بزرگنمایی:
بحثی ادبی پیرامون راوی و روایت در داستان مدرن و پست مدرن
به نام خالق زیبایی
درس 2
یک سبد انجیرِ ادبیات "راوی" بخش 3
در دو درس گذشته خصوصیات راوی و تکنیک های استفاده از راوی را در روایت داستان بیان کردیم، در این درس قرار است سئوالات چالش برانگیزی مطرح کنیم.
چـــالـــــــش
آیا داستان حتما باید راوی داشته باشد؟ یا نویسنده مستقیما می تواند با خواننده داستان صحبت کند؟
آیا می توان راوی را از داستان حذف کرد؟
می دانیم که یک داستان می تواند چندین راوی داشته باشد، آیا امکان دارد ذهن دو یا چند راوی یک داستان به هم بریزد، یا به گونه ای راوی ها در هم ادغام شوند؟
آیا امکان دارد راوی گیج شود و نداند چه می گوید؟
و آیا های بسیار دیگر...
در پاسخ به این سئوالها باید گفت، در ادبیات قدیم و کلاسیک راوی معتبر تر از آن بود که بتوان دنبال شیوه های خلاقانه بازی با ذهن خواننده از طریق راوی بود، اما با آغاز دوره مدرن و پست مدرن راوی نیز دچار تغییرات اساسی شد و نویسنده ها شگردهای بسیاری را در استفاده از راوی در داستانهایشان ابداع کردند.
در یک داستان پست مدرن ممکن است خود نویسنده چه به عنوان راوی و چه غیر راوی حضور پیدا کند، از شگردهای داستان نویسی خود حرف بزند و یا به موارد کم اهمیت تری اشاره کند، مثلا بگوید الان که دارم از سرمای زمستان و جنگ برای شما می نویسم، خودم در اتاقی گرم و راحت و امن پشت میز کارم نشسته ام، یا روای را از داستان حذف کند، نویسنده ممکن است راوی را دچار سرگردانی کند و راوی داستانش با اینجال که دانای کل است نداند چه حادثه ای اتفاق افتاده است. اینها تنها نمونه هایی از روایت در داستانهای مدرن و پست مدرن است.
بیایید به چند نمونه از داستانهایی که راوی پست مدرن دارند نگاهی بیندازیم:
مرگ راوی داستان
در داستان "هنگامی که جهان تکان خورد یا زیبای 250000 ساله" نوشته رایدر هاگارد
راوی شخصیت اصلی داستان است و زاویه دید داستان اول شخص است، در طول داستان شخصیت اصلی ضربه چماقی به سرش می خورد و هنوز داستان به پایان نرسیده است که شخصیت اصلی داستان (همان راوی) بخاطر اثرات ضربه چماق می میرد و داستان را یکی از شخصیتهای دیگر داستان که کشیش است به پایان می رساند.
ورود نویسنده به داستان "متافیکشن یا فراداستان"
در داستان "اردیبهشت 46"
در میان داستان ناگهان با خود نویسنده روبرو هستیم که در حال نوشتن همان قصهای است که ما میخوانیم. راوی از خودش درباره شخصیتها و وقایع سوال میکند و آنها را به ترتیب مینویسد (صفحه 62) و جلوتر حتی کتابچهای که داستان را در آن نوشته برای یکی از شخصیتها می آورد تا نشانش دهد. زمانی که در حال خواندن بخش دوازدهم قصه هستیم، راوی میگوید: «بعد آمدم بالا بقیهی قضیه را نوشتم- تا ده- و خسته شدم» و حتی راجع به ساختار قصه با خودش حرف میزند: این که آن را به صورت یک گفتگوی تلفنی بنویسد یا نه (صفحه 79).
بیان دوباره داستان توسط راوی
در داستان "سلاخ خانه شماره پنج" نوشته کورت ونه گات جونیز
ابتدا نویسنده داستان را به صورت خلاصه بیان می کند، اما بعد از ضربه ای که به سر بیلی نقش اصلی داستان در سقوط هواپیما وارد می شود، در زمان عقب و جلو می رود و حوادث را تکرار می کند بدون اینکه توجه کنیم نویسنده دوباره داستان را به صورت مفصل برای خواننده بیان کرده است.
تلاقی ذهنیت دو راوی
در داستان "طریق بسملشدن" نوشته محمود دولت آبادی
نویسنده همراه راوی در متن حضور دارد. نویسنده خود یکی از شخصیتهای رمان است، او از یک طرف متمرکز بر آدمهای قصه خودش است که در تپه صفر گیر افتادهاند ـ هم عراقی و هم ایرانی ـ تشنهاند و راه نجاتشان رسیدن به تانکر آبی است که از آتش آتشبارها در امان مانده است و از طرفی، از جانب ارتش عراق مامور است که مسائل اسیران ایرانی را به گونهای که خود میخواهند و طرحش را میدهند، به رشته تحریر درآورد چرا که قدرت و تاثیر قلمش چنان است که به قول سرگرد عراقی مسئول و مامور این طرح، تلویزیون و تصویر با آن قابل قیاس نیست.
از یک طرف، راوی ایرانی را داریم که نزدیک به ستوان و رزمنده زیر دستش و اسیر عراقی آنهاست و حرکاتشان را دنبال میکند و مواظب این طرف ماجراست.
از طرفی کاتب عراقی به اعماق تاریخ و آغاز ورود اعراب به ایران و وزارت ایرانیان در دم و دستگاه عباسیان و ... میرود و همخوانی غریبی میان مسائل و معضلات دو ملت امروز را با آن روزها مییابد و از طرفی هم با قدرت فاسدی که میخواهد قلمش را تسلیم عقاید و روند دروغ پردازی خود کند، سرِ ناسازگاری دارد.
اینکه راوی و کاتبی درونِ متنیاند که روایتی را پیش میبرند و به کمک هم کامل میکنند که برحسب اتفاق در جنگ با هم هستند، یا حکومتهایشان درگیر جنگند، بسیار جالب توجه است. یعنی یک اثر، توسط دو شخص آفریده میشود که در گیر جنگی علیه هم هستند.1
بحث پیرامون راوی بسیار است و تکنیک های استفاده از بهترین راوی برای دستیابی به نتیجه ای درست که همان روایت صحیح و دارای جاذبه برای خواننده است فراوان، ما این بحث را فعلا پایان می دهیم؛ در درس های آینده به شخصیت و شخصیت پردازی داستان خواهیم پرداخت.
پاورقی
1 برگرفته از وبسایت مشرق
-----------------
درس 4
آثار خود را برای ما بفرستید
Alireza_rashnow@yahoo.com