بزرگنمایی:
من ِخوش خیال را باش!
امید بسته بودم به حمایت از منابع طبیعی و یاری محیط بان های تنها و صبورمان.
دل خوش داشتم به اینکه شاید درگیری بشر با ویروس منحوس کوید 19 ، توفیقی اجباری شود برای تنفس طبیعت.
مادر زمین فرصتی بیابد تا باروری و رویش بهاری را برای یک بار شده، بی دردسرِ آدم دوپا تجربه کند.
گمان کردم مجالی پیش آمده تا آن 30 گونه پروانه ی اندمیک زاگرس رها و آسوده، بال بگشایند و چشم انتظار پروانه شدن لاروهای خود باشند.
مجالی برای نجات و بازپروری طبیعی گونه های کمیابی چون بزکوهی پیرنئن، شاه بوف،پلنگ ایرانی،گربه ی پالاس،گوزن زرد ایران...
چه خوش بینی کودکانه و خامی!
افسوس؛ روزهاست کوه خائیز در آتش می سوزد و انگار تمام ایران را خوابی عمیق بلعیده است.
بلوط ها،ولیک ها،کیکم ها،ارغوان ها،آه...
ارغوان ها...می سوزند و برگ برگ شان،
بارقه ی آتش می شود و ما خوابیم؟!!
وقتی شاهدیم که آتش همچنان جولان
می دهد و اقدامات کافی نیست،چرا
سکوت کرده ایم؟
کاش این خاک ستمدیده بهایی اندک داشت
به قدر یک قطره اشک،تا شاید 80 میلیون
اشک مردمان دیارم،آبی می شد بر این آتش.
براستی چه بر سر ایران و ایرانی آمده؟!
این همه عقاب آهنین در آشیانه های گرم و نرم نیروهای مسلح جا خوش کرده رعب جنگ افروزی در دل می افکند،در حالیکه عقاب های طلایی ایران که روزگاری نقش و طرح شان نشانی از غرور و افتخار ایرانی بود با چشمانی هراس آلود و پرسشگر،نظارگر سوختن زیستگاهشان هستند.
در برابر خاک و آب و گیاه و حیوان ایرانی
که خود را به کری و کوری زدیم؛
پاسخ فرزندان ایران را چه خواهیم داد؟
نجمه نادکی پور
11 خرداد 99/ دزفول
پایگاه خبری صبح ملت