بزرگنمایی:
پدیده دولت-ملت دستاوردی است که برای تثبیت آن خون ها و جان ها فدا گشته اند. هیچ گاه و در هیچ کجا ...
وقتی سرمایه های اجتماعی کشور فروکوفته شدند
پدیده دولت-ملت دستاوردی است که برای تثبیت آن خون ها و جان ها فدا گشته اند. هیچ گاه و در هیچ کجا دولتی بی ملت و ملتی بی دولت به سرمقصود سعادت نرسیده است. هیچ ملتی نمی تواند خویش را مدیریت کند مگر با رهبری دولت، و هیچ دولتی نمی تواند بگوید من دولت هستم بدون اینکه ملتی پشتیبان آن باشد. و این دو در سراسر تاریخ همراه یکدیگر بوده اند. وفاق ملی، وحدت ملی و انسجام ملی و ده ها واژه دیگر تنها در تعامل این دو معنا می یابند و در آن صورت قوه محرکه مملکت از پا نخواهد ایستاد. هنگامی قلب و جان و روح این دو برای یکدیگر بتپد، هیچ تندباد حادثه ای ریشه های آنان را نخواهند لرزاند، آن چنان که در هشت سال جنگ ایران و عراق، در بدترین شرایط ملت همواره پشت دولت بود. مردم از سراسر کشور به جبهه ها شتافتند تا جان ها برود که ریشه ها نرود، و همچنان نیز شد؛ جان ها رفتند و ریشه ها ماندند. دولت-ملت این واژه سهل، برای ملت ما صعب الوصول بود. اما در دوران پساجنگ قوه محرکه دولت-ملت، سرمایه های اجتماعی کشور بودند که به دوام و غنای مملکت معنا می بخشیدند و می بخشند؛ سرمایه های اجتماعی که مستلزم شناخت و درک بودند، و اخیراً درک نشدند و شناخته نشدند. سرمایه های اجتماعی عامل قوام و دوام سیاست و اقتصاد و فرهنگ مملکت است. سرمایه اجتماعی عامل مشارکت مدنی مملکت است. سرمایه اجتماعی یعنی همدلی، هماهنگی و ده ها صفت بایسته دیگر. سرمایه اجتماعی چیزی نیست مگر ملت، و ملت چیزی نیست مگر پایه های یک دولت. اما امروز، ایران، سردترین و غمناک ترین برگ ریزان پاییز تاریخ معاصرش را سپری می کند، و گویا برگریزان سرمایه های اجتماعی است. و در طول این سال های اخیر، شناختی از این سرمایه ها و حمایتی از آنها شکل نگرفت، مگر زمانی که انگشت ها باید به رنگ بنفش در می آمدند و امروز رنگ انگشت های سرمایه های اجتماعی به رنگ سرخ در آمدند.
از سویی مدت هاست که علوم انسانی بیمار شده است. علومی که کارش شناخت و بررسی سرمایه های اجتماعی است. علوم انسانی ضامن بقا و ارزش های یک ملت می باشد. زمانی که بی رحمانه چوب حقارت برسرش سایه انداخته بود، می شد این روزها را دید. جایگاه این علوم آنچان رفیع است که ارزش ذاتی و نهادینه آن را در توصیف دیگر علوم می توان یافت؛ اگر پزشکی اشتباه کند جان شخصی به خطر خواهد افتاد، و اگر مهندسی اشتباه کند جان صدها نفر به خطر خواهد افتاد، و اما، اگر عالمی در علوم انسانی اشتباه کند، جان ملتی به خطر خواهد افتاد. و اما آن گوش ها، که باید صدای پژوهشگران را گوش می دادند، با تصویب بودجه های فرهنگی که در آن علوم انسانی شاهد فقدان حمایت مالی شایسته بود، وضعیت را دشوار و دشوارتر کردند.
ریشه اعتراضات اخیر را باید در بی عدالتی نسبت به علوم انسانی جستجو کرد.امروز جان مملکت و پدیده دولت-ملت به خطر افتاده است، خطری که می تواند گسست اجتماعی ایجاد کند. و اگر گسست اجتماعی ایجاد شد پر کردن این شکاف تقریباً امری محال می باشد......
فریبرز محمدخانی - پایگاه خبری صبح ملت نیوز