بزرگنمایی:
مهارتهای هفت گانه مدیریت کوانتومی
شلتون و دارلینگ در سال (2001) هفت مهارت کوانتومی را برای رهبران سازمانی پیشنهاد نمودند. با استفاده از این هفت مهارت، رهبران سازمانها میتوانند سازمانهای کوانتومی ایجاد کنند، یعنی سازمانهایی که یادگیرنده هستند، جایی که در آن بهبود مستمر و یادگیری مداوم، یک هنجار فرهنگی است. این هفت مهارت کوانتومی به طورمستقل عمل نمیکنند، بلکه در یک مجموعه یکپارچه نشان داده میشوند.مهارتهای کوانتومی به شرح زیر تعریف شدهاند:
دیدن کوانتومی: توانایی برای دیدن هدفمند، مبتنی براین منطق است که واقعیت ذاتاً ذهنی است،که براساس انتظارات و باورهای(عقاید) مشاهده کننده ظهور میکند. تحقیق در مکانیکهای کوانتوم، ادراک انسان و ساختاردهی اجتماعی، همه این منطق را، که عمده آنچه ما در جهان خارج میبینیم، یک عملکرد از پیش فرضها و باورهای درونی ما است، حمایت میکند(شلتون،2001).قصد و نیت فرایند روانشناسی است که در آن واقعیتها ساخته میشود. نیات موجب میشوند مدیران به محرکهای خاصی توجه کنند، درحالی که انبوهی از موارد محتمل را به کلی نادیده میگیرند. مهارت دیدن کوانتومی، مدیران را قادر میسازد تا آگاهانه مقاصد و نیات خود را انتخاب کنند(زوکاو ،1979)
تفکر کوانتومی: توانایی فکر کردن به شیوه متناقض و متضاد، که از تحقیقات فیزیک کوانتوم ناشی شده است، بیان میکند که جهان غالباً به شیوه غیرمنطقی و پارادوکس عمل میکند. آشکارترین پارادوکس کوانتوم آن است که، جهان سه بعدی مرئی منحصراً از انرژیهای نامرئی تشکیل شده است. - نیرویی که دو جنبه متفاوت دارد- موج و ذره.حل تعارض همچنین یک فرآیند پارادوکس است. اغلب یک طرف یک راه حل را مطلوب میداند، در حالی که طرف دیگر کاملاً برعکس آن میاندیشد. این مطلوبیتهای متضاد راه حلهای برد - برد را مشکل ساخته است. به دلیل موقعیتهای پارادوکس و مطلوبیتها و نیازهای به ظاهر متضاد، راه حلهای برد - برد مکرراً جستجو میگردند اما به ندرت قابل دسترسی هستند. نتایج دیگر بیشتر متداول هستند ( مانند برد - باخت یا باخت - باخت) شاید به دلیل آن است که راه حلهای برد - برد برای تعارض، دربرگیرنده موقعیتهایی هستند که به طور مستقیم متضادند، و به ندرت از طریق فرایند خطی حل مشکل، - رویکرد سنتی به مدیریت تعارض - قابل حل شدن هستند(مک نیل و فربرگر ،1994)
احساس کوانتومی: توانایی احساس کوانتومی، مدیران را قادر میسازد که احساس درونی خوبی داشته باشند، بدون توجه به آنچه که در بیرون اتفاق می افتد (دایر ،1998). وقتی آنها از این مهارت استفاده میکنند، یاد میگیرند که چگونه ظاهر بدنشان را به وسیله تغییر در احساس قلبی خود تغییر دهند )عبادی لمر، 1394) با استفاده از مهارت احساس کوانتومی، مدیران میتوانند به جای برجسته کردن مشکلات سازمانها، بر جنبههای مثبت رخدادها تمرکز داشته باشند (نورمی و دارلینگ ،1997). همچنین این مهارت مدیران را قادر میسازد تا بدون توجه به رویدادهای خارجی، به شرایط حال حاضر سازمان احساس مثبت داشته، تهدایدات و فرصتها محیطی را شناسایی کرده و اقدامات لازم را به کار بگیرند. در چنین محیطی فرسودگی شغلی و تعارض کاهش مییابد و جوی سرشار از امید و آرامش حاکم میشود (شلتون،2010) و نیز به آنها امکان میدهد در ضعفها قوت را و در تهدیدها فرصتها را ببینند و شور و شوق و شادابی را برای سازمان به ارمغان بیاورند (هندی، چارلز، 2005 ).توانایی احساس کوانتومی، مدیران را قادر میسازد که احساس درونی خوبی داشته باشند، بدون توجه به آنچه که در بیرون اتفاق میافتد. وقتی آنها از این مهارت استفاده میکنند، یاد میگیرند که چگونه ظاهر بدنشان را به وسیله تغییر در احساس قلبی خود تغییر دهند. آنها به طور مضاعفی از نقطه انتخاب ادراکی بین هر محرک بیرونی و پاسخ درونی منتج شده، آگاه میشوند. آنها شروع به تشخیص این نکته میکنند که انرژی هرگز به وسیله دیگر افراد تهی نمیگردد، مگر به وسیله انتخابهای ادراکی (شلتون، 2004).
دانستن کوانتومی: شناخت کوانتومی یعنی مهارت برای دانستن به شیوه خلاقانه و شهودی(غلام زاده، حاجت، 1393). شناخت کوانتومی ما را به کشف و شهود وا میدارد و تفکر خطی را نهی میکند(درگی، پرویز، 1389). هر اندازه که مدیران این مهارت را بیشتر میآموزند، به خلق و آفرینش سازمانهای یادگیرنده بیشتر اهتمام میورزند و همه افراد در آن سازمانها به یادگیری از درون توجه میکنند و از این طریق قدر و منزلت اندیشهی شهودی را میدانند(شلتون،2010).مدیران متخصص در این مهارت همچنین ممکن است از استعارههای راهنما برای کمک به آنهایی که در تعارض هستند، در جهت دستیابی به سطوح بالایی از دانستن شهودی استفاده کنند،بنابراین، برای چالشهای بسیار مشکل خود راه حلهای بسیار خلاق کشف میکنند(رضوی و عظیمی ثانوی،1392). لانگر (1987) نظریه تصمیم گیری حضوری را ارائه داد. او بیان میکند که جمع آوری اطلاعات لزوماً تصمیمات بهتر را ایجاد نمیکند. در واقع لانگر معتقد است که سازمانها بر اهداف غیرممکن - کاهش عدم اطمینان از طریق جمع آوری اطلاعات - تمرکز میکنند. این بیهوده است، زیرا حتی مقدار اطلاعاتی که میتواند جمع آوری شود، در مورد سادهترین تصمیمات همانند ایجاد یک محصول جدید یا انتخاب یک عرضه کننده، میتواند شامل تحقیقات محدودی گردد. علی رغم تمرکز بر جمع آوری اطلاعات، تئوری لانگر بر آگاه ماندن تاکید دارد(آگاهی). او نشان داد که مطمئن بودن، به طور واقعی یک عیب بزرگ است. اطمینان انسان را به سوی کم آگاهی و بی خبری هدایت میکند. زمانی که ما مطمئن هستیم ، از دقت کردن دست برمی داریم. به عبارت دیگر، عدم اطمینان، ما را در جهان بیرون و شهود درونی، هوشیار نگه میدارد.البته مواقعی وجود دارد که فرآیند جمع آوری اطلاعات سنتی نه تنها مفید، بلکه واجب و لازم است (والد ،1984). مهارت دانستن و شناخت کوانتومی، ابزاری برای میانبر زدن در فرایند سختکوشی و تلاش نیست، بلکه کاهش فرایندهای تکراری است، که یک سازمان نیاز به انجام آن دارد. مدیرانی که مهارت دانستن کوانتومی را مطلوب میدانند نه فقط با افراد به شیوهای احترام آمیز و با بینش شهودی عمیق رفتار، بلکه آنها خلاقانه یک جو آگاهی و تفکر را ایجاد میکنند. مدیران متخصص در این مهارت همچنین ممکن است از استعارههای راهنما برای کمک به آنهایی که در تعارض هستند، در جهت دستیابی به سطوح بالایی از دانستن شهودی استفاده کنند. بنابراین، برای چالشهای بسیار مشکل خود، راه حلهای بسیار خلاق ، کشف میکنند (تیلور ،1994)
عمل کوانتومی: توانایی برای عمل به شیوه مسئولانه، که مبتنی بر مفهوم کوانتومی پیوند و نتیجه فرعی دلایل غیر محلی(دور از هم) است.(دارلینگ، 2001)هر چیزی در این جهان بخشی از یک همبستگی در کل پیچیده است، که هر بخش بر دیگری اثر میگذارد و از دیگری تأثیر میگیرد. این اصل کوانتومی جداناپذیری، یک تحول جدید در تعارض ایجاد کرد. اثر هر چیزی در جهان به طور پیچیدهای به هم وابسته است. تفکر مدیران بر کل سیستم اثر میگذارد(لوید ، 1995), بنابراین، اگر مدیر همکاری کارکنان را برای ایجاد روشی جدید برای دیدن و پاسخ دادن به تعارض میخواهد، مدیر باید با مدل سازی این دیدگاه جدید را آغاز کند. هر انتخاب ادراکی جدید نه تنها عکس العملهای آینده مدیران را تحت تأثیر قرار خواهد داد، بلکه به دلیل ارتباط کوانتومی، هر فرد دیگری را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین، مدیران زندگی و محیط کار خود را یکبار و یک زمان طراحی میکنند. هر فرد خودش یک همبستگی غیر محلی با دیگران است و هر تفکر و عمل مدیریت، کل سیستم را تحت تأثیر قرار میدهد .
اعتماد کوانتومی: توانایی اعتماد به فرایند زندگی، که از نظریه آشوب مشتق شده است. نظریه آشوب شیوه جدیدی برای نگریستن به تغییر وآشوبی که همراه آن است را فراهم میکند. این نظریه نشان میدهد که آشوب در فرایند تکامل ذاتی است. و تسریع کنندهای است که بی تعادلی مورد نیاز برای تکامل سیستم را ایجاد میکند (دارلینگ و فوجیسو ،1997). آشوب پیش زمینهای برای پیشرفت است. بدون آشوب تغییر، زندگی راکد میشود و آنتروپی اتفاق می افتد.توانایی سیستم برای خود سازماندهی درونی مرزهای خود، یک مفهوم اساسی در مطالعه آشوب است. آشوب ساختارمند، یک پارادوکس برجسته است، که بیان میکند جهان منظم و آشوب دار است. جهانی که ساختارمند است بدون اینکه از قانون ساعت واره ها پیروی کند _ پتانسیل عدم پیش بینی.استفاده از مهارت اعتماد کردن کوانتومی، مخصوصاً در محیطهای کاری سنتی ، جائی که ثبات و قابلیت پیش بینی ارزش محسوب میگردد، چالش ایجاد میکند. این مهارت نیاز دارد که مدیران با روح قدرت و کنترل خود مقابله کنند. مدیران اگر بخواهند خود سازماندهی موثق اتفاق افتد، باید مایل باشند تا بطور موقت در ورطه آشوب قدم بگذارند. اگرچه این مهارت بدین معنا نیست که مدیران تعارض را نادیده بگیرند، به سادگی بیان میکند که در مقابل اینکه دیگران را در برابر تعارض محافظت و یا تعارض دیگران را حل کنند از آنها در فرآیند تعارض حمایت و آنها را به استفاده از خرد درونی برای کشف راه حلهای برد - برد ابتکاری تشویق کنند. استفاده کردن از اصطلاحات نظریه آشوب، مدیران به عنوان یک منبع بازخورد، شریک در مشاهده رفتار دیگران و سپس نشست با آنهایی که بازخورد در آگاهی آنها از تعارض کمک میکند، عمل میکند و اگر بازخورد غیر قضاوتی و واقعی فراهم شد بسیار محتمل است که کارکنان درتعارض بطور اتفاقی به یک نقطه انشعاب برسند و این تعارض سبب ایجاد تحول گردد(اوون ،1997).
وجود کوانتومی:توانایی برای برقراری ارتباط مستمر، که طبیعت ارتباطی جهان را شناسایی میکند. این مهارت مدیران را قادر میسازد مالک احساسات خویش باشند تا آنها را به دیگران نسبت دهند. در سطح زیر اتمی، ماده، وجود خود را از طریق ارتباطات به دست میآورد. ذرات زیر اتمی مجردات هستند. خواص آنها فقط از طریق تعاملات آنها با دیگر ذرات قابل تعریف و مشاهده است. ذرات وابسته به ارتباطات هستند.یک ارتباط کوانتومی - یعنی توانایی برای مرتبط شدن از نظر مفهومی به طریقی با دیگران، که هرکس بتواند جهان را از طریق چشمان دیگری ببیند - پیش نیازی برای حل تعارض برد _ برد است. از طریق چنین ارتباطی است که بر ترسهای درونی و دفاعهای آتی غلبه میگردد. زمانی که مدیران تمامی ارتباطاتشان را با معیار صحت و آسیب پذیری مینگرند، آنها شیوه جدیدی برای ارتباط با اطراف خودشان مدل سازی میکنند. این رودرویی های کوانتومی، مقولههای حل شده را تحریک میکند و زخمهای روانشناسی قبلی را تازه میکنند، بنابراین، به هر طرف، فرصتی برای یادگیری و بهبود یا انکار و پروژه سازی میدهد. افراد همانگونه که تحولات ادراکی را که در ارتباطات کوانتومی ذاتی هستند، تجربه میکنند، شروع به درک این نکته میکنند که واقعیتهای بیرونی آنها، یک فرافکنی از عقاید درونی آنها هستند. بنابراین، ارتباطات کوانتومی، آئینه های روانشناسی هستند، که افراد میتوانند در آنها انعکاس خود را ببینند. زمانی که آنها در دیگری خطایی میبینند، مشاهدات آنها به سادگی توجه آنها را به خودشان انعکاس میدهد و بازخوردی را در مورد نواحی تکمیل نشده روح آنها برایشان فراهم میآورد (دایر ،1995).
- چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۶:۱۶
- منبع: صبح ملت نیوز