بزرگنمایی:
شهر فقط سازه و ساختمان نیست؛ روح و هویت شهر به آدمهایی است که در آن زندگی میکنند؛ شهر، داستانی است که آدمهایش آن را روایت میکنند. عدهای کافهها را «فضایی برای گذران اوقات فراغت، مبادلهی عواطف و احساسات و برقراری مناسبات اجتماعی» میدانند. به عقیدهی آرش حیدری، جامعهشناس، «کافه امکانهای متعددی از کنش در زندگی رومزه را برای بخش بزرگی از شهروندان در نسلهای خاص فراهم میکند».
کافه صرفاً جایی برای خوردن قهوه و صرف یک وعده غذا نیست؛ این کارها را جایی دیگر و با هزینهای پایینتر هم میتوان انجام داد. کافه بستری است برای «تجربههای فرهنگی» خاص و جایی برای «معنابخشی» به زندگی روزمره. بنابراین میتوان گفت کافهها در اصل فضای خود را به مشتریان عرضه میکنند، نه غذا.
کافه، امروز جزء مهمترین فضاهای گذران اوقات فراغت در محیط شهری است؛ شهری که به عقیدهی حیدری «حداقلهای حقوق شهروندی یک انسان در آن برای داشتن یک فضا، امروز حتماً باید خریداری شود».
سرگذشت کافهها از دهههای پیش تا امروز و تبدیل شدن آن از پاتوقی برای «روشنفکران» به پاتوق جوانانی از اقشار فرهنگی و اقتصادی مختلف، نیازمند تحلیلی جامعهشناختی است تا نسبت کافه را با زندگی امروز جوانان ایرانی بهتر درک کنیم.
کافه از یکسو تداوم کارکردهای قهوهخانه است و از سوی دیگر تفاوتهای فاحشی نیز با آن دارد: هر دو پدیدههایی «شهری»اند و هر دو مکانهایی برای گردهمآیی آدمها محسوب میشوند. اما قهوهخانهها علاوه بر اینکه منطقی جمعگرایانه دارند، پدیدهای «مردانه» محسوب میشوند؛ در حالی که «کافه در ایران معاصر، فضایی است برای برآمدن منطق روابط دو جنس». برآمدن این منطق عمل فضای عمومی در ایران پس از دههی 70، همزمان با تغییرات نسلی منجر به افزایش سریع و شگفتانگیز تعداد کافهها شده است.
بنا بر قاعدهی اقتصادی، افزایش انفجاری تعداد کافهها ناشی از افزایش تقاضا برای چنین مکانهایی است. با توجه به اینکه اکثر قریب به اتفاق مشتریان این کافهها را جوانان تشکیل میدهند، میتوان رابطهی معناداری بین تغییرات نسلی و افزایش تعداد کافهها مشاهده کرد.
با جستوجو در یکی از این سایتها با فهرست بلندبالایی از کافیشاپها در تهران روبهرو میشویم که نشان میدهد تنها در شهر تهران حدود 700 کافه وجود دارد. البته میشود حدس زد که تعداد کافههای تهران بیشتر از اینهاست چراکه مالکان کافهها خودشان باید اسم و مشخصات کافهشان را در این سایت ثبت کنند و احتمالاً تعدادی از کافهها در این سایت ثبت نشدهاند.
در همین حال طبق آمار «اتحادیهی آبمیوه، بستنی و کافیشاپ تهران»، در شهر تهران تنها حدود 450 کافیشاپ از این اتحادیه مجوز فعالیت گرفتهاند و حدود 220 کافه هم درخواست مجوز کردهاند که تعداد آنها روی هم کمتر از 700 تاست و نشان میدهد تعداد قابل توجهی از این مکانها بدون مجوز مشغول فعالیتند.
نمایی کلی از پراکندگی جغرافیایی کافهها در تهران
نعمتالله فاضلی، پژوهشگر مطالعات فرهنگی، در مقالهای با عنوان «کافیشاپ و زندگی شهری»، این پدیده را «به عنوان بخشی از فرایند «جهانیشدن فرهنگی» در چند دههی گذشته» معرفی میکند. او کافیشاپها را بخشی از «تجربهی مدرنیتهی ایرانی» میداند و معتقد است «کافهها نه محلی برای نوشیدن قهوه، بلکه فضایی برای تولید و تجربهی نوع خاصی از فرهنگ» هستند و از همین رو کافیشاپها با پدیدههایی در تاریخ معاصر ایران نظیر شهرنشینی، رشد طبقهی متوسط، مصرفیشدن و جهانیشدن که منجر به تحولات فرهنگی شدهاند در ارتباطند.
تقی آزاد ارمکی و وحید شالچی، در مطالعهای جامعهشناختی با عنوان «جوانان مسجد و جوانان کافیشاپ: دو سبک زندگی» (1384) با مطالعهی تجربی 30 کافیشاپ و 10 مسجد در یکی از مناطق تهران به این نتیجه رسیدهاند که کافیشاپها نماد سبک زندگی نوگرا و مابعد نوگرا هستند و در مقابل، مسجد نماد سنتگرایی است. به این ترتیب میتوان شمایی کلی از مشتریان یا «مصرفکنندگان» کافهها به دست آورد.
به عقیدهی نعمتالله فاضلی، «اهمیت کافیشاپ را باید در بستر شهر، شهرنشینی و طبقهی متوسط جدیدِ شهری و تحولات امروز ایران درک کرد ... کافه یکی از فضاهای فرهنگی جوانان طبقه متوسط جدید شهری است».
آرش حیدری نیز در اینباره میگوید: «پدیدهی کافه، پدیدهای مربوط به حیات شهری است. وقتی شما با دگرگونی نسلی و جمعیتی بزرگ طرفید و این با برآمدن پدیدهی کلانشهر همراه میشود، این خودبهخود با پدیدهی فردیت و فراغت همعرضی دارد».
با وجود اینکه کافه به خودی خود پدیدهای چنان عجیب و پیچیده نیست که نیازمند بررسیهای جامعهشناختی باشد اما افزایش چشمگیر تعداد این اماکن بخصوص در سطح شهر تهران و گسترش آن در سایر شهرهای کشور، نشان از دگرگونیهای اجتماعی خاصی دارد که آن را برای پژوهشگران به یک مورد مطالعاتی مناسب تبدیل میکند و ما برای نگاهی نزدیکتر به این پدیده، با آرش حیدری، جامعهشناس و عضو هیئت علمی «دانشگاه علم و فرهنگ» گفتوگو کردهایم.