مدرسه علمیه مشهور به اتاق آقا میر
بزرگنمایی:
مدرسه علمیه مشهور به اتاق آقا میر
کوچه پس کوچه های شهر ما بافتی شگفت انگیز داشته و هنوز دارد. این ویژگی منحصربفرد از حیث استراتژیک بودن قابل تامل، تحقیق، تفحص و بررسی است.
مدرسه علمیه مشهور به اتاق آقا میر
کوچه پس کوچه های شهر ما بافتی شگفت انگیز داشته و هنوز دارد. این ویژگی منحصربفرد از حیث استراتژیک بودن قابل تامل، تحقیق، تفحص و بررسی است.
اضافه بر این ویژگی کم نظیر؛ در دل بافت پیچ در پیچ کوچه ها، نظر شما را به مکتبخانه، حوزه، اتاق، محل گردهمایی اندیشمندان و... خاندان آقامیر جلب می کنم . شاید لفظی که بتوان حق مطلب را بخوبی ادا کند، زیباتر از واژه "دانشکده تخصصی" علوم فقاهت و اصول شریعت نیافته باشم؛ اتاقی که در آن فضلا و حکمای خاندان آقامیر به تدرس و مشق فقه اشتغال دارند اشاره کرد.
دکتر بهروز میگویند:
در سفر اخیرم به ایران متاسفانه مشاهده شد قسمت زیادی از اتاق بعلت احداث خیابان "چیتا آقامیر"، تخریب گردیده، در محله معروف به "سَرْ کِلِ عباس" که هنوز وجود دارد و درست در ضلع شرقی مسجد جامع واقع شده است. کوی و محلی بزرگ که "سادات آقامیر" در آنجا "حوزه" داشتند و بعضی نیز زندگی می کردند.
این محل، حوادث تلخ و شیرین بسیاری در دل خود به یادگار گذاشته که عمده پیرامون قشر عوام و جامعه شهری دزفول را به خود اختصاص داده است. حوادثی که از گذشتگان دور به این طرف بازی و به نمایشی مردانه و بسا موزیانه را به دنبال داشته است.
حوزه دارای مجموعه ای از اطاق ها، ایوان و رواقی چند با ویژگی های زیبا و خیره کننده؛ دارای معماری سنتی خاص دیار دزفول؛ سبک معماری این فضا نیازمند بررسی، تجزیه و تحلیل و تشریح خاص خود را طلب می کند.
"اتاق" (در این جا به معنی حوزه) دارای دو درب ورودی و خروجی در دو سمت متفاوت از همکدیگر، در مجموعه بنا برای خود تعریف و به اجرا برده است .
یک درب عمارت دقیقا رو به سمت "سرکل عباس" باز و بسته می شد و درب دیگری رو به سوی "چیتا آغا میر" محل عبور و مرور مردم کوچه و بازار بود.
این ویرگی را مردم دزفول آشنا و به وقت عبور از این فضا در واقع مسیرهای طولانی را به راحتی کوتاه می کردند ( به گونه ای که اگر کسی می خواست از سایر نقاط، منهای این فضا استفاده کند قطعا میربایست مسیر طولانی تر را می پیمود!) این ویژگی برای افراد غیر بومی ها که با محل آشنا نبودند، معذل درد سر ساز و گاها باعث ضرر و زیان هایی به مال باختگان را در پی داشت! زیرا غریبه ها به واقعیت محل که نما و شکل خانه ای مرتب و منظم را داشت نا آشنا و گمراه کننده می نمود و اغلب تصور می کردند منزلی شخصی است! صاحب خانه ای متمول با حکم و حشم بسیار که مرتب در آمد و شد به خانه در تردد بودند ...
حکایاتی بسیار برای این مکان نقل شده که شنیدن آن خوانندگان را نسبت به وضعیت این محل آشکار و روشن می سازد .
در ایام قدیم، (دوره پهلوی اول و دوم) که سرباز بگیری بود، مردم موظف بودند تا خودشان را برای خدمت مقدس سربازی به پادگان ها معرفی نمایند؛ اما بلعکس اهالی بطور کل از این وضعیت دوری جسته و از معرفی خود طفره می رفتند؛ دولت نیز افراد "ژاندارمری" (یگان امنیتی روستا و خطوط مرزی) را موظف کرده جوان های سن سربازی را در کوچه و محله ها بگیرند و به احبار به سربازخانه ها روانه سازند.
روزی از روزگاران، یکی از استوارهای ژاندارمری، جوانی از جوانان شهر دزفول را شناسایی می کند و مجبور می نماید تا با وی روانه ژاندارمری شود، تا به گذراندن آموزش های اجباری (خدمت زیر پرچم) روانه پادگان گرداند!
جوان در دام افتاده، رضایت می دهد و همراه نیروی ژاندارمری به راه می افتد! در بین راه فرد گرفتار شده از استوار خواهش می کند تا با هم به درب منزلشان روان شده، فرصتی یابد لااقل وضعیت خود را به خانواده اش اطلاع رسانی کند واز پدر و مادر خداحافظی بستآند!!!. استوار قبول می کند و با جوان راهی منزلشان می شود.
جوان دزفولی استوار را به درب "اتاق آغا میر" رسانده و از استوار می خواهد چند لحظه ای دم در به انتظار به ایستاد تا وی داخل خانه شده و جلدی برگردد!!!
درب "چیتا آقامیر" ماندن همانا و جوان وارد "اتاق" (حوزه، محل تدریس) شده، از درب "سرکل عباس" فرار را بر قرار می گذارد!
مدت زیادی استوار دم درب می ماند؛ اما از بازگشت جوان خبری نمی شود! از طرفی عبور و مرو افراد متعدد از زن و مرد، بزرگ و کوچک که مدام در ورود و خروج به خانه مشاهده می کند وی را متحیر می نماید!!! کنجکاو شده! یواش یواش، یاالله یاالله گویان وارد "اتاق آغا میر" می شود، و در آن وقت است که متوجه می شود رودست خورده است.
دکتر عبدالامیر مقدمنیا