انفیه دانِ منقوش /موش دوان های شهر و تعطیلی کتابخانه ها
انفیه دانِ منقوش/موش دوان های حرفه ای شهر و تعطیلی کتابخانه ها
فرهنگی - اقتصادی - اجتماعی - خوزستان
بزرگنمایی:
موش دوان های حرفه ای شهر و تعطیلی کتابخانه ها
انفیه دانِ منقوش
برخی معتقدند " تاریخهای تقویمی" فقط یک عددند. مثل روز تولد یا مرگ یا روز افتتاح یک مکان، زیرا مثل هزاران روز دیگر یا اتفاق مشابهند .
اما روزهایی هم هست که نمی شود به آسانی فراموش کرد چون زمانه را به قبل و بعد از خود تقسیم می کنند . مثل روزی که ولیعهد اتریش به ضرب یک ملی گرای صرب کشته شد و جهان را در جنگی خونین غرقه کرد یا روزی که آمریکا بمبهای هیدروژنی اش را بر هیروشیما و ناکازاکی فرو ریخت و گرچه جنگ جهانی دوم پایان یافت اما بیش از دویست هزار انسان نابود شدند یا روزی که برج های دو قلوی آمریکا با برخورد هواپیما فرو ریختند و از آن روز به بعد در هزاران کیلومتر آنطرفتر سنگ بنای خاورمیانه ی جدیدی پی ریزی شد.
در ایران اما از این دست تاریخها بسیارند روزی که فرمان مشروطیت امضا شد در چهاردهم مرداد 1285 شکل مدرنی از مدنیت متولد شد ، روز ملی شدن صنعت نفت در بیست و نهم اسفند 1329 ویا روز آغاز رسمی جنگ ایران و عراق جامعه با مفهوم حفظ یا ازدست دادن سرمایه های طبیعی و انسانی اش آشنا شد و روزهایی از این دست .
ویژگی این روزها در این است که جامعه را در شوک فرو می برند و چیزی را از درون فرو می ریزند یا می سازند که تا پیش از آن گمان نمی رفت تغییر کند یا وجود داشته باشد اما تغییر کرد و به وجود آمد و بر فکر و ذهن و توان و عقاید و همه ی آنچه به زیست اجتماعی و سیاسی و دینی جامعه مربوط می شد تاثیر گذاشت .
تغییرات البته همیشه بد نیستند گاه باعث نوآوری اند و زندگی را جلایی تازه می دهند ولی افسوس که سهم ما از این، همواره نحسی و ویرانی است و حسرتی که باقی می ماند و آنگونه نمی شود که باید باشد.
(بیست و سوم مرداد نود و هشت) از آن دست روز هایی است که نباید فراموش کرد باید به یاد داشت و گوشه ی دفتر یا دسکتاپ بر زمینه ی متنی سفید نوشت و دورش خط کشید و نگهش داشت و بایگانی کرد. مثل یک خون غلیظِ سیاه که از شاهرگ می جوشد باید داغِ داغ نگهداری اش کرد خونی که پیش از آن در شریانها جریان داشت و حیاتی را موجب می شد اما یک روز به تیغی از رگ جوشانده شد و بر صحن غلطید و تاریخ را بار دیگر تکرار کرد اما این بار نه بر کاشی های لعابدار حمام فین کاشان که بر سنگ فرش های خاک آلود یک شهر کهن با قدمت هزاران سال .
بیست و سوم مرداد نود و هشت شاید برای مردم ایران یک روز عادی باشد - اگر هواپیمایی سقوط نکرده باشد یا اختلاس گری فرار و یا نقل قول دهشتناکی دست به دست نشده باشد- اما برای خوزستان و دزفول نه. چرا؟
چون به آسانیِ نوشیدن یک جرعه آب قلمی بر کاغذ لغزید و مدیری نابلد و کارنادان حکم به تعطیلی یک کتابخانه داد به دلایلی که یادآوری اش نیز در شان این قلم نیست .
تعطیلی کتابخانه ای با چند هزار عضو از کودک تا بزرگ با انبوهی کتاب که حالا یک سال است سوت و کور به صندلی های خالی و چراغ های خاموش می نگرند.
اینکه حالا "موش دوان های حرفه ای شهر" چقدر حظ می برند یا آن مدیر چقدر آسوده خاطر است چندان مهم نیست .
مهم این است که شهری برآمده از سپیده دم تاریخ و فرهنگ ، شهری نشسته در بَرِ گُندی شاپور با آن کتابخانه ی یگانه ی دوران و آمد و شد دانشمندان جهان حالا محکوم است به رفتاری نِرون وار.
به راستی بستن کتابخانه با سوختن آن چه توفیر دارد؟
خوزستان و خاصه دزفول انفیه دانی است که هنوز می تواند رایحه ای شامه نواز که نه بالاتر از آن، جلوه گاهی زیبا از نقش های ماندگار تاریخ باشد به شرط آنکه به مسئولیت اجتماعی خود آگاه باشیم .
نوشته :
مهران بقایی
- پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۵:۵۶
- منبع: صبح ملت نیوز