بزرگنمایی:
امروز به قصد دیدار دوستم بهجت پیش او رفتم تا باتفاق به دیدن شهین دوست مشترکمان برویم اما بهجت کار داشت من هم از این فرصت استفاده کرده و به دیدن صغرا و بعدش زینب رفتم.صغرا همکلاسی ام سال گذشته ، وسط سال تحصیلی ازدواج کرد ، و اتفاقا بعدا متوجه شدم به واسطه ی همسرش هم محله ای ما شده ،از اینکه شوهرش جز سربازان منقضی خدمت ۵۶ بود که به دستور فرمانده قوا ابوالحسن بنیصدر برای خدمت فراخوانده شده اند ناراحت و مضطرب بود،
دوشنبه 31 شهریور ماه 1359 آغاز جنگ تحمیلی
تذکر : این خاطرات برای اولین بار و بدون هر گونه ویرایش مستقیما از دفتر یادداشتهای خانم معصومه آذریان که به رسم امانت به پایگاه خبری صبح ملت سپرده است نوشته و درج می گردد . آذریان در آن زمان اطلاعات خود را بر اساس خبر های رادیو ، تلویزیون ، اخبار محلی و مطالعه ی روزنامه ها نوشته است.
امروز به قصد دیدار دوستم بهجت پیش او رفتم تا باتفاق به دیدن شهین دوست مشترکمان برویم اما بهجت کار داشت من هم از این فرصت استفاده کرده و به دیدن صغرا و بعدش زینب رفتم.
صغرا همکلاسی ام سال گذشته ، وسط سال تحصیلی ازدواج کرد ، و اتفاقا بعدا متوجه شدم به واسطه ی همسرش هم محله ای ما شده ،
از اینکه شوهرش جز سربازان منقضی خدمت 56 بود که به دستور فرمانده قوا ابوالحسن بنیصدر برای خدمت فراخوانده شده اند ناراحت و مضطرب بود، من در این رابطه به او دلداری داده و گفتم تو باید مشوق شوهرت باشی نه اینکه خود مضطرب و گریان شوی ، مطمئن باش که پیروزی ازآن ماست ، تو خودت میگویی علی از اینکه باید به مرز برود و با سپاه کفر بجنگد خوشحال است ، تازه نه تنها شوهرت که همه مردم مومن و مسلمان آمادهاند که از اسلام دفاع کنند و ادامه دادم من از ته دل امیدوارم به زودی شاهد سرنگونی صدام حسین و کلیه نظام های فاسد و ارتجاعی خواهیم بود .
تقریباً ساعت یک و نیم ظهر بود با داداشم که از مقر سپاه به خانه آمده بود مشغول صحبت بودیم ،داداشم به مامانم میگفت که میخواهم به مرز بروم و در برابر مخالفتهای مادرم میگفت که من می روم تا از اسلام دفاع کنم و به عراق نشان بدهیم که هیچ غلطی نمی تواند بکند به این دلیل به سپاه رفتم چون هدفی بالاتر از این زندگی داشتم و باید همه تون بدانید که خانوادهام از خدا و اسلام برایم عزیزتر نیستند..
خلاصه در میانه ی این حرفها بود که ناگهان با صدایی مهیب خانه به شدت تکان خورد و درها را با صدایی وحشتناک محکم به هم زد. بلافاصله صدای مردم از خیابان آمد، مادرم از ترس رنگ به چهره نداشت ، اندکی بعد از این صداها صدای شلیک چندین تیر و صدای جتی در حال پرواز به گوش رسید.
من ابتدا فکر کردم که این مانور ارتش است ، اما بعداً دیدم که اینطور نیست .
همه سراسیمه از همدیگر می پرسیدیم چه اتفاقی افتاده است ؟ داداشم سریع به سپاه اندیمشک تلفن زد، اما سپاه اندیمشک اظهار بی اطلاعی کرد .به سپاه درفول زنگ زد گفتندکه هواپیماهای عراق حمله کرده اند.
از خیابان هیاهو می آمد پدرم و برادرم خود را به خیابان رساندند ، در همین حال دختر عمویم مهوش از اندیمشک تلفن کرد و گفت که 8 جت فانتوم از بالای سر خانهمان رفته و از پایگاه خبر آمده که جت های عراقی تأسیسات پایگاه هوایی و باند فرودگاه را بمباران کرده اند و در پایگاه شیشه ی پنجره ها تماما شکسته اشده اند.
رادیو اهواز از مردم مسجدسلیمان و دزفول خواست که از پخش هرگونه شایع جلوگیری کرده و تلفن های ضروری را اشغال نکنند .
برای مردم تعجبآور بود اینکه چگونه هشت جت از مرز عبور کرده و وارد خاک ایران شده بدون اینکه رادار شناسایی کرده باشد، این باعث دلسردی مردم و بی اعتمادی ایشان به ارتش شد و فورا این مطلب (شایعه)که ارتش با عراقیها دست دارد بر سر زبانها افتاد.
چند ساعت پس از این اتفاق برای شنیدن سخنرانی یک تن از برادران فرهنگی به ساختمان عباسعلی رفتم در آنجا عدهای نوجوان که لباس بسیجی به تن کرده بودند حضور داشتند، از یکی از آنها سوال کردم برای چه چیز اینجایید ؟ گفت: که ما آماده باش هستیم .
هنگام سخنرانی ، باز همان صداهای ظهر یعنی پرتاب توپ ، صدای شلیک تیر و صدای پرواز جت به گوش می رسید . در این رابطه آقای سخنران اظهار امیدواری کردند و در مقایسهای که از انقلاب ایران با دیگر انقلابات کرد مثالی از نیکاراگوئه آورد.
که بعد از پیروزی ساندنیستها بر ساموزا در نیکاراگوئه چریکهای فدایی خلق و سازمان ها و گروه ها پیام دادند که دیدید چگونه قیام مسلحانه ساندنیست ها به پیروزی انجامید و ...
اما اکنون میبینیم که برای شرکت در جشن سالگرد انقلاب شان مستقیماً از کارتر دعوت به عمل می آورند و این بزرگترین افتخار ماست که دشمن شماره یک آمریکا هستیم ، و این ضعف آمریکاست که دست به حملات نظامی می زند و در حقیقت این عراق نیست که به جنگ ما آمده بلکه خود آمریکا است .
و ادامه دادند که شادی و استقلال در همین خطرها موج میزند ، بگذارید خطر بیافریند، اکنون تز تمامی آنانی که فریاد زدند ارتجاعی و لیبرالیسم و .. اینکه با گروگانگیری از جا نب آمریکا خطراتی متوجه ما شده است بار دیگر رو شد . کجایند که شور و شوق مردم را برای دفاع از اسلام و انقلاب ببینید .....
در خیابان مردم تند به این طرف و آن طرف میرفتند مغازه ها همه بسته بودند و یا در حال بسته شدن .
برقها از طرف سازمان قطع شد و وسایط نقلیه بدون استفاده از چراغ حرکت میکردند. شعله و روشنایی تیرهایی که از طرف پایگاه پرتاب میشد در آسمان معلوم بود. جوانان دسته دسته در چهارراه ها دور هم جمع شده بودند.
رادیو اطلاع داد که همزمان ، عراق به تهران ومسجد سلیمان ، دزفول ،خرمشهر، آبادان و چند شهر دیگر حمله کرده است . در این رابطه امام ، بنیصدر و رجائی پیامهاهای مهمی فرستادند.
پیام امام در رابطه با گشایش مدارس ، حمله نظامی عراق به ایران و پیامی به ملت ایران و ملت عراق بود.
اما م در پیام امید بخش خود گفتند: ملت ایران بداند که عراق از این همه حملاتش راه به جایی نخواهد برد و ادامه دادند من در شرایط مقتضی دستور خواهم داد و ملت را بسیج خواهم کرد و در آن وقت است که عراق به کلی از بین خواهد رفت.
امام همچنین از ملت ایران خواستند که بردباری خود را حفظ کرده و صبور باشند و اظهار داشتند که ملت ایران بدانند که این دولت و این ارتش به خوبی قادر است که در برابر حملات عراق پاسخگو باشند و
نیز امام از ملت عراق خواست که بر علیه این رژیم فاسد و دیکتاتور قیام کنند و به سربازان عراق گفت که حمله شما به ایران حمله به اسلام است و هر کس که حمله کند مورد مواخذه در پیشگاه خدا قرار میگیرد و نیز امام از سربازان عراقی خواستند که سربازخانه ها را ترک گویند و بر علیه صدام حسین دیوانه بسیج شوند. در ادامه این پیام آمده بود که امیدوارم کار به آنجا نرسد و اگر برسد دیگر بغدادی باقی نخواهد ماند.
بنی صدر در پیام خود گفت که تنها در ایلام شش هواپیما از عراق را منهدم کردهایم و خسارات زیادی به دشمن وارد آمده است که از ملت خواست که دولت را در امر خطیر دفاع از کشور و تمامیت ارضی ایران یاری کنند .
رادیو بی بی سی گزارش داد که بنا به اظهارات دولت عراق به ایران خسارات زیادی وارد آمده و از جمله باند فرودگاه مهرآباد به کلی منهدم شده است این خبر از طرف ایران تایید نشده است .
رادیو از طرف ستاد ارتش خواست که مردم به دلیل احتمال حمله هوایی عراق در شب از روشن کردن هرگونه وسیله روشنایی و تجمع در خیابانها دوری کنند .
رادیو اهواز خبر داد که عراق سعی دارد در محلی بین دزفول و اندیمشک نیرو پیاده کند و در این رابطه از مردم دزفول خواست که با هر وسیله ای از ورود و نشستن آنها به زمین جلوگیری به عمل آورند...
اکنون ساعت 11شب است . مادر و خواهرم پریسا به خانه ی همسایه رفته اند چون بنظرش خانه ی همسایه محکمتر است وزیر زمینشان ته ساختمان است او فکر می کند اینطوری اگر بمباران شود صدا کمتر خواهد بود. همگی بچه ها خوابیدند ، استفاده از روشنایی امکان ندارد و در زیر نور مهتاب به سختی می نویسم گاه گاهی صدای شلیک گلوله به گوش می رسد....
معصومه آذریان
دوشنبه 31 شهریور 99 دزفول