حواشی جالب مراسم قربانی هشت راس گوسفند خادم یاران آستان قدس راوی منطقه هفت تهران
بزرگنمایی:
این فیلم کوتاه روایت از خرده فرهنگی ها جاری ایران هاست که به زیبای نشان می دهد اگر بخواهیم کار نیک انجام بدهم با دستان خالی نیز می شود کاری برای رفاه آسایش خلق ا... کردد .
از این نوع فیلم ها در فضای مجازی وحقیقی زیاد است . اما جالبی وحرارت اشتیاق خدمتگذار امام رضا (ع) در منطقه هشت تهران در نوع خود بسیار پسندیده وجالب است
قربانی و بسته بندی روز عید قربان به همت خادمیاران آستان قدس رضوی منطقه۷ در دفتر آستان منطقه
روز ۱۰مردادماه۹۹ مصادف با عید سعید قربان
این فیلم کوتاه روایتی است . از خرده فرهنگی ها جاری ایران عزیز ماست که به زیبای نشان می دهد اگر بخواهیم کار نیک انجام بدهم با دستان خالی نیز می شود کاری برای رفاه آسایش خلق ا... کردد .
از این نوع فیلم ها در فضای مجازی وحقیقی زیاد است . اما جالبی وحرارت اشتیاق خدمتگذار امام رضا (ع) در منطقه هفت تهران در نوع خود بسیار پسندیده وجالب است
امیدوارم روزی همه نگاه های مردم ایران زیباتر وشادتر وسادتر گردد تا خلق را آسایش دوچندان حاصل شود
تونیکی می کنی در دجله انداز
که ایزد در بیانت دهد باز
در اینجا قصد داریم علاوه بر معنی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز، داستانی را نیز در خصوص شرح بیشتر آن ذکر کنیم.
معنی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
1- به معنای نیکی کردن به دیگران، بی چشمداشت از آنان است، چرا که بازگشت این نیکی و احسان در نهایت به خود فرد است.
2- نیکی هایی که انجام می دهیم به ما باز میگردند.
3- هر که نیکی کند، خدا هم به او نیکی خواهد کرد.
داستان برای ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
حکایت شده است که متوکل، خلیفه ستمکار عباسی به جوانی به نام «فتح» علاقهمند شد، به گونهای که تمام فنون زمان را به او آموخت تا اینکه نوبت به شناگری رسید. از قضا، روزی که «فتح» در دجله شنا میکرد ناگهان موج سهمگینی برخاست و جوان را در کام خود فرو برد. غواصان به دجله ریختند و رودخانه را زیر و رو کردند، ولی اثری از جوان نیافتند. پس از مدتی کوتاه، شخصی نزد خلیفه آمد و پیدا شدن گمشده را بشارت داد. وقتی جوان را آوردند، واقعه را از او پرسید.
فتح با خوشحالی پاسخ داد: «هنگامی که موج نا بههنگام، مرا برداشت، مدتی زیر آب غوطه خوردم و از سویی به سوی دیگر رانده شدم. در این موقع، موج عظیمی برخاست و مرا به ساحل پرتاب کرد. وقتی چشم باز کردم خودم را در حفرهای از حفرههای دیوار دجله یافتم. ساعتها گذشت. ناگهان چشمم به طبق نانی افتاد که از جلوی من بر روی دجله میگذرد، دست دراز کردم نان را برداشتم و رفع گرسنگی کردم.
هفت روز به این ترتیب گذشت. در روز هفتم مردی به قصد ماهیگیری به آن منطقه آمد و چون مرا در آن حفره یافت با تور ماهیگیری خود بالا کشید. در ضمن بر روی قطعات نان که همه روزه در ساعت معینی بر روی دجله میآمد عبارت «محمد بن الحسین الاسکاف» دیده میشد که باید تحقیق کرد این شخص کیست و مقصودش از این عمل چیست».
متوکل دستور داد به جستوجوی آن مرد بروند. پس از تفحص فراوان، بالاخره «محمد اسکاف» را در بغداد یافتند. اما او در جواب گفت: «مرا با خلیفه کاری نیست. اگر اوامری باشد در اجرای فرمان آمادهام.» متوکل با شنیدن این خبر به خانه «محمد اسکاف» رفت و جریان نانها را جویا شد.
او در جواب گفت: «برنامه زندگی من از آغاز تشکیل خانواده این است که روزانه، مقداری نان برای اطعام فقرا کنار میگذارم. اکنون چند روزی است که کسی به سراغ نان نمیآید. از آنجا که نان صدقه را باید انفاق کرد؛ در این چند روز قطعات نان را چند ساعتی پس از صرف ناهار و عدم مراجعه مستمندان، به دجله میانداختم تا لااقل ماهیهای دجله بینصیب نمانند.»
خلیفه وی را مورد توجه قرار داد. ضمناً در لفافه به او گفت: «تو نیکی را به دجله میاندازی بیخبر از آنکه خدای سبحان آن را در خشکی به تو باز میگرداند».
متن ضرب المثل برگرفته از سایت :دانش
محمد رشید پور و علیرصا نیاکان - صبح ملت نیوز