بزرگنمایی:
امروز نیز طبق معمول این مدت با صدای وحشتناک حمله میگ و پس ازآن صدای شلیک ضدهوایی ها مثل فنر از جا پریدیم
در این روز امام پیام خود را در پاسخ به تلگراف های آمادگی علمای اعلام، حجج اسلام و مردم ایران فرمودند، در این پیام آمده بود که کمک به بازماندگان شهدای اسلام بر همه لازم است و نیز از مردم خواسته شده بود تا از کمکهای معنوی و عواطف روحی دریغ نمایند.
دزفول و خاطرات جنگ تحمیلی
: شنبه پنجم مهرماه 1359
قسمت پنجم : عراق از هر نوع پیشنهاد میانجیگری استقبال خواهد کرد
تذکر : این خاطرات برای اولین بار و بدون هر گونه ویرایش مستقیما از دفتر یادداشتهای خانم معصومه آذریان که به رسم امانت به پایگاه خبری صبح ملت سپرده است نوشته و درج می گردد . آذریان در آن زمان اطلاعات خود را بر اساس خبر های رادیو ، تلویزیون ، اخبار محلی و مطالعه ی روزنامه ها نوشته است.
امروز نیز طبق معمول این مدت با صدای وحشتناک حمله میگ و پس ازآن صدای شلیک ضدهوایی ها مثل فنر از جا پریدیم
در این روز امام پیام خود را در پاسخ به تلگراف های آمادگی علمای اعلام، حجج اسلام و مردم ایران فرمودند، در این پیام آمده بود که کمک به بازماندگان شهدای اسلام بر همه لازم است و نیز از مردم خواسته شده بود تا از کمکهای معنوی و عواطف روحی دریغ نمایند.
در خبر ها چنین آمده بود که با تاییدات خداوند پیروزی های بزرگی نصیب ایران شده است .
و ارتش اسلام تمام مواضع مهم نظامی و تاسیسات نفتی عراق را منهدم کرده .
نیروهای رزمنده ایران 21 میگ عراقی که 4 تای آن در بوشهر اتفاق افتاده است را سرنگون کرده بودند .
در همین زمان به منظور میانجیگری برای مذاکره درباره جنگ ، عرفات و ضیاء الحق وارد تهران شدند.
به نظرم رسید که این کار از عرفات بعید است او می باید در مقابل شرق و غرب قاطع باشد به نظرم همین سیاست عرفات مبنی بر اینکه از هر کسی کمک می گیرد او را وابسته میکند و شاید همین مسئله باعث شده که چندین سال فلسطین مسلحانه با اسرائیل می جنگد اما نه پیروز می شود و نه عقب می نشیند و وضعیتش معلق مانده است .
داشتم فکر می کردم که چه معامله ی خوبی است بین شوروی و آمریکا برای فروش اسلحه هایش . شوروی به فلسطین اسلحه میدهد وآمریکا نیزبه اسرائیل و چندین سال است این جنگ تخریبی به این صورت که چریک های فلسطینی یک نقطه ای را منفجر میکنند و یا اسرائیلیها مناطقی را بمباران ، همچنان ادامه دارد .
خبر مهم امروز که اعضاء خانواده را درگیر خودش کرده بود سخن رجایی در مورد ورود هیئت میانجیگر به ایران بود .
رجایی در مقابل اظهارنظر عراق مبنی بر استقبال از هر نوع پیشنهاد میانجی گری گفت:
" هرگز حاضر به مذاکره با عراق نیستیم ، عرفات در ایران است و فقط تا حد شنیدن نظرات ایران با ما صحبت خواهد کرد.او ادامه داد همه بدانند که عاقبت جنگ با عراق ، پیروزی قطعی برای ایران است ."
پدرم که مشغول شنیدن این خبر از رادیو بود دستهایش را محکم بر هم زد و با تاسف گفت : "پَ دِگَه هیچ"
خواستم منم در این رابطه حرفی بزنم که پدرم با اشاره ی انگشتش مرا به سکوت امر کرد چون تمام هوش و حواسش به دنباله ی اخبار بود آنطور که خم شده بود روی رادیو به نظرم رسید که گوینده ی خبر از آن طرف احساس خفگی بهش دست داده باشه ..
گوینده ی خبر همچنان می خواند که :
مکری سفیر ایران در شوروی گفت : " ما از شوروی میخواهیم تجاوز عراق را محکوم کند."
بنیصدر گزارش بازدید از جبهه های جنگ را تقدیم امام کرد و گفت :" ظرف امروز و فردا درس خوبی به عراق میدهیم ."
بمباران مسجدسلیمان توسط نیروهای عراقی 23 شهید و 60 مجروح به جای گذاشت .......
ظهربه همراه دختر عمویم مهوش منزل یک تن از دوستانم رفتیم ،جهت یادگیری کمک های اولیه که توسط خواهرش آموزش داده می شد .
عصر امروز خود به خود بدون اینکه قصد داشته باشم تا از زیر زمین به عنوان پناهگاه استفاده کنیم و بدون اینکه بدانم از این پس زیر زمین چه نقشی می تواند در روزهای جنگی ما بازی کند به جان زیر زمین افتادم و تا جا داشت گردگیری و جارو کرده و وسایل را جابجا کردم تا فضا را برای استفاده و خوابیدن در زیر زمین آماده کرده باشم .
یادم می آید قبل از آمدن کولر های آبی و بعد گازی از زیرزمین بسیار زیاد استفاده می کردیم .ولی بعدها استفاده از آن منحصر شد به برخی ایام سال ، مثل ایام امتحانات من و خواهر وبرادرهام.....
نیمههای شب بود که صدای تانگ به گوش میرسید این صداها هر لحظه نزدیک و نزدیکتر می شدند به طوری که فکر کردیم همین الان است که تانکهای دشمن به دزفول می رسند پدرم ما را بیدار کرد و مجبور کرد که به زیرزمین برویم . داداش بزرگم حسین که چنین دید در خانه نماند و خود را به مسجد جهت کمک های احتمالی رساند .
در همین هنگام همسایه مان که دچار وحشت و اضطراب شده بودند بخاطر حضور در کنار هم و فائق شدن بر ترس و دلهره به زیرزمین ما آمدند تا همگی در کنار هم باشیم .
با این که نیمه شب بود درب خانه را باز کرده و خیابان را از نظر گذراندم و به دقت گوش دادم به نظرم رسید صداها از طرف کرخه میآیند ، صدا پژواک داشت یعنی یک صداهایی بلندتر بود و چند لحظه بعد صداهایی کمتر .حدس زدم که حسابی درگیری است و حتما به نیروهای ما حمله شده و آن ها هم دارند حسابی جواب دشمن را می دهند و به آنها حمله میکنند پس از ساعتی صداها کم شدند ، حدس من درست بود چون نیروهای ما تانک ها دشمن را به عقب رانده بودند .....
معصومه آذریان
شنبه 5 مهرماه 99 / دزفول