بزرگنمایی:
چندی پیش در جمع دوستان مبحثی با عنوان نبود امنیت اجتماعی پیش آمد . حرف و حدیث ها بسیار و هر یک از دوستان نظری ارائه داده و از دیدگاه خود دلایلی را بیان می کردند ، که به یکباره یکی از دوستان حاضر در این جمع سئوالی مطرح کردند که خب حالا با مشکل و مسائل پیش آمده 《چه باید کرد؟ .》
از آن روز به بعد سخن این دوست شدیدا ذهن این حقیر را ، بیشتر از پیش ، درگیر خود کرد. سوال ایشان کاملا منطقی و درست بود. گفتن مشکلات و شکایت کردن ساده است ولی چاره کار چیست ؟!!!
با نگاهی به تاریخ یک قرن و نیم گذشته ایران به خوبی درمی یابیم که این سئوال بیش از یکصد و بیست سال است که ذهن بسیاری از بزرگان این سرزمین را مشغول خود کرده و باعث جنبش ها و حرکتهای سیاسی و اجتماعی زیادی شده است .حتی پیش از جنبش مشروطه همه روشنفکران و تحصیلکردگان فرنگ رفته و نخبگان و ملیون و سوسیالیستها و مذهبیون و غیر مذهبیها متفق الاقول بودند که ایران به خاطر عدم کفایت و فساد حکام و پادشاهان در عصر قاجار دچار عقب ماندگی مزمنی شده است. بخاطر بیاورید جمله میرزا رضا کرمانی را بعد از ترور ناصرالدین شاه ؛ از او پرسیدند که چرا شاه را ترور کردی ؟ جواب داد : تمام مملکت را فقر و فساد گرفته و هر کجا را نگاه می کردم می دیدم سر رشته همه امور به دست شاه است و برای همین تصمیم به کشتن او گرفتم . بازجوها به او گفتند که قبله عالم از این مسائل آگاهی نداشته است و تمام ناعدالتی ها به دست اطرافیان او انجام گرفته است نه شخص شاه !!! میرزا رضا پاسخی داد که تا ابد باید آویزه گوشمان باشد《 اگر شاه اطلاع داشته که گناه کار است، اگر هم اطلاع نداشته پس این چه پادشاهی است که از بدبختی های مملکت خبر نداشته است پس باز هم گناهکار است .》بازخورد و نتیجه این تفکرات نهایتا منجر به انقلاب مشروطه شد و مردم خواستار حاکمیت قانون و پیاده کردن دمکراسی و آزادی شدند ! و نهایتا بعد از آنهمه کش مکش و مبارزه و جانفشانی ها نهضت مشروطه پیروز شد. اما افسوس و صد افسوس که ریشه خشکانده نشد و حاکمی نالایق رفت و حاکمی نالایق تر جایگزین آن شد. سمبل مشروطه و حاکمیت خِردِ جمعیِ همه ایرانیان « مجلس » به توپ بسته شد .
به این اوضاع نابسامان، انقلاب بلشویکی روسیه و خطر گسترش و صدور انقلاب سوسیالیستی و کشف نفت در جنوب و حضور و دخالتهای روس و انگلیس و پس از آن مصیبت جنگ جهانی اول را هم اضافه کنید .در این آشفته بازار قوم گرایی ها و تجزیه طلبی ها که عمدتا با حمایت روس و انگلیس و در جهت منافع آنها بوجود می آمدند اوج گرفت . میرزا کوچک خان درشمال ، شیخ خزعل در جنوب ، در کردستان و همدان و سیستان و ..
وبا نیمی از جمعیت ایران را بکام مرگ فرستاده .و مملکت را نکبت گرفته بود . بیماری وبا ، تراخم ، سفلیس و سوزاک بیداد می کرد و ملت بجای فکر چاره و نجات کشور به فکر منافع قومی و شخصی خود بودند . حتی نفر اول مملکت ، شاه نیز به فکر منافع خود و قجرها است و حاضر نیست در آن شرایط قحطی درب انبارهای غله خود را کمتر از قیمت سرسام آور بازار روی مردم باز کند !!!
در این میان مردی پیدا می شود به اسم رضا شاه ( در اینجا اصلا کاری به اینکه رضا شاه چگونه به قدرت رسید ندارم بلکه میخواهم به پاسخ همان چه باید کرد برسم ). وی با داشتن تجربه و دانش نظامی و سال ها مبارزه با تجزیه طلبان به فراست دریافت که اولین مشکل مملکت نبودن امنیت است ، حال به زعم برخی ها با قلدری و به زعم برخی دیگر با قدرت و اقتدار شروع کرد به ایجاد امنیت در سطح وسیع ، از مرزها گرفته تا امنیت جاده ها تا تاسیس ژاندارمری و تقویت پلیس و آگاهی و همچنین تحول در سیستم قضایی کشور به کمک یکی از نخبگان همراهش علی اکبر داور . پس از آن برای بوجود آوردن ملت و کشوری یکپارچه و واحد و اتحاد بین تمام اقوام ایرانی، با وجود بزرگانی همچون محمد علی فروغی در کنار او با برجسته کردن بزرگانی چون حافظ و سعدی و فردوسی و ...بازسازی اماکن باستانی و تاریخی شروع کرد به تقویت عرق ملی و اینچنین بود که در سایه امنیت و عشق و علاقه به میهن ساختن راه آهن و دانشگاه و تحول نظام آموزشی و ...آغاز شد ، بنابر این :
**گام نخست : امنیت همه جانبه زیر سایه عدالت اجتماعی مقدور است
در فضای کنونی نیز بنده وقتی به جواب چه باید کرد فکر می کنم بازهم بعد این همه سال لزوم امنیت را در گام نخست با تمام وجود حس می کنم . وقتی از امنیت حرف می زنیم داریم از امنیت به مفهوم عام آن سخن می گوئیم نه تنها امنیت انتظامی و پلیسی. داریم از امنیت اجتماعی و امنیت اقتصادی هم سخن می گوئیم و بدیهی است که داشتن امنیت اقتصادی و اجتماعی تنها زیر سایه عدالت اجتماعی مقدور است .
** گام دوم : لزوم وجود حاکمیت قانون آن است.
دلیل اصلی آشفتگی های کنونی از هر شکل و رنگ عدم وجود و یا حاکمیت قانون است. جالب است که در خیلی از موارد قانون وجود دارد اما به آن عمل نمی شود !!!
مجلس قانونگذاری می کند اما به دلایل و شرایط و مصلحت های متعدد به آن عمل نمی شود. و یا اینکه لایحه و طرحی برای تبدیل شدن به قانون به مجلس می رود اما بخاطر سیاسی کاریها و منافع این و آن از دستور کار مجلس خارج می شود !!! درست مثل این است که یکبار دیگر مجلس به توپ بسته شده است !!!
**گام سوم : احیای عِرق ملی
قوم گرایی و فرد گرایی و سیاسی بازی روز بروز دارد تیشه به ریشه تمامیت ارضی و اتحاد ملی ما میزند و ما با هوشیاری و دوری از هرگونه احساسات و با شایسته گرایی باید جلوی این موج ویرانگر بایستیم در غیر این صورت به قهقرا می رویم و روز بروز نه تنها در دزفول بلکه در تمام ایران شاهد فجایعی همچون آنچه سال گذشته بین دو شهر دزفول و اندیمشک پیش آمد خواهیم بود .
تصور نمی کنم دیگر لازم باشد یادآوری کنم که در صورت بروز اختلافات قومی چه کس یا کسانی از آب گل آلود ماهی می گیرند !!!
دوستی می گفت سال گذشته در آن کوران بحث و جدلها بر سر نصب تابلو ورود به دزفول در فضای مجازی با یکی از شهروندان اندیمشک راجع به همین موضوع چت می کردم از او پرسیدم چرا اینچنین با خشونت به دانشگاه و افرادی که از دزفول آمده بودند حمله کردید پاسخ داد؛ از خاکمان دفاع کردیم !!!
پاسخ این هم استانی وهموطن ما بسیار تعجب برانگیز است ، نیست ؟؟
توجه کنید که ایشان تحت تاثیر تبلیغات قومی حتی مفهوم خاک و میهن را گم کرده است . مگر در زمان جنگ همه با یک لباس ، زیر یک پرچم و با هدف دفاع از میهن با دشمن نجنگیدیم ؟ پس چرا اکنون به اینجا رسیده ایم .
به قول سهراب ؛ نسبم شاید برسد
به گیاهی در هند ، به سفالینه ای از خاک سیلک ... اصلا در عصر حاضر با این همه ارتباطات و ادغام نژادها چیزی به اسم نژاد و قوم خالص وجود دارد ؟ چگونه است در کشورهای غربی با آن همه حجم مهاجر از چهار گوشه دنیا چنین بحثها و درگیریهایی بوجود که نمی آید هیچ بلکه روز بروز همین مهاجرین رنگارنگ بطور کلی تابع آن کشورها می شوند !!!
اگر قانون اساسی کانادا را مطالعه بفرمائید حتما از خود سئوال خواهید کرد در کشوری که بیش از 80 درصد جمعیت آن را مهاجرین تشکیل می دهند و همه ملیتها در انجام مراسم مذهبی و ملی خود آزاد هستند چگونه است که هیچگونه درگیری قومی و مذهبی صورت نمی گیرد ؟
جوابش ساده است . حاکمیت قانون ...ما در دورانی زندگی می کنیم که شهردار شهر لندن که دومین شخص اجرایی انگلیس بعد نخست وزیر است، یک مسلمان پاکستانی تبار است و وزیر آموزش و پرورش فرانسه با آنهمه ادبیات و هنر خانمِ جوانِ مراکشیِ الاصلی است که تا سن شش هفت سالگی در مراکش چوپانی می کرده است ! اما چون در این کشورها قانون و شایسته سالاری و لیاقت افراد حرف اول را میزند همواره در حال پیشرفت و توسعه هستند .
دوستان اگر ایرانی بودن خود را با تمام هویت ایرانی خود اعم از نژاد و زبان و قوم و زمین و زمان و آسمان و تاریخ و فرهنگ مان حفظ نکنیم می شویم یک ظرف تهی که هر کس و ناکسی به خود اجازه می دهد این ظرف را با آنچه خود می خواهد پر کند ، می شویم فیل شهر قصه که هرچی بود فیل نبود !!! ما باید همچون نیاکان مان آن چنان قوی باشیم و فرهنگ و تمدن خود را حفظ کنیم که حتی با یورش اعراب و حمله مغول و اسکندر هیچگونه خللی در ما بوجود نیاید که هیچ بلکه باعث هضم فرهنگهای بیگانه در فرهنگ خود باشیم . چرا مانند تلقی بعضی ها که تمام مشکلات کشور را به کشورهای خارجی منصوب می کنند، مشکلات شهرمان را به قوم خاصی و شهر دیگر منصوب می کنیم؟! این کار فقط حمله به عقب است در صورتی که دشمن در برابر ما است !
دست در دست هم دهیم به مهر
میهن خویش را کنیم آباد
دوستان تمام زیبایی ایران عزیز به تنوع قوم و زبان است و حرف و حدیث در این باب بسیار است ...
سعید رادفر / مدرس و مترجم زبان فرانسه
دزفول / 28 اردیبهشت 99