بزرگنمایی:
لطفا والدین نباشید...
ماجرای رومینا و رومیناها...
دیدگاه های مختلف، تفسیرهای متفاوت...
و تم ِ مشترکِ تمامی آنها... درد، غم، نفرت، تعجب، اندوه و...
من ِ روانشناس، به دور از هر گونه تعصب و گرایش... فقط می دانم،
که همه ی ما روزی هم سن و سال رومینا بودیم،
دوران پر از تنش و طوفانِ نوجوانی،
شور نوجوانی، حس های جدید، هیجانات مهارنشدنی، زیبا و گاهی خطرناک و ...
داستان تکراری که این وسط مرا آزرده و غمگین و حتی عصبانی می کند،
وجود والدین و خانواده هایی ست که،
نمی دانند نوجوان کیست ؟
در سرش چهمی گذرد ؟
چه بحران هایی دارد ؟
چه تغییراتی ؟
کدام یک از هورمون هایش نوسان پیدا کرده!؟..
و چقدر این والدین آگاهی و آمادگی دارند که با نوجوانان خود، نوجوانی کنند، و اجازه دهند، تا نوجوان شان ، دوره ی نوجوانی خویش را درست و خوب تجربه کنند...
بدانیم که رومینا و رومیناها یک شبه تصمیم به فرار و رهایی نمی گیرند...
بدانیم، نوجوان های زیادی وجود دارند، که ذره ذره، به وسیله نا آگاهی و نابالغی والدین کشته می شوند..،
و بحران ِنوجوانی را برای نوجوانان خود ، تبدیل به سونامی نوجوانی می کنند،
سونامی ِکه به ناگاه تمام زندگی آنها را به سیاهی و تباهی می کشاند... و تا بخواهند بفهمند چه بسا گورستان سرد در آغوشش شان می گیرد ، قبل از آنکه آغوش گرم والدین شان مأمن آنان باشد .
" لطفا فقط والدین نباشید، قبل از آن، بلوغ و آگاهی و لیاقت پدر و مادر شدن را در خود پرورش دهید"
تصویر پایین:
عکاس / خودم جان
عکس وسایل دوران نوجوانیِ من و بسیاری از نوجوانان / گاه تمام دلخوشی های یک نوجوان و خاطرات شیرینش
مریم آذرکیش / دکترای روانشناسی
آبادان 9 خرداد99