بزرگنمایی:
در محلهی انبارداران در انتهای کوچه ای که به واسطهی وجود یک خانهی دیگر به محله قلعه راه داشت خانه ای قدیمی بود که تا اواسط دههی هشتاد صاحبان اولیه و اصلی در آن سکونت داشتند و تا اوایل دههی نود هنوز پا برجا بود. این خانهی قدیمی که بیش از یک قرن قدمت داشت
اما این روایت خرافه نیست :
داستان یک محله
در محلهی انبارداران در انتهای کوچه ای که به واسطهی وجود یک خانهی دیگر به محله قلعه راه داشت خانه ای قدیمی بود که تا اواسط دههی هشتاد صاحبان اولیه و اصلی در آن سکونت داشتند و تا اوایل دههی نود هنوز پا برجا بود. این خانهی قدیمی که بیش از یک قرن قدمت داشت طی فرایند بازسازی که دراواخر دههی 50 صورت گرفت شکل اولیه و سنتی خود را تا حدود زیادی از دست داده بود. اما یک اتاق و ایوان و شوادون این خانه به سبک و سیاق اصلی و اولیهی خود باقی ماند.
این شوادون از عمق زیادی برخوردار نبود و پلههای ورودی تا صحن اصلی آن پیچی L مانند داشت. صحن شوادون مستطیلی شکل و تقریبا طویل بود که دریزهی (دریچه) مشبک انتهای آن به شوادون خانهی همسایه راه داشت. به طوری که سخنان افراد آن خانه، به وضوح قابل شنیدن بود خانهی همسایه بیشتر مواقع شام و یا ناهار خود را در شوادون صرف میکردند. اما در شوادونی که وصفش رفت یک طاقچهی کوتاهی وجود داشت. که از درون این طاقچه بی وقفه صداها یی عجیب میآمد.
صدایی شبیه ضربه زدن بر روی شیی فلزی، مانند زدن چکشی بر روی یک سطح و سپس صدای ریزش مشتی اجسام فلزی بهمانند سکهی پول. وجالبتر این که این ضربهها با نظم خاصی انجام میشد.
اول صدای هفت ضربهی ممتد، و سپس صدای پنج ضربه و در ادامه صدای سه ضربه. مثل این که کسی با چکش بر مفتولی فلزی به منظور صاف کردن آن ضربه وارد کند. و آنگاه صدای ریزش این اجسام فلزی به درون چیزی، مانند یک بشکه یا کیسه. صدای اجسام به هنگام سرازیر شدن به وضوح میآمد اما صدای رسیدن این اجسام به ته ظرف و یا هر چیزدیگر مورد نظر نمی آمد. پس از این مرحله سکوتی نه چندان طولانی به وقوع میپیوست و دوباره ضربهها به همین صورت در تمام روز و شب ادامه داشت و هیچگاه قطع نمی شد. شدت صدا متوسط و آهنگین بود به طوری که کسی از صدایش وحشت نمی کرد. ولی تقریبا مانع خواب افراد مسن خانواده که خوابی سبک داشتند میشد.آنان باید کلی با خود کلنجار میرفتند تا خوابشان میبرد. اما چنین صدای منظم و با قاعده ای آن هم به طور ممتد بسیار اسرار آمیز و شگفت انگیز بود.
گاهی افراد خانه از سر کنجکاوی با مشت بر دیوار میکوبیدند، در چنین مواقعی صدا برای دقایقی قطع میشد و مجددا با همان نظم روی روال قبل ادامه مییافت. انگار کسی درون دیوار بود که به مشت کوبیدنهای افراد حاضر در شوادون پس از عکس العملی کوتاه مدت وقفی نمی گذاشت و مجددا به کارش ادامه میداد. افراد مسن خانه معتقد بودند که این ملک ِپرکار و سختکوش، ملک ِخیری است و رزق و روزی و برکت برای اهل خانه دارد و به کوچکترها یاد آوری میکردند که این ماجرا را جایی درز نداده و در ضمن به دیوار نکوبند و او را آزار ندهند.
ساکنان خانه برای یافتن راز این صداها بسیار کنجکاوی کردند و به تمام خانه ها، شوادونا، مغازههای اطراف و تمام کوچههای منتهی به این خانه در محلهی قلعه سرکشی کرده و پرس وجو کردند که آیا کسی مغازهی آهنگری و یا زرگری ندارد؟ آیا کسی بنایی نمی کند؟ آیا کسی مشغول حفر شوادون در آن اطراف و نزدیکیها نیست؟ و آیا......
اما تمام این جستجوها بی فایده بود و نتیجه ای در بر نداشت. این ماجرا و این ضربههای منظم، ممتد و آهنگین تا زمانی که خانه به فروش رفت همچنان ادامه داشت.
البته به هنگام عملیاتی کردن طرح احداث پارکینگ محلهی قلعه که چند سال پیش صورت گرفت و متاسفانه طی آن بسیاری از منازل قدیمی و بافت تاریخی ازبین رفت .، خبر رسید که به هنگام گود برداری در این منطقه خمره ای حاوی اشرفی و سکههای زرین پیدا شده . اگر چه اطلاع رسانی درستی در این زمینه صورت نگرفت ودر نهایت این خبر تکذیب شد ( ا... اعلم)
اما باید اشاره کرد که خانهی مذکور درنزدیکی همین منطقه ای قرار داشت که عملیات تخریب و احداث صورت گرفته بود .
بزرگان و مالکان اولیهی این خانه چندین دهه است که رحمت خدا رفته اند و آخرین ایشان یعنی فرزند بزرگ ذکور این مالک در سال 1392 ه .ش دارفانی را وداع گفت . که همسر ایشان که پیش از 80 سال سن دارد هم اکنون در قید حیات است که به وضوح این اتفاق را با تمام جزییاتش به یاد دارد و نه تنها ایشان بلکه نسل سوم ساکنان آن خانه که در آستانهی 60 سالگی هستند همگی در قید حیات بوده و معترف به همین روایتند و جملگی این موضوع را به یک صورت شرح و توضیح میدهند. (1)
[1] بدلایلی از ذکر آدرس دقیق و نام صاحبخانه ی این خانه معذوریم اما آدرس دقیق آن نزد مولفین کتاب موجود است.
**** برگرفته از کتاب دزبا نان اثر : محمد حسن روانبخش انصاری و مریم مفتوح نوبت چاپ : اول 1398 انتشارات اسرار علم / تهران
مریم مفتوح / دزفول
22/ فروردین 98