که باید خیال انگیز به کار گرفته نمی‌شوند. در واقع متن در حوزه تخیل حرف چندانی برای گفتن ندارد. البته وصف هایی در خور توجه دارد اما این به تنهایی کافی نیست. احمد تمیمی اعتقاد داشت این متن راه زیادی تا شعر شدن دارد و از نظر سارا شجاعی نیز این متن، بیان نثرآمبز لحظات راوی است. سروده هفتم: قو: بی تواین روزهای خسته وسرد،خالی ازهرامیدمیمیرم نی بی بند می شوم اما، مثل سروی رشید می میرم دل من رابه خاک نسپاری،برمزارم گلاب نگذاری چون به دریای سینه ات یک شب،هم چوقویی سپیدمیمیرم به کدامین گناه ناکرده؟ وکدامین غمی که پیرم کرد؟ مثل احساس ابرهمراه گریه های شدیدمیمیرم دل من داشت زندگی میکرد، ذوق شعرم ترک ترک میشد پرحس کسالتم ،امروز، آخرش ناامیدمیمیرم قبله ی چشم میشی توکجاست؟به کدامین جهت نمازکنم؟ دل خوش ازاینکه باورم داری، من به شوقت شهیدمیمیرم آنقدرکودکم که گم شده ام،درخیابان بی دروپیکر سربچرخان ورهنمایم باش،چون شوی ناپدید،میمیرم عشق راباهوس نیالودم،تادم مرگ عاشقت بودم نفس آخرم به یادشماست،مرگ بی تورسید،میمیرم. صدیقه صنیعی دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشت: «نی بی بند می شوم»، یعنی بی صدا، ساکت، بی سود، بی فایده و حتی بی هدف و بی‌هویت، هنر سازه های این چنین متن را به ادبیت می رساند. بیان تصویری و خیال انگیز، پیچیده در تمهیدات بیانی و بلاغی، این قدرت القایی تشبیه و تمثیل است که می تواند اینگونه دوری از محبوب یا معشوق را خیال انگیز نشان دهد. شاعر باید در پی چنین تمهیداتی باشد و از وصف هایی چون: «غمی که پیرم کرد»، بپرهیزد زیرا عادی و تهی از تخیلند. وزن و قافیه و قالب شعر تندرست است. غزل زبانی لطیف و صمیمی دارد. حس برانگیز است. موضوعی مشخص و بافتی منسجم دارد. روز بازتاب پلاکی آویخته بر گردن خاک تکرار اسطوره های بی تکرار به وقوع پیوسته اند آیه ها بر پیشانی ات تلاوت می شوی هر روز لابلای زنجیره ها تاریخ وعده ای بود ناخوانده در کشت زار زخم و آیینه ابرها نیمه دیگر تو بودند جان سپرده بر لبخند شکوفه تفحص میکنم لبخندت را در گذرگاهی نا سروده در سطر های خالی این سرزمین جامانده در اسارتی سپید ..........از فانوس کمک می گیرم فاطمه مقدم دکتر داودرضا کاظمی اعتقاد داشت این سروده نسبت به سروده های قبلی ضعیف تر است و عبارت ها و وصف ها یکدست نیست. برخی مثل «روز/ بازتاب پلاک بر سینه خاک» زیبا و مخیل و بعضی قابل قبول مانند «به وقوع پیوستن آیه ها» و بعضی چون «اسطوره های بی تکرار» ضعیف و شعاری اند. احمد تمیمی نوشت : ((شعر با تعبیر زیبا و تاویل شروع می شود اما *تکرار اسطوره های بی تکرار* به نظرم توضیح است و قابل حذف.در ادامه به نظرم شعر به خوبی ادامه پیدا می کند و به موقع و با سطری زیبا به پایان می رسد.))؛ سارا شجاعی ضمن برشمردن سطرهای زیبای این سروده، آن را نیازمند ویرایش و موجزتر شدن دانست پایان

نشست انجمن شعر و ادب خوزستان

دکتر داودرضا کاظمی دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان: در روزگار پس از نیما- و بنا بر پیشنهاد او- واژه ها و عبارت ها با دکلماسیون طبیعی خود در شعر حضور می‌یابند. نشست‌های شعرخوانی و نقد آثار در انجمن نقد ادبی خوزستان در ششمین سال فعالیت این انجمن به خاطر شرایط کرونایی همچنان به صورت مجازی برگزار می گردد. سیصد و شانزدهمین نشست این انجمن عصر یکشنبه 2 آبان 1400 برگزار شد که در این نشست شاعران آثار خود را ارائه کرده و منتقدان انجمن درباره آن به بحث و بررسی پرداختند. تعداد اعضای گروه مجازی انجمن نقد ادبی خوزستان در این نشست 197 نفر بود که از میان آنها شاعران و منتقدانی چون: دکتر داودرضا کاظمی، عزت الله کیانی، احمد تمیمی، سارا شجاعی، صدیقه صنیعی، فاطمه مقدم، نیلوفر عیسی زاده، کلثوم ستاوی، عبدالرضا فاطمی، نادیا حزباوی، مجتبی مشرف و فرزانه عضدی به ارائه اثر یا نقد سروده های شاعران همگروه پرداختند. برخی سروده ها و نقدهای صورت گرفته در این نشست به شرح ذیل هستند. سروده اول: به احترام دست‌هایم که می‌فهمند فرق تار را از تار تکیه می‌کنم به عمودی‌ترین مکثِ سلیقه‌ات و تو را می‌رسانم به قواره به راه که برسی سرِ کلماتِ درز نگرفته و محشورم کنی با شعر و شب که شاعره‌ها را شهره می‌کند تو شکاف‌های حقیقت را وصله کنی و من استناد کنم به استیکرهای آبی و به لبخند کوتوله‌ای که رویم لحاف می‌کشد تا من مغزِ تمامِ شعرها را دنبال سرم بگردم دوباره مزرعه بشوم و جمع کنم خاطرِ گل‌های درشتت‌ را که پابلندی به هیکلِ من زار انداخته و شعر همیشه شورِ شما را می‌زند. نیلوفر عیسی‌زاده دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشتند: تکرار اتصال فضا و معناهای گوناگون با استفاده از حروف ربط به ویژه حرف ربط «که» در فرازهایی از این سروده، زبان و به ویژه فرم شعر را تحت تاثیر قرار داده و تا حدودی آزار دهنده است (بنگرید به سطرهای دوم، دهم، چهاردهم و بیست و ششم). شیوه شکل گیری جملات مرکب و به ویژه نوع اتصال جمله های وابسته به شکلی است که فرم درونی شعر، از این حیث، تکرار و در نتیجه یکنواخت می شود. در همین راستا برخی دیگر از حرف های ربط حشو به نظر می رسند؛ چنانکه نبودنشان فرم درونی بهتری را رقم می‌زند. مثلا شعر را با حذف سطر شانزدهم و سطر بیستم، «و من» و «تا من»، بخوانید و ببینید چه می شود؟! اما تخیل و شاعرانگی سطرهایی چون: «عمودی‌ترین مکثِ سلیقه»، «تو را می‌رسانم به قواره»، «برسی سرِ کلماتِ درز نگرفته»، «شکاف‌های حقیقت را وصله کردن»، از جمله نقاط قوت این سروده است. جناس و واج آرایی در برخی از سطرها، موسیقی ساز واقع شده اما توجه شاعر به موسیقی درونی و معنوی در کل سروده آنچنانکه باید نیست. احمد تمیمی به عینیت و ذهنیت در این سروده پرداخت: (( شعر با تشخص بخشیدن به دست آغاز می‌شود و با تشخص به شعر به پایان می رسد. در بند اول *احترام دست* ترکیبی از عینیت و ذهنیت است که می تواند مخاطب را با خود همراه کند. بازی زبانی با *تار*که با جناس تام همراه است سبب زیباتر شدن این بند از شعر شده است. در ادامه شعر به سمت ذهنیت گرایش می یابد: «عمودی ترین مکث سلیقه، کلمات درز نگرفته» در ادامه عبارت «شکاف حقیقت» کمی شعارزده است. از نکات مثبت این شعر وارد شدن المان های امروزی به شعر است، البته میزان موفقیت آن محل بحث است. آنچه به نظرم رسید این است که آنجا که عینیت و ذهنیت کنارهم قرار گرفته اند امکان ارتباط گرفتن با شعر بیشتر است.))؛ سارا شجاعی نیز به عینیت و ذهنیت سروده اشاره کرد: (( شعر با ترکیبات عینی و انتزاعی همراه است؛ بعضی بندها عینیت بیشتر و بعضی انتزاعی ترند . این دو اگر در ترکیب با یکدیگر با عث خلق جریانی از تصاویر در ذهن مخاطب شوند بهتر است . واج ارایی در شعر نیز به زیبایی کار افزوده است)). سروده دوم: در دل من مانده بسی ، حرف نپرسیده کسی ای تو که از من نفسی ، برده به دیدار بیا قامت افراشته ای ، گلشن من کاشته ای بی ثمر انگاشته ای ، میوه بسیار! بیا ساده نوشتم سخنم ، تا تو بدانی که منم آنکه به جان داد و تنم ، در قدم یار بیا تو شه جانی و همه ، من نشناسم کلمه تا که نبینم صدمه ، از لب بیمار بیا عشقی و من با تو شهم ،عقلی و من با تو رهم منتظرم منتظرم ، ای دل و دلدار بیا تقدیم به امام عصر عج 29/7/1400 نادیا حزباوی دکتر داودرضا کاظمی، دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان با اشاره به درستی وزن و قافیه در این سروده و موضوع و محتوی ارزشمند این سروده نوشت: اما عبارت ها و اشارت ها همگی برآمده از ادبیات، آشنا و بعضاً تکراری اند. آنچنانکه می توان گفت این شعر حرف تازه ای ندارد. برخی جمله ها هم که اصلاً منطق درستی ندارند. جملاتی مانند: «عشقی و من با تو شهم ،عقلی و من با تو رهم»، عبارت هایی اینچنین را شاعر باید بازنویسی و بازسرایی کند. احمد تمیمی نیز در نقد این سروده به فقر تخیل اشاره کرد. سروده سوم: در منتهای خلوت باد گیسوان پریشان میشوند از نفیر ساچمه ها « چهار باغ » را بالا و پایین کرده اند با تیتر درشت سکوت بروی « منارجنبان » جوخه ها به صلیب کشیده اند تار موها را بنگ ، بنگ ، بنگ ، چه پنهانی ترک بر میدارد پاییز برگ ریز « سی و سه پل » ع.فاطمی ‏ دکتر داودرضا کاظمی: این سروده ذهنی آغاز می شود، «در منتهای خلوت باد»، در ادامه نیز این تنها شاعر است که می داند چه می خواسته بگوید و چه گفته است. «به صلیب کشیدن تار موها»، معنای روشنی دارد اما این معنا در کنار چهارباغ و منارجنبان و پاییز سی و سه پل به فرم نمی رسد. اشارت ها پراکنده و ارتباط ها ضعیف است. گو اینکه وصف ها نیز اغلب آشنا و بعضاً تکراری اند. احمد تمیمی با اشاره به ابهام در این شعر نوشت: (( ابهام در این سروده نتیجه عمیق تر شدن و چندلایگی معنا نیست. بلکه ناشی از مبهم بودن است. ابهامی که منجر به شاعرانگی می شود با ابهامی که در نتیجه عدم ایجاد تناظرها و تناسب های معنایی است متفاوت است و ابهام در این سروده به زعم من از نوع دوم است. هرچند باید این حرکت شاعر را که از مستقیم گویی در حال فاصله گرفتن است ستود.))؛ سارا شجاعی با اشاره به پایان مبهم شعر، اعتقاد داشت تکنیک در این سروده بر شاعرانگی تفوق دارد. سروده چهارم: به تن کن رخت "زیبا شادِ" زن های شمالی را و از روی تنم بنداز تن پوش زغالی را بیا اثبات کن در عشق،اما و اگر پوچ است بیا تغییر ده قانون "رویای محالی" را به اخبار حسودان پس زدی عشق مرا ای "عشق" چرا آموختی از دیگران بی اعتدالی را مرا پس میزنی با دست و با چشمات میخوانی ولی من دوست می دارم چنین حالی به حالی را تو هرشب باده ات را با که می نوشی که من اینجا ز آب دیده می نوشانم این گُل های قالی را کنارم می نشینی توی خوابِ خسته ام،هرشب بیا تعبیر کن در استکانم جای خالی را کلثومه ستاوی(هانے دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده با اشاره به سالم بودن فرم و خوش آهنگی سروده اضافه کرد: ترکیب غیر اضافی «زیباشاد» در مصرع اول خوش درخشیده است. در مصرع دوم فعل «بنداز» از یکدستی زبان غزل می کاهد مانند واژه «چشمات» در بیت چهارم. شاعر باید فقط به ضرورت سراغ زبان محاوره برود و جز در مواقعی که استفاده از واژگان زبان محاوره به زیبایی و رسایی می‌رسند، از آنها استفاده نکند. از سوی دیگر هر فعلی حرف اضافه مخصوص به خود را طلب می‌کند. «از روی تنم بنداز» درست نیست. از روی تنم بردار درست است. جملاتی مانند: «تو هرشب باده ات را با که می نوشی ...» نیز بی ایراد نیستند، این فضاها مربوط به غزل در سده های پیشین است و با زندگی امروزین ما تناسب چندانی ندارد. امروزه به شراب باده نمی گویند. وانگهی تصاویر و مضامین در دسترس و عینی تری را برگزینید. عزت الله کیانی نیز در نقد این سروده ضمن اشاره به نقش قافیه ها در این سروده نوشت: (( در ابتدای شعر که گفته‌اند "به تن کن" منظورشان قاعدتا این بوده که به تن من کن و بیان ناقص است.از نظر ترتیب هم مضمون مصرع دوم بایستی اول بیاید و ابتدا رخت زغالی را از تن جدا کند و سپس زیباشاد بپوشد با بپوشاند، افزون بر این، وجود واژه ی "بنداز" در این بیت، عامیانه است و خدشه ای است به یک دستی غزل. چیزی نزدیک به گونه ی زیر باشد بهتر است: بیایی دور می اندازم این رخت زغالی را بپوشم رخت زیبا شادِ زن های شمالی را شاعر در سرودن توانمند است و می تواند بیشتر به ناگفته ها بپردازد و رد پای خودش را در شعر به جا بگذارد. )) سارا شجاعی نیز به مضامین تکراری و بیان متناقض در بعضی بیت ها اشاره کرد. سروده پنجم: کسی که با منِ از پا فتاده کار نداشت شکستن دلِ بیچاره افتخار نداشت نخواستم که به وقت فراق گریه کنم ولی دریغ! دلم بی تو اختیار نداشت گذشته کار ز کارم ولی بدان ای دوست دلِ شکسته ی ما ارزش شکار نداشت چنان به جانِ نحیفم هجوم آوردی که از تو بر تن من زخم ها شمار نداشت پس از گذشتن عشق از منِ فتاده ز پا برای دیدنت ای مرگ! دل قرار نداشت دلم گذشت ز من! مانده ام بدون دلم! که حال و حوصله صبر و انتظار نداشت و کوچ میکنم از شهر، پا به پای سفر که جا برای وجودِ من این دیار نداشت سراغ شعر نگیرید، آه..شعرِ دلم هرآنچه داشت، گلی خفته بر مزار نداشت... مجتبی مشرّف دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشت: وزن عروضی و قافیه و فرم بیرونی که قالب غزل است، در این سروده حسب حالی و عاشقانه به خوبی شکل گرفته است. شاعر ذوق خوبی دارد و در سراسر شعر وحدت موضوعی برقرار کرده است. کاش در برخی از ابیات مضامین امروزی و تازه تری به کار بسته بود. در برخی از ابیات مانند مطلع غزل، ارتباط افقی میان دو مصرع یا شکل نگرفته و یا کمرنگ است. کاربرد افعال به شیوه کهن مانند دوبار استفاده کردن از فعل «فتادن» به جای «افتادن» در زبانی که بافت آرکائیک ندارد، انتخاب خوبی به نظر نمی رسد. در روزگار پس از نیما- و بنابر پیشنهاد او- واژه ها و عبارت ها با دکلماسیون طبیعی خود در زبان معیار به کار می روند. یعنی با همان شیوه ای که در زبان معیار حضور دارند، نه باشیوه های کهن و نه با گویش ها و لایه های متفاوت زبانی و... سارا شجاعی نوشت: (( بعضی بیت ها زیبا، بعضی بیت ها نیازمند توجه و بعضی ها نارسا هستند))؛ سروده ششم: زنی گم کرده راهم. که گاهی شال می بافم گهی تا انتهای غم می فشارم پدال چرخ را. گاه با ملودی گندمزار به رقص درایم. گاه می پیچم لای کوفته ها عطر عشق و لبخند را هم نوا میشوم با قامت رعنای نخل سر بریده ودر کنارش مرثیه میخوانم گاهی هم پایه رقص دخترکان میشوم. گفتگوها دارم با سایه بر دیوار نشسته ات اسمان نیز باردار غم شده و از درد زایمان صاعقه میزند. و من زمزمه میکنم لالایی عاشقانه برای کودک سر به هوا و شیطان درونم ولی هنوز ولی هنوز من همان گم کرده راهم. فرزانه عضدی دکتر داودرضا کاظمی نوشت: این سروده در درجه نخست اطناب دارد. برخی از سطرها هم عادی هستند یعنی در آنها اتفاق شاعرانه‌ای رقم نمی‌خورد. «گاهی شال می بافم»، «می فشارم پدال چرخ را»، «گاهی همپایه رقص دخترکان می شوم» و ... عناصر متن نزدیک به هم انتخاب شده‌اند، عینی و در پیوند با موضوعند اما آنچنان که باید خیال انگیز به کار گرفته نمی‌شوند. در واقع متن در حوزه تخیل حرف چندانی برای گفتن ندارد. البته وصف هایی در خور توجه دارد اما این به تنهایی کافی نیست. احمد تمیمی اعتقاد داشت این متن راه زیادی تا شعر شدن دارد و از نظر سارا شجاعی نیز این متن، بیان نثرآمبز لحظات راوی است. سروده هفتم: قو: بی تواین روزهای خسته وسرد،خالی ازهرامیدمیمیرم نی بی بند می شوم اما، مثل سروی رشید می میرم دل من رابه خاک نسپاری،برمزارم گلاب نگذاری چون به دریای سینه ات یک شب،هم چوقویی سپیدمیمیرم به کدامین گناه ناکرده؟ وکدامین غمی که پیرم کرد؟ مثل احساس ابرهمراه گریه های شدیدمیمیرم دل من داشت زندگی میکرد، ذوق شعرم ترک ترک میشد پرحس کسالتم ،امروز، آخرش ناامیدمیمیرم قبله ی چشم میشی توکجاست؟به کدامین جهت نمازکنم؟ دل خوش ازاینکه باورم داری، من به شوقت شهیدمیمیرم آنقدرکودکم که گم شده ام،درخیابان بی دروپیکر سربچرخان ورهنمایم باش،چون شوی ناپدید،میمیرم عشق راباهوس نیالودم،تادم مرگ عاشقت بودم نفس آخرم به یادشماست،مرگ بی تورسید،میمیرم. صدیقه صنیعی دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشت: «نی بی بند می شوم»، یعنی بی صدا، ساکت، بی سود، بی فایده و حتی بی هدف و بی‌هویت، هنر سازه های این چنین متن را به ادبیت می رساند. بیان تصویری و خیال انگیز، پیچیده در تمهیدات بیانی و بلاغی، این قدرت القایی تشبیه و تمثیل است که می تواند اینگونه دوری از محبوب یا معشوق را خیال انگیز نشان دهد. شاعر باید در پی چنین تمهیداتی باشد و از وصف هایی چون: «غمی که پیرم کرد»، بپرهیزد زیرا عادی و تهی از تخیلند. وزن و قافیه و قالب شعر تندرست است. غزل زبانی لطیف و صمیمی دارد. حس برانگیز است. موضوعی مشخص و بافتی منسجم دارد. روز بازتاب پلاکی آویخته بر گردن خاک تکرار اسطوره های بی تکرار به وقوع پیوسته اند آیه ها بر پیشانی ات تلاوت می شوی هر روز لابلای زنجیره ها تاریخ وعده ای بود ناخوانده در کشت زار زخم و آیینه ابرها نیمه دیگر تو بودند جان سپرده بر لبخند شکوفه تفحص میکنم لبخندت را در گذرگاهی نا سروده در سطر های خالی این سرزمین جامانده در اسارتی سپید ..........از فانوس کمک می گیرم فاطمه مقدم دکتر داودرضا کاظمی اعتقاد داشت این سروده نسبت به سروده های قبلی ضعیف تر است و عبارت ها و وصف ها یکدست نیست. برخی مثل «روز/ بازتاب پلاک بر سینه خاک» زیبا و مخیل و بعضی قابل قبول مانند «به وقوع پیوستن آیه ها» و بعضی چون «اسطوره های بی تکرار» ضعیف و شعاری اند. احمد تمیمی نوشت : ((شعر با تعبیر زیبا و تاویل شروع می شود اما *تکرار اسطوره های بی تکرار* به نظرم توضیح است و قابل حذف.در ادامه به نظرم شعر به خوبی ادامه پیدا می کند و به موقع و با سطری زیبا به پایان می رسد.))؛ سارا شجاعی ضمن برشمردن سطرهای زیبای این سروده، آن را نیازمند ویرایش و موجزتر شدن دانست پایان

نشست انجمن شعر و ادب خوزستان

دکتر داودرضا کاظمی دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان: در روزگار پس از نیما- و بنا بر پیشنهاد او- واژه ها و عبارت ها با دکلماسیون طبیعی خود در شعر حضور می‌یابند. نشست‌های شعرخوانی و نقد آثار در انجمن نقد ادبی خوزستان در ششمین سال فعالیت این انجمن به خاطر شرایط کرونایی همچنان به صورت مجازی برگزار می گردد. سیصد و شانزدهمین نشست این انجمن عصر یکشنبه 2 آبان 1400 برگزار شد که در این نشست شاعران آثار خود را ارائه کرده و منتقدان انجمن درباره آن به بحث و بررسی پرداختند. تعداد اعضای گروه مجازی انجمن نقد ادبی خوزستان در این نشست 197 نفر بود که از میان آنها شاعران و منتقدانی چون: دکتر داودرضا کاظمی، عزت الله کیانی، احمد تمیمی، سارا شجاعی، صدیقه صنیعی، فاطمه مقدم، نیلوفر عیسی زاده، کلثوم ستاوی، عبدالرضا فاطمی، نادیا حزباوی، مجتبی مشرف و فرزانه عضدی به ارائه اثر یا نقد سروده های شاعران همگروه پرداختند. برخی سروده ها و نقدهای صورت گرفته در این نشست به شرح ذیل هستند. سروده اول: به احترام دست‌هایم که می‌فهمند فرق تار را از تار تکیه می‌کنم به عمودی‌ترین مکثِ سلیقه‌ات و تو را می‌رسانم به قواره به راه که برسی سرِ کلماتِ درز نگرفته و محشورم کنی با شعر و شب که شاعره‌ها را شهره می‌کند تو شکاف‌های حقیقت را وصله کنی و من استناد کنم به استیکرهای آبی و به لبخند کوتوله‌ای که رویم لحاف می‌کشد تا من مغزِ تمامِ شعرها را دنبال سرم بگردم دوباره مزرعه بشوم و جمع کنم خاطرِ گل‌های درشتت‌ را که پابلندی به هیکلِ من زار انداخته و شعر همیشه شورِ شما را می‌زند. نیلوفر عیسی‌زاده دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشتند: تکرار اتصال فضا و معناهای گوناگون با استفاده از حروف ربط به ویژه حرف ربط «که» در فرازهایی از این سروده، زبان و به ویژه فرم شعر را تحت تاثیر قرار داده و تا حدودی آزار دهنده است (بنگرید به سطرهای دوم، دهم، چهاردهم و بیست و ششم). شیوه شکل گیری جملات مرکب و به ویژه نوع اتصال جمله های وابسته به شکلی است که فرم درونی شعر، از این حیث، تکرار و در نتیجه یکنواخت می شود. در همین راستا برخی دیگر از حرف های ربط حشو به نظر می رسند؛ چنانکه نبودنشان فرم درونی بهتری را رقم می‌زند. مثلا شعر را با حذف سطر شانزدهم و سطر بیستم، «و من» و «تا من»، بخوانید و ببینید چه می شود؟! اما تخیل و شاعرانگی سطرهایی چون: «عمودی‌ترین مکثِ سلیقه»، «تو را می‌رسانم به قواره»، «برسی سرِ کلماتِ درز نگرفته»، «شکاف‌های حقیقت را وصله کردن»، از جمله نقاط قوت این سروده است. جناس و واج آرایی در برخی از سطرها، موسیقی ساز واقع شده اما توجه شاعر به موسیقی درونی و معنوی در کل سروده آنچنانکه باید نیست. احمد تمیمی به عینیت و ذهنیت در این سروده پرداخت: (( شعر با تشخص بخشیدن به دست آغاز می‌شود و با تشخص به شعر به پایان می رسد. در بند اول *احترام دست* ترکیبی از عینیت و ذهنیت است که می تواند مخاطب را با خود همراه کند. بازی زبانی با *تار*که با جناس تام همراه است سبب زیباتر شدن این بند از شعر شده است. در ادامه شعر به سمت ذهنیت گرایش می یابد: «عمودی ترین مکث سلیقه، کلمات درز نگرفته» در ادامه عبارت «شکاف حقیقت» کمی شعارزده است. از نکات مثبت این شعر وارد شدن المان های امروزی به شعر است، البته میزان موفقیت آن محل بحث است. آنچه به نظرم رسید این است که آنجا که عینیت و ذهنیت کنارهم قرار گرفته اند امکان ارتباط گرفتن با شعر بیشتر است.))؛ سارا شجاعی نیز به عینیت و ذهنیت سروده اشاره کرد: (( شعر با ترکیبات عینی و انتزاعی همراه است؛ بعضی بندها عینیت بیشتر و بعضی انتزاعی ترند . این دو اگر در ترکیب با یکدیگر با عث خلق جریانی از تصاویر در ذهن مخاطب شوند بهتر است . واج ارایی در شعر نیز به زیبایی کار افزوده است)). سروده دوم: در دل من مانده بسی ، حرف نپرسیده کسی ای تو که از من نفسی ، برده به دیدار بیا قامت افراشته ای ، گلشن من کاشته ای بی ثمر انگاشته ای ، میوه بسیار! بیا ساده نوشتم سخنم ، تا تو بدانی که منم آنکه به جان داد و تنم ، در قدم یار بیا تو شه جانی و همه ، من نشناسم کلمه تا که نبینم صدمه ، از لب بیمار بیا عشقی و من با تو شهم ،عقلی و من با تو رهم منتظرم منتظرم ، ای دل و دلدار بیا تقدیم به امام عصر عج 29/7/1400 نادیا حزباوی دکتر داودرضا کاظمی، دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان با اشاره به درستی وزن و قافیه در این سروده و موضوع و محتوی ارزشمند این سروده نوشت: اما عبارت ها و اشارت ها همگی برآمده از ادبیات، آشنا و بعضاً تکراری اند. آنچنانکه می توان گفت این شعر حرف تازه ای ندارد. برخی جمله ها هم که اصلاً منطق درستی ندارند. جملاتی مانند: «عشقی و من با تو شهم ،عقلی و من با تو رهم»، عبارت هایی اینچنین را شاعر باید بازنویسی و بازسرایی کند. احمد تمیمی نیز در نقد این سروده به فقر تخیل اشاره کرد. سروده سوم: در منتهای خلوت باد گیسوان پریشان میشوند از نفیر ساچمه ها « چهار باغ » را بالا و پایین کرده اند با تیتر درشت سکوت بروی « منارجنبان » جوخه ها به صلیب کشیده اند تار موها را بنگ ، بنگ ، بنگ ، چه پنهانی ترک بر میدارد پاییز برگ ریز « سی و سه پل » ع.فاطمی ‏ دکتر داودرضا کاظمی: این سروده ذهنی آغاز می شود، «در منتهای خلوت باد»، در ادامه نیز این تنها شاعر است که می داند چه می خواسته بگوید و چه گفته است. «به صلیب کشیدن تار موها»، معنای روشنی دارد اما این معنا در کنار چهارباغ و منارجنبان و پاییز سی و سه پل به فرم نمی رسد. اشارت ها پراکنده و ارتباط ها ضعیف است. گو اینکه وصف ها نیز اغلب آشنا و بعضاً تکراری اند. احمد تمیمی با اشاره به ابهام در این شعر نوشت: (( ابهام در این سروده نتیجه عمیق تر شدن و چندلایگی معنا نیست. بلکه ناشی از مبهم بودن است. ابهامی که منجر به شاعرانگی می شود با ابهامی که در نتیجه عدم ایجاد تناظرها و تناسب های معنایی است متفاوت است و ابهام در این سروده به زعم من از نوع دوم است. هرچند باید این حرکت شاعر را که از مستقیم گویی در حال فاصله گرفتن است ستود.))؛ سارا شجاعی با اشاره به پایان مبهم شعر، اعتقاد داشت تکنیک در این سروده بر شاعرانگی تفوق دارد. سروده چهارم: به تن کن رخت "زیبا شادِ" زن های شمالی را و از روی تنم بنداز تن پوش زغالی را بیا اثبات کن در عشق،اما و اگر پوچ است بیا تغییر ده قانون "رویای محالی" را به اخبار حسودان پس زدی عشق مرا ای "عشق" چرا آموختی از دیگران بی اعتدالی را مرا پس میزنی با دست و با چشمات میخوانی ولی من دوست می دارم چنین حالی به حالی را تو هرشب باده ات را با که می نوشی که من اینجا ز آب دیده می نوشانم این گُل های قالی را کنارم می نشینی توی خوابِ خسته ام،هرشب بیا تعبیر کن در استکانم جای خالی را کلثومه ستاوی(هانے دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده با اشاره به سالم بودن فرم و خوش آهنگی سروده اضافه کرد: ترکیب غیر اضافی «زیباشاد» در مصرع اول خوش درخشیده است. در مصرع دوم فعل «بنداز» از یکدستی زبان غزل می کاهد مانند واژه «چشمات» در بیت چهارم. شاعر باید فقط به ضرورت سراغ زبان محاوره برود و جز در مواقعی که استفاده از واژگان زبان محاوره به زیبایی و رسایی می‌رسند، از آنها استفاده نکند. از سوی دیگر هر فعلی حرف اضافه مخصوص به خود را طلب می‌کند. «از روی تنم بنداز» درست نیست. از روی تنم بردار درست است. جملاتی مانند: «تو هرشب باده ات را با که می نوشی ...» نیز بی ایراد نیستند، این فضاها مربوط به غزل در سده های پیشین است و با زندگی امروزین ما تناسب چندانی ندارد. امروزه به شراب باده نمی گویند. وانگهی تصاویر و مضامین در دسترس و عینی تری را برگزینید. عزت الله کیانی نیز در نقد این سروده ضمن اشاره به نقش قافیه ها در این سروده نوشت: (( در ابتدای شعر که گفته‌اند "به تن کن" منظورشان قاعدتا این بوده که به تن من کن و بیان ناقص است.از نظر ترتیب هم مضمون مصرع دوم بایستی اول بیاید و ابتدا رخت زغالی را از تن جدا کند و سپس زیباشاد بپوشد با بپوشاند، افزون بر این، وجود واژه ی "بنداز" در این بیت، عامیانه است و خدشه ای است به یک دستی غزل. چیزی نزدیک به گونه ی زیر باشد بهتر است: بیایی دور می اندازم این رخت زغالی را بپوشم رخت زیبا شادِ زن های شمالی را شاعر در سرودن توانمند است و می تواند بیشتر به ناگفته ها بپردازد و رد پای خودش را در شعر به جا بگذارد. )) سارا شجاعی نیز به مضامین تکراری و بیان متناقض در بعضی بیت ها اشاره کرد. سروده پنجم: کسی که با منِ از پا فتاده کار نداشت شکستن دلِ بیچاره افتخار نداشت نخواستم که به وقت فراق گریه کنم ولی دریغ! دلم بی تو اختیار نداشت گذشته کار ز کارم ولی بدان ای دوست دلِ شکسته ی ما ارزش شکار نداشت چنان به جانِ نحیفم هجوم آوردی که از تو بر تن من زخم ها شمار نداشت پس از گذشتن عشق از منِ فتاده ز پا برای دیدنت ای مرگ! دل قرار نداشت دلم گذشت ز من! مانده ام بدون دلم! که حال و حوصله صبر و انتظار نداشت و کوچ میکنم از شهر، پا به پای سفر که جا برای وجودِ من این دیار نداشت سراغ شعر نگیرید، آه..شعرِ دلم هرآنچه داشت، گلی خفته بر مزار نداشت... مجتبی مشرّف دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشت: وزن عروضی و قافیه و فرم بیرونی که قالب غزل است، در این سروده حسب حالی و عاشقانه به خوبی شکل گرفته است. شاعر ذوق خوبی دارد و در سراسر شعر وحدت موضوعی برقرار کرده است. کاش در برخی از ابیات مضامین امروزی و تازه تری به کار بسته بود. در برخی از ابیات مانند مطلع غزل، ارتباط افقی میان دو مصرع یا شکل نگرفته و یا کمرنگ است. کاربرد افعال به شیوه کهن مانند دوبار استفاده کردن از فعل «فتادن» به جای «افتادن» در زبانی که بافت آرکائیک ندارد، انتخاب خوبی به نظر نمی رسد. در روزگار پس از نیما- و بنابر پیشنهاد او- واژه ها و عبارت ها با دکلماسیون طبیعی خود در زبان معیار به کار می روند. یعنی با همان شیوه ای که در زبان معیار حضور دارند، نه باشیوه های کهن و نه با گویش ها و لایه های متفاوت زبانی و... سارا شجاعی نوشت: (( بعضی بیت ها زیبا، بعضی بیت ها نیازمند توجه و بعضی ها نارسا هستند))؛ سروده ششم: زنی گم کرده راهم. که گاهی شال می بافم گهی تا انتهای غم می فشارم پدال چرخ را. گاه با ملودی گندمزار به رقص درایم. گاه می پیچم لای کوفته ها عطر عشق و لبخند را هم نوا میشوم با قامت رعنای نخل سر بریده ودر کنارش مرثیه میخوانم گاهی هم پایه رقص دخترکان میشوم. گفتگوها دارم با سایه بر دیوار نشسته ات اسمان نیز باردار غم شده و از درد زایمان صاعقه میزند. و من زمزمه میکنم لالایی عاشقانه برای کودک سر به هوا و شیطان درونم ولی هنوز ولی هنوز من همان گم کرده راهم. فرزانه عضدی دکتر داودرضا کاظمی نوشت: این سروده در درجه نخست اطناب دارد. برخی از سطرها هم عادی هستند یعنی در آنها اتفاق شاعرانه‌ای رقم نمی‌خورد. «گاهی شال می بافم»، «می فشارم پدال چرخ را»، «گاهی همپایه رقص دخترکان می شوم» و ... عناصر متن نزدیک به هم انتخاب شده‌اند، عینی و در پیوند با موضوعند اما آنچنان که باید خیال انگیز به کار گرفته نمی‌شوند. در واقع متن در حوزه تخیل حرف چندانی برای گفتن ندارد. البته وصف هایی در خور توجه دارد اما این به تنهایی کافی نیست. احمد تمیمی اعتقاد داشت این متن راه زیادی تا شعر شدن دارد و از نظر سارا شجاعی نیز این متن، بیان نثرآمبز لحظات راوی است. سروده هفتم: قو: بی تواین روزهای خسته وسرد،خالی ازهرامیدمیمیرم نی بی بند می شوم اما، مثل سروی رشید می میرم دل من رابه خاک نسپاری،برمزارم گلاب نگذاری چون به دریای سینه ات یک شب،هم چوقویی سپیدمیمیرم به کدامین گناه ناکرده؟ وکدامین غمی که پیرم کرد؟ مثل احساس ابرهمراه گریه های شدیدمیمیرم دل من داشت زندگی میکرد، ذوق شعرم ترک ترک میشد پرحس کسالتم ،امروز، آخرش ناامیدمیمیرم قبله ی چشم میشی توکجاست؟به کدامین جهت نمازکنم؟ دل خوش ازاینکه باورم داری، من به شوقت شهیدمیمیرم آنقدرکودکم که گم شده ام،درخیابان بی دروپیکر سربچرخان ورهنمایم باش،چون شوی ناپدید،میمیرم عشق راباهوس نیالودم،تادم مرگ عاشقت بودم نفس آخرم به یادشماست،مرگ بی تورسید،میمیرم. صدیقه صنیعی دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشت: «نی بی بند می شوم»، یعنی بی صدا، ساکت، بی سود، بی فایده و حتی بی هدف و بی‌هویت، هنر سازه های این چنین متن را به ادبیت می رساند. بیان تصویری و خیال انگیز، پیچیده در تمهیدات بیانی و بلاغی، این قدرت القایی تشبیه و تمثیل است که می تواند اینگونه دوری از محبوب یا معشوق را خیال انگیز نشان دهد. شاعر باید در پی چنین تمهیداتی باشد و از وصف هایی چون: «غمی که پیرم کرد»، بپرهیزد زیرا عادی و تهی از تخیلند. وزن و قافیه و قالب شعر تندرست است. غزل زبانی لطیف و صمیمی دارد. حس برانگیز است. موضوعی مشخص و بافتی منسجم دارد. روز بازتاب پلاکی آویخته بر گردن خاک تکرار اسطوره های بی تکرار به وقوع پیوسته اند آیه ها بر پیشانی ات تلاوت می شوی هر روز لابلای زنجیره ها تاریخ وعده ای بود ناخوانده در کشت زار زخم و آیینه ابرها نیمه دیگر تو بودند جان سپرده بر لبخند شکوفه تفحص میکنم لبخندت را در گذرگاهی نا سروده در سطر های خالی این سرزمین جامانده در اسارتی سپید ..........از فانوس کمک می گیرم فاطمه مقدم دکتر داودرضا کاظمی اعتقاد داشت این سروده نسبت به سروده های قبلی ضعیف تر است و عبارت ها و وصف ها یکدست نیست. برخی مثل «روز/ بازتاب پلاک بر سینه خاک» زیبا و مخیل و بعضی قابل قبول مانند «به وقوع پیوستن آیه ها» و بعضی چون «اسطوره های بی تکرار» ضعیف و شعاری اند. احمد تمیمی نوشت : ((شعر با تعبیر زیبا و تاویل شروع می شود اما *تکرار اسطوره های بی تکرار* به نظرم توضیح است و قابل حذف.در ادامه به نظرم شعر به خوبی ادامه پیدا می کند و به موقع و با سطری زیبا به پایان می رسد.))؛ سارا شجاعی ضمن برشمردن سطرهای زیبای این سروده، آن را نیازمند ویرایش و موجزتر شدن دانست پایان

به روی شانه ی طوفان سوار خواهد شدبه قلم سید حسین متولیان

در این غزل تازه با نگاهی مهدوی و شهادت طلبانه تمامی آزادیخواهان و آزادگان جهان، از چگوارا تا هزاره های افغانستان و اهالی تخار و بلخ و بدخشان و مزارشریف و پنجشیر را به سر خم نکردن در مقابل ابلیس دعوت کرده است.

جانبخشی که در غربت و غریبانه جان داد

شادروان دکتر اسماعیل خویی نه تنها شاعری نوسرا بود که در سرودن شعر سنتی نیز دستی توانمند داشت. غزل زیر که به جویباری مترنم از تغزل می ماند و البته زبانی با صلابت و پرشکوه دارد و از نگاهی تازه خبر می دهد، از جمله آثار ارزشمند به جای مانده از اوست. خدایش رحمت کند همواره در یادکرد از دیگران به نامشان یک جان می افزود .

جانبخشی که در غربت و غریبانه جان داد

شادروان دکتر اسماعیل خویی نه تنها شاعری نوسرا بود که در سرودن شعر سنتی نیز دستی توانمند داشت. غزل زیر که به جویباری مترنم از تغزل می ماند و البته زبانی با صلابت و پرشکوه دارد و از نگاهی تازه خبر می دهد، از جمله آثار ارزشمند به جای مانده از اوست. خدایش رحمت کند همواره در یادکرد از دیگران به نامشان یک جان می افزود .

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا نجم‌الدین نظام‌الدین عبیدالله زاکانی قزوینی، شاعر، لطیفه‌پرداز، نویسنده و منتقد بزرگ قرن هشتم هجری است. وی دارای آثار ادبی شامل قصاید و غزلیات و رباعیات و عشاق‌نامه، که به شیوه و سبک سخن صریح و جدی و معمول همه‌ شعر است، می‌باشد. عبید در میان شاعران معاصر خود در شیراز بیش از همه به حافظ شیرازی نظر داشته است که تاثیر آن را می‌توان در ادبیات یا مصراع‌هایی دید که به‌صورت تضمین در شعر عبید به کار رفته است. به جز حافظ و سعدی، عبید از شاعران مهم دیگری هم بهره برده است.

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا نجم‌الدین نظام‌الدین عبیدالله زاکانی قزوینی، شاعر، لطیفه‌پرداز، نویسنده و منتقد بزرگ قرن هشتم هجری است. وی دارای آثار ادبی شامل قصاید و غزلیات و رباعیات و عشاق‌نامه، که به شیوه و سبک سخن صریح و جدی و معمول همه‌ شعر است، می‌باشد. عبید در میان شاعران معاصر خود در شیراز بیش از همه به حافظ شیرازی نظر داشته است که تاثیر آن را می‌توان در ادبیات یا مصراع‌هایی دید که به‌صورت تضمین در شعر عبید به کار رفته است. به جز حافظ و سعدی، عبید از شاعران مهم دیگری هم بهره برده است.

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا نجم‌الدین نظام‌الدین عبیدالله زاکانی قزوینی، شاعر، لطیفه‌پرداز، نویسنده و منتقد بزرگ قرن هشتم هجری است. وی دارای آثار ادبی شامل قصاید و غزلیات و رباعیات و عشاق‌نامه، که به شیوه و سبک سخن صریح و جدی و معمول همه‌ شعر است، می‌باشد. عبید در میان شاعران معاصر خود در شیراز بیش از همه به حافظ شیرازی نظر داشته است که تاثیر آن را می‌توان در ادبیات یا مصراع‌هایی دید که به‌صورت تضمین در شعر عبید به کار رفته است. به جز حافظ و سعدی، عبید از شاعران مهم دیگری هم بهره برده است.

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا نجم‌الدین نظام‌الدین عبیدالله زاکانی قزوینی، شاعر، لطیفه‌پرداز، نویسنده و منتقد بزرگ قرن هشتم هجری است. وی دارای آثار ادبی شامل قصاید و غزلیات و رباعیات و عشاق‌نامه، که به شیوه و سبک سخن صریح و جدی و معمول همه‌ شعر است، می‌باشد. عبید در میان شاعران معاصر خود در شیراز بیش از همه به حافظ شیرازی نظر داشته است که تاثیر آن را می‌توان در ادبیات یا مصراع‌هایی دید که به‌صورت تضمین در شعر عبید به کار رفته است. به جز حافظ و سعدی، عبید از شاعران مهم دیگری هم بهره برده است.

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا نجم‌الدین نظام‌الدین عبیدالله زاکانی قزوینی، شاعر، لطیفه‌پرداز، نویسنده و منتقد بزرگ قرن هشتم هجری است. وی دارای آثار ادبی شامل قصاید و غزلیات و رباعیات و عشاق‌نامه، که به شیوه و سبک سخن صریح و جدی و معمول همه‌ شعر است، می‌باشد. عبید در میان شاعران معاصر خود در شیراز بیش از همه به حافظ شیرازی نظر داشته است که تاثیر آن را می‌توان در ادبیات یا مصراع‌هایی دید که به‌صورت تضمین در شعر عبید به کار رفته است. به جز حافظ و سعدی، عبید از شاعران مهم دیگری هم بهره برده است.

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا نجم‌الدین نظام‌الدین عبیدالله زاکانی قزوینی، شاعر، لطیفه‌پرداز، نویسنده و منتقد بزرگ قرن هشتم هجری است. وی دارای آثار ادبی شامل قصاید و غزلیات و رباعیات و عشاق‌نامه، که به شیوه و سبک سخن صریح و جدی و معمول همه‌ شعر است، می‌باشد. عبید در میان شاعران معاصر خود در شیراز بیش از همه به حافظ شیرازی نظر داشته است که تاثیر آن را می‌توان در ادبیات یا مصراع‌هایی دید که به‌صورت تضمین در شعر عبید به کار رفته است. به جز حافظ و سعدی، عبید از شاعران مهم دیگری هم بهره برده است.

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا نجم‌الدین نظام‌الدین عبیدالله زاکانی قزوینی، شاعر، لطیفه‌پرداز، نویسنده و منتقد بزرگ قرن هشتم هجری است. وی دارای آثار ادبی شامل قصاید و غزلیات و رباعیات و عشاق‌نامه، که به شیوه و سبک سخن صریح و جدی و معمول همه‌ شعر است، می‌باشد. عبید در میان شاعران معاصر خود در شیراز بیش از همه به حافظ شیرازی نظر داشته است که تاثیر آن را می‌توان در ادبیات یا مصراع‌هایی دید که به‌صورت تضمین در شعر عبید به کار رفته است. به جز حافظ و سعدی، عبید از شاعران مهم دیگری هم بهره برده است.

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا نجم‌الدین نظام‌الدین عبیدالله زاکانی قزوینی، شاعر، لطیفه‌پرداز، نویسنده و منتقد بزرگ قرن هشتم هجری است. وی دارای آثار ادبی شامل قصاید و غزلیات و رباعیات و عشاق‌نامه، که به شیوه و سبک سخن صریح و جدی و معمول همه‌ شعر است، می‌باشد. عبید در میان شاعران معاصر خود در شیراز بیش از همه به حافظ شیرازی نظر داشته است که تاثیر آن را می‌توان در ادبیات یا مصراع‌هایی دید که به‌صورت تضمین در شعر عبید به کار رفته است. به جز حافظ و سعدی، عبید از شاعران مهم دیگری هم بهره برده است.

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا

کتاب دو رکعت عشق بر مزار عبید زاکانی در دزفول ( قسمت سوم ) دکتر عبدالامیر مقدم‌ نیا نجم‌الدین نظام‌الدین عبیدالله زاکانی قزوینی، شاعر، لطیفه‌پرداز، نویسنده و منتقد بزرگ قرن هشتم هجری است. وی دارای آثار ادبی شامل قصاید و غزلیات و رباعیات و عشاق‌نامه، که به شیوه و سبک سخن صریح و جدی و معمول همه‌ شعر است، می‌باشد. عبید در میان شاعران معاصر خود در شیراز بیش از همه به حافظ شیرازی نظر داشته است که تاثیر آن را می‌توان در ادبیات یا مصراع‌هایی دید که به‌صورت تضمین در شعر عبید به کار رفته است. به جز حافظ و سعدی، عبید از شاعران مهم دیگری هم بهره برده است.

حیلت رها کن عاشقا ...حنانه شو حنانه شو ، مهری کیانوش راد

مولانا در غزل شورانگیز دیوان شمس- غزل 2131-راه و رسم عاشقی را به انسان سالک وادی کمال عرفانی می آموزد . از انسان که اشرف مخلوقات و مسجود فرشتگان است و گاه به غفلت از حیوان پست تر می شود ، می خواهد تدبیرهای مصلحت اندیشانه را رها و تلاش کند تا درون خود را از کینه ها پاک و شایستگی نوشیدن شراب عشق

حیلت رها کن عاشقا ...حنانه شو حنانه شو ، مهری کیانوش راد

مولانا در غزل شورانگیز دیوان شمس- غزل 2131-راه و رسم عاشقی را به انسان سالک وادی کمال عرفانی می آموزد . از انسان که اشرف مخلوقات و مسجود فرشتگان است و گاه به غفلت از حیوان پست تر می شود ، می خواهد تدبیرهای مصلحت اندیشانه را رها و تلاش کند تا درون خود را از کینه ها پاک و شایستگی نوشیدن شراب عشق

حیلت رها کن عاشقا ...حنانه شو حنانه شو ، مهری کیانوش راد

مولانا در غزل شورانگیز دیوان شمس- غزل 2131-راه و رسم عاشقی را به انسان سالک وادی کمال عرفانی می آموزد . از انسان که اشرف مخلوقات و مسجود فرشتگان است و گاه به غفلت از حیوان پست تر می شود ، می خواهد تدبیرهای مصلحت اندیشانه را رها و تلاش کند تا درون خود را از کینه ها پاک و شایستگی نوشیدن شراب عشق

دودمان هخامنشی/تهیه کننده علی غلامرضائی مدرس دانشگاه وپژوهشگرتاریخ ایران

دودمان هخامنشی به دو شاخه تقسیم می شود. یکی شاخه کوروش بزرگ که تا زمان وی نیاکانش در پارسوماش(مسجدسلیمان) و آنشان(آنزان = ایذه) پادشاهی می کردند. ناگفته نماند که در دهه های واپسین با پیدا شدن یک کارگاه سفال سازی در تپه ملیان نزدیک مرودشت برخی از باستان شناسان و تاریخ نگاران بر این باورند که انشان همان ملیان است. اما دو سنگ نوشته آریارمنه و ارشامه پدربزرگ و نیای داریوش بزرگ که خود را شاه در پارس می شناسانند و همین گونه منابع بابلی و آشوری که پارسوماش و آنشان را در خاور نزدیک شوش می دانند این گمانه زنی که آنشان در ملیان است دچار تردید می گردد. از سوی دیگر در منابع آغازین دوره اسلامی آشکارا به ایذه ( ایذه معرب آنزان است ) اشاره گردیده است .حتا خواجه حافظ در سده هفتم در غزلی در مورد اتابک لربزرگ به نام ایذج اشاره کرده است.

دودمان هخامنشی/تهیه کننده علی غلامرضائی مدرس دانشگاه وپژوهشگرتاریخ ایران

دودمان هخامنشی به دو شاخه تقسیم می شود. یکی شاخه کوروش بزرگ که تا زمان وی نیاکانش در پارسوماش(مسجدسلیمان) و آنشان(آنزان = ایذه) پادشاهی می کردند. ناگفته نماند که در دهه های واپسین با پیدا شدن یک کارگاه سفال سازی در تپه ملیان نزدیک مرودشت برخی از باستان شناسان و تاریخ نگاران بر این باورند که انشان همان ملیان است. اما دو سنگ نوشته آریارمنه و ارشامه پدربزرگ و نیای داریوش بزرگ که خود را شاه در پارس می شناسانند و همین گونه منابع بابلی و آشوری که پارسوماش و آنشان را در خاور نزدیک شوش می دانند این گمانه زنی که آنشان در ملیان است دچار تردید می گردد. از سوی دیگر در منابع آغازین دوره اسلامی آشکارا به ایذه ( ایذه معرب آنزان است ) اشاره گردیده است .حتا خواجه حافظ در سده هفتم در غزلی در مورد اتابک لربزرگ به نام ایذج اشاره کرده است.

دودمان هخامنشی/تهیه کننده علی غلامرضائی مدرس دانشگاه وپژوهشگرتاریخ ایران

دودمان هخامنشی به دو شاخه تقسیم می شود. یکی شاخه کوروش بزرگ که تا زمان وی نیاکانش در پارسوماش(مسجدسلیمان) و آنشان(آنزان = ایذه) پادشاهی می کردند. ناگفته نماند که در دهه های واپسین با پیدا شدن یک کارگاه سفال سازی در تپه ملیان نزدیک مرودشت برخی از باستان شناسان و تاریخ نگاران بر این باورند که انشان همان ملیان است. اما دو سنگ نوشته آریارمنه و ارشامه پدربزرگ و نیای داریوش بزرگ که خود را شاه در پارس می شناسانند و همین گونه منابع بابلی و آشوری که پارسوماش و آنشان را در خاور نزدیک شوش می دانند این گمانه زنی که آنشان در ملیان است دچار تردید می گردد. از سوی دیگر در منابع آغازین دوره اسلامی آشکارا به ایذه ( ایذه معرب آنزان است ) اشاره گردیده است .حتا خواجه حافظ در سده هفتم در غزلی در مورد اتابک لربزرگ به نام ایذج اشاره کرده است.

دودمان هخامنشی/تهیه کننده علی غلامرضائی مدرس دانشگاه وپژوهشگرتاریخ ایران

دودمان هخامنشی به دو شاخه تقسیم می شود. یکی شاخه کوروش بزرگ که تا زمان وی نیاکانش در پارسوماش(مسجدسلیمان) و آنشان(آنزان = ایذه) پادشاهی می کردند. ناگفته نماند که در دهه های واپسین با پیدا شدن یک کارگاه سفال سازی در تپه ملیان نزدیک مرودشت برخی از باستان شناسان و تاریخ نگاران بر این باورند که انشان همان ملیان است. اما دو سنگ نوشته آریارمنه و ارشامه پدربزرگ و نیای داریوش بزرگ که خود را شاه در پارس می شناسانند و همین گونه منابع بابلی و آشوری که پارسوماش و آنشان را در خاور نزدیک شوش می دانند این گمانه زنی که آنشان در ملیان است دچار تردید می گردد. از سوی دیگر در منابع آغازین دوره اسلامی آشکارا به ایذه ( ایذه معرب آنزان است ) اشاره گردیده است .حتا خواجه حافظ در سده هفتم در غزلی در مورد اتابک لربزرگ به نام ایذج اشاره کرده است.

رادیو شوش منتشر شد Pdf

سلام و عرض ادب ما را از رادیو صبح ملت ویژه ی شهرستان شوش،پذیرا باشید. روز شعر و ادب پارسی و گرامی داشت استاد شهریار،پدر غزل معاصر را به دوست داران شعر و ادب شادباش عرض می کنم. این هفته نیز با مرور اخبار شهرستان،همراه باشید.

رادیو شوش منتشر شد Pdf

سلام و عرض ادب ما را از رادیو صبح ملت ویژه ی شهرستان شوش،پذیرا باشید. روز شعر و ادب پارسی و گرامی داشت استاد شهریار،پدر غزل معاصر را به دوست داران شعر و ادب شادباش عرض می کنم. این هفته نیز با مرور اخبار شهرستان،همراه باشید.

رادیو شوش منتشر شد Pdf

سلام و عرض ادب ما را از رادیو صبح ملت ویژه ی شهرستان شوش،پذیرا باشید. روز شعر و ادب پارسی و گرامی داشت استاد شهریار،پدر غزل معاصر را به دوست داران شعر و ادب شادباش عرض می کنم. این هفته نیز با مرور اخبار شهرستان،همراه باشید.

رادیو شوش منتشر شد Pdf

سلام و عرض ادب ما را از رادیو صبح ملت ویژه ی شهرستان شوش،پذیرا باشید. روز شعر و ادب پارسی و گرامی داشت استاد شهریار،پدر غزل معاصر را به دوست داران شعر و ادب شادباش عرض می کنم. این هفته نیز با مرور اخبار شهرستان،همراه باشید.

رادیو شوش منتشر شد Pdf

سلام و عرض ادب ما را از رادیو صبح ملت ویژه ی شهرستان شوش،پذیرا باشید. روز شعر و ادب پارسی و گرامی داشت استاد شهریار،پدر غزل معاصر را به دوست داران شعر و ادب شادباش عرض می کنم. این هفته نیز با مرور اخبار شهرستان،همراه باشید.

رادیو شوش منتشر شد Pdf

سلام و عرض ادب ما را از رادیو صبح ملت ویژه ی شهرستان شوش،پذیرا باشید. روز شعر و ادب پارسی و گرامی داشت استاد شهریار،پدر غزل معاصر را به دوست داران شعر و ادب شادباش عرض می کنم. این هفته نیز با مرور اخبار شهرستان،همراه باشید.

رندان تشنه لب و عاشورا، مهری کیانوش راد

چند سال پیش در کتاب ذهن و زبان حافظ ، از آقای خرمشاهی خواندم که یکی از خطبا در مجلس روضه خوانی امام حسین (ع) از اشعار حافظ ، چند بیت بالا را استفاده کرده است ، با دقت بیشتری این غزل را چند باره خوانی کردم ، هر چه بیشتر خواندم ؛روشن تر و شیواتر از قبل تداعی کننده ی روز عاشورا بود ؛ به گونه ای که انگار به تابلویی نگاه می کنم که نقاشی ماهر با کمک کلمه بر صفحه ی سفید کاغذ آن چنان صحنه ای ترسیم کرده است ؛ که با همه ی وجود ، تاریکی ، وحشت و سرخی عشق را که همه ی تابلو را خون رنگ کرده بود ، می دیدم و فواره ی رنج را که از دل حافظ به آسمان می رسید .

رندان تشنه لب و عاشورا، مهری کیانوش راد

چند سال پیش در کتاب ذهن و زبان حافظ ، از آقای خرمشاهی خواندم که یکی از خطبا در مجلس روضه خوانی امام حسین (ع) از اشعار حافظ ، چند بیت بالا را استفاده کرده است ، با دقت بیشتری این غزل را چند باره خوانی کردم ، هر چه بیشتر خواندم ؛روشن تر و شیواتر از قبل تداعی کننده ی روز عاشورا بود ؛ به گونه ای که انگار به تابلویی نگاه می کنم که نقاشی ماهر با کمک کلمه بر صفحه ی سفید کاغذ آن چنان صحنه ای ترسیم کرده است ؛ که با همه ی وجود ، تاریکی ، وحشت و سرخی عشق را که همه ی تابلو را خون رنگ کرده بود ، می دیدم و فواره ی رنج را که از دل حافظ به آسمان می رسید .

رندان تشنه لب و عاشورا، مهری کیانوش راد

چند سال پیش در کتاب ذهن و زبان حافظ ، از آقای خرمشاهی خواندم که یکی از خطبا در مجلس روضه خوانی امام حسین (ع) از اشعار حافظ ، چند بیت بالا را استفاده کرده است ، با دقت بیشتری این غزل را چند باره خوانی کردم ، هر چه بیشتر خواندم ؛روشن تر و شیواتر از قبل تداعی کننده ی روز عاشورا بود ؛ به گونه ای که انگار به تابلویی نگاه می کنم که نقاشی ماهر با کمک کلمه بر صفحه ی سفید کاغذ آن چنان صحنه ای ترسیم کرده است ؛ که با همه ی وجود ، تاریکی ، وحشت و سرخی عشق را که همه ی تابلو را خون رنگ کرده بود ، می دیدم و فواره ی رنج را که از دل حافظ به آسمان می رسید .

رندان تشنه لب و عاشورا، مهری کیانوش راد

چند سال پیش در کتاب ذهن و زبان حافظ ، از آقای خرمشاهی خواندم که یکی از خطبا در مجلس روضه خوانی امام حسین (ع) از اشعار حافظ ، چند بیت بالا را استفاده کرده است ، با دقت بیشتری این غزل را چند باره خوانی کردم ، هر چه بیشتر خواندم ؛روشن تر و شیواتر از قبل تداعی کننده ی روز عاشورا بود ؛ به گونه ای که انگار به تابلویی نگاه می کنم که نقاشی ماهر با کمک کلمه بر صفحه ی سفید کاغذ آن چنان صحنه ای ترسیم کرده است ؛ که با همه ی وجود ، تاریکی ، وحشت و سرخی عشق را که همه ی تابلو را خون رنگ کرده بود ، می دیدم و فواره ی رنج را که از دل حافظ به آسمان می رسید .

رندان تشنه لب و عاشورا، مهری کیانوش راد

چند سال پیش در کتاب ذهن و زبان حافظ ، از آقای خرمشاهی خواندم که یکی از خطبا در مجلس روضه خوانی امام حسین (ع) از اشعار حافظ ، چند بیت بالا را استفاده کرده است ، با دقت بیشتری این غزل را چند باره خوانی کردم ، هر چه بیشتر خواندم ؛روشن تر و شیواتر از قبل تداعی کننده ی روز عاشورا بود ؛ به گونه ای که انگار به تابلویی نگاه می کنم که نقاشی ماهر با کمک کلمه بر صفحه ی سفید کاغذ آن چنان صحنه ای ترسیم کرده است ؛ که با همه ی وجود ، تاریکی ، وحشت و سرخی عشق را که همه ی تابلو را خون رنگ کرده بود ، می دیدم و فواره ی رنج را که از دل حافظ به آسمان می رسید .

رندان تشنه لب و عاشورا، مهری کیانوش راد

چند سال پیش در کتاب ذهن و زبان حافظ ، از آقای خرمشاهی خواندم که یکی از خطبا در مجلس روضه خوانی امام حسین (ع) از اشعار حافظ ، چند بیت بالا را استفاده کرده است ، با دقت بیشتری این غزل را چند باره خوانی کردم ، هر چه بیشتر خواندم ؛روشن تر و شیواتر از قبل تداعی کننده ی روز عاشورا بود ؛ به گونه ای که انگار به تابلویی نگاه می کنم که نقاشی ماهر با کمک کلمه بر صفحه ی سفید کاغذ آن چنان صحنه ای ترسیم کرده است ؛ که با همه ی وجود ، تاریکی ، وحشت و سرخی عشق را که همه ی تابلو را خون رنگ کرده بود ، می دیدم و فواره ی رنج را که از دل حافظ به آسمان می رسید .

رندان تشنه لب و عاشورا، مهری کیانوش راد

چند سال پیش در کتاب ذهن و زبان حافظ ، از آقای خرمشاهی خواندم که یکی از خطبا در مجلس روضه خوانی امام حسین (ع) از اشعار حافظ ، چند بیت بالا را استفاده کرده است ، با دقت بیشتری این غزل را چند باره خوانی کردم ، هر چه بیشتر خواندم ؛روشن تر و شیواتر از قبل تداعی کننده ی روز عاشورا بود ؛ به گونه ای که انگار به تابلویی نگاه می کنم که نقاشی ماهر با کمک کلمه بر صفحه ی سفید کاغذ آن چنان صحنه ای ترسیم کرده است ؛ که با همه ی وجود ، تاریکی ، وحشت و سرخی عشق را که همه ی تابلو را خون رنگ کرده بود ، می دیدم و فواره ی رنج را که از دل حافظ به آسمان می رسید .

آدینه های شعر این هفته (( علیرضا رشنو ))

علیرضا رشنو متولد 1353 در محله قلعه دزفول شغل کارمند زمینه هنری شعر و داستان برنده ی چندین جایزه ی استانی و ملی داستان کوتاه اثر چاپ شده کتاب "دلوایا دسفیلی" مجموعه غزل به لهجه دزفولی

آخرین مطالب

پاکستان: هیچ نظامی یا غیرنظامی ایرانی هدف قرار نگرفتند

رئیس‌جمهور در دیدار اقشار و منتخبین شهرستان فیروزکوه: دولت به دنبال اولویت‌بندی کمبودها و مشکلات و سپس حل آن‌هاست

پیام مهدی طارمی برای مردم فلسطین

امیرعبداللهیان: هیچ تعارفی با طرف‌های تروریستی در پاکستان و عراق نداریم

اقدام دولت برای حمایت از مستمری‌بگیران

بهره‌مندی هنرستانیها از یک ماه کسری خدمت «سربازی»

یارانه یک میلیونی برای کودکان دارای اختلال رشد 5 دهک اول/ارزیابی 3 ماهه وضعیت رشد کودکان

وزیر دفاع : روسیه باید موضوع تمامیت ارضی ایران را رعایت کند

پالایشگاه‌های چینی برای خرید نفت ارزان راه افتادند

بازار سرمایه و کنترل تورم و نقدینگی و رشد تولید به قلم دکتر جواد درواری

تدوین تله فیلم *خط قرمز*به تهیه کنندگی عباس جاهد در استان اردبیل به پایان رسید

توافق نهایی با هند برای توسعه بندر چابهار

گزارش شرکت مالک نفت‌کش توقیف‌شده آمریکایی از وضع سلامتی گروه کارکنان آن در ایران

در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با وزیر خارجه هند امیرعبداللهیان اعلام کرد: هشدار ایران به آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی

از سرگیری مرمت پل‌بند تاریخی لشکر شوشتر

امیرعبداللهیان: محاسبه رژیم اسراییل در مورد حماس غلط بود/ به نیروهای مقاومت دستور نمی‌دهیم

مرگ دانشمند ایرانی در یک حادثه

ثبت بالاترین مقدار تولید نفت ایران پس از تحریم‌ها

حذف یارانه تعدادی از یارانه بگیران در دی ماه/ ماجرا چیست؟

تراکتور به دور از حواشی به سمت موفقیت

مصرف سرانه نان در کشور سالی 170 کیلوگرم؛ نان ناسالم چه بلایی سر بدن می‌آورد؟

ویتامین‌ها از طریق مکمل‌ها تأمین نمی‌شوند

ابطال شرط سنی ورود به دانشگاه فرهنگیان از سوی دیوان عدالت اداری

ارتش آمریکا: 16 نقطه یمن را هدف قرار دادیم

آیا شما یک آدم سمّی هستید

واکاوی یک تراژدی / نابغه ای در لجنزار

آغاز جلسه دادگاه لاهه برای پرونده نسل‌کشی رژیم صهیونیستی در غزه

ارتش یک نفتکش آمریکایی را در دریای عمان توقیف کرد

همدان پایتخت گردشگری آسیا شد

مدیرعامل مرکز مبادله طلا و ارز خبر داد تخصیص اسکناس کشور مبدأ به مسافران تا عید نوروز