بزرگنمایی:
با توجه به تغییر انتظار مشتریان، داشتن عملکرد موفق در نظام بازاریابی شرکتها یکی از نگرانیهای بزرگ و رو به رشد برای محققان و مدیران بازاریابی میباشد،بهگونهای که بهرهوری بازاریابی و رتبهبندی معیارهای عملکرد همواره از اولویتهای مؤسسه تحقیقات بازاریابی بوده است، در همین راستا بهتازگی بیشتر شرکتها ضوابط حرفهای مربوط به اخلاق و باورهای اجتماعی را که متمرکز بر قوانین خاص هستند، پذیرا بوده و به رعایت اخلاق بازاریابی بهعنوان یکی از چالشیترین حوزهها در نظام ارزیابی عملکرد بازاریابی توجه دارند (شارما و همکاران، 2016، 3).
بر اساس رویکرد بازاریابی، رسیدن به اهداف سازمانی مستلزم شناخت نیازها و خواستههای بازار هدف و مرتفع ساختن آن با رضایتمندی مورد انتظار بهصورتی بهتر از رقبا میباشد. در رویکرد بازاریابی، تمرکز بر مشتری و ارزشهای مورد نظر آن، مسیر فروش و منفعت است. برخلاف فلسفه مبتنی بر محصول که شعارش
"بسازوبفروش " است، در رویکرد بازاریابی، تأکید بر مشتری بوده و شعار آن "حس کن و به آن جواب بده " میباشد. اغلب، پیروی از رویکرد بازاریابی نیازمند کارهایی بیش از پاسخگویی به نیازهای بیان شده و واضح مشتری است شرکتهای مشتری مدار، مشتریان فعلیشان را عمیقاً موردتحقیق قرار میدهند تا با خواستههای آنها آشنا شده، ایدههای جدید محصول و خدمات را جمعآوری کنند و پیشنهادهای ارتقاء محصولات را بررسی کنند. این شرکتها، وقتی نیازها مشخص بوده و مشتری بداند که واقعاً دنبال چه چیزی است، به نحو مطلوبی اثر بخش هستند. این دیدگاه
نسبتاً جدیداست و ممکن است اشتباهاً دیدگاه بازاریابی و فروش یکسان در نظر گرفته
شود، ولی لازم به ذکر است که دیدگاه بازاریابی در واقع دیدگاه مدرن فروش و دیدگاهی
است که از طرف مصرفکنندگان به تولیدکنندگان تحمیل شده است (عاطفی، 112،1390).
بیشک توجه ویژه به عوامل مؤثر بر توانمندسازی
کارکنان میتواند بهعنوان مهمترین فاکتور پویایی و اثربخشی هرچه بیشتر سازمان
موردتوجه قرار گیرد. توانمندسازی
احساس تملک کارمند را نسبت به کارش افزایش میدهد بهنحویکه او نسبت به کارش
احساس غرور میکند و انجام وظایف را با میل و رغبت بر عهده میگیرد، در غیر این
صورت یک نگاه خالی از احساس نسبت به کارش خواهد داشت. کارکنانی که توانمندتر هستند تعهد و رضایت بیشتر و فشارهای شغلی
کمتری دارند، احتمالاً همکاری و مشارکت کاری بیشتری دارند. توانمندسازی کارکنان
یکی از ابزارهای مؤثر برای افزایش بهرهوری کارکنان و استفاده بهینه از ظرفیتها و
تواناییهای فردی و گروهی آنها در راستای اهداف سازمانی است (حسامی،36،1387).
از طرف دیگر و برای توانمندسازی کارکنان ایجاد
انگیزه در آنان ضروری است. انگیزش یکی از مسائل کلیدی بوده که بیشک نقش تعیینکنندهای
در ابعاد مختلف سازمانی دارد و سازمانها برای نیل به اهداف بلندمدت و دوام در
دنیای رقابتی تجارت امروزی موظف به ایجاد انگیزش در افراد سازمان هستند. انگیزش بهطورکلی
به سه عامل نیازها، برانگیختنها و مشوقها دستهبندی میگردد که بر اساس این دستهبندیها
میتوان با توجه به هر یک از عوامل تعیینکننده آن روشهایی برای ایجاد انگیزش در
سازمانها به کار گرفت
نبی اله محمدی- رضا پیرایش- هلن بهره ور