درخت پیر و قلم مهری کیانوش راد
بزرگنمایی:
دسته ای کاغذ برداشت،
پشت میز کهنه اش نشست و شروع به نوشتن کرد.
لحظه ای مکث کرد ، نوشته های خود را خواند و در سطل زباله انداخت.
دوباره شروع به نوشتن کرد.
کم کم تاریکی اسمان را می پوشاند .
درخت پیر و قلم
مهری کیانوش راد
دسته ای کاغذ برداشت،
پشت میز کهنه اش نشست و شروع به نوشتن کرد.
لحظه ای مکث کرد ، نوشته های خود را خواند و در سطل زباله انداخت.
دوباره شروع به نوشتن کرد.
کم کم تاریکی اسمان را می پوشاند .
بلند شد ، به سطل زباله ی میزش نگاه کرد ، باز مثل هر روز ، پر از کاغذهای مچاله شده بود.
با اندوه دور شد .
صبح شده بود .
قلم و کاغذ را برداشت ، به حیاط کوچک خانه رفت .
در حیاط کوچک خانه ی او ، باغچه ی کوچکی بود ، با درختی پیر ، که هر روز شاهد نوشتن او بود.
درخت پیر به او نگاه می کرد.
زمین را گود کرد ، قلم و کاغذ را به زمین سپرد ، رویش خاک پاشید.
قطره ای اشک از چشمان خسته اش به زمین ریخته شد.
روی تخت کهنه اش خوابید.
بعد از ان کسی پشت میز ننشست ؛ اما:
به گورستان یک نفر اضافه شده بود.
اهواز ، 99/8/24
- شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۳:۴۷
- منبع: صبح ملت نیوز