بزرگنمایی:
اهمالکاری اگر چه به روشنی در ادبیات روانشناسی به عنوان یک اختلال تعریف نشده، اما نوع مزمن را میتوان یک اختلال شخصیتی نامید. اهمالکاری بهعنوان فقدان خودتنظیمی و تمایل به تأخیر انداختن آنچه برای رسیدن به هدف ضروری است، توصیف میشود (اینور و همکاران، 2011). متداولترین شکل اهمالکاری؛ اهمالکاری تحصیلی است (مون و همکاران، 2005). اهمالکاری تحصیلی به معنای تمایل غالب و همیشگی فراگیران برای به تعویق انداختن فعالیتهای تحصیلی است و از نمونههای بارز این نوع اهمالکاری به تعویق انداختن مطالعه درسها تا شب امتحان و شتاب ناشی از آن را میتوان نام برد که گریبان¬گیر دانشآموز و دانشجو میشود (گلستانی و شکری، 2013). همچنین تمایلی غیرمنطقی برای به تعویق انداختن امور در شروع، یا کامل کردن یک تکلیف درسی است که فراگیران باوجود قصد انجام فعالیت تحصیلی در زمان مشخص، انگیزه کافی برای انجام آن را ندارند (تمنایی فرد و منصوری نیک، 1393) و درنتیجه در انجام کامل تکالیف در چارچوب زمانی مطلوب و مورد انتظار با شکست مواجه میشوند (گرانکل و همکاران، 2013). علل شکست فراگیران در یادگیری و دستیابی به پیشرفت تحصیلی است. تقریباً یک چهارم دانشآموزان و دانشجویان گزارش میکنند که اهمالکاری در آنها تنش ایجاد میکند و این امر موجب اختلال در عملکرد آموزشی آنها میشود تا جایی که آنها نمیتوانند در فرآیند یادگیری توانمندیهای واقعی خود را به کار ببندند و بنابراین، شکست می¬خورند (سپهریان، 1390). از نظر آخوندی (1396) استفاده از مدل مداخلهای لوتانز بر کاهش اهمالکاری تحصیلی و اهمالکاری سازمانی مؤثر است. وی بررسی اثربخشی برنامه مداخلهای لوتانز بر اهمالکاری تحصیلی و اهمالکاری سازمانی را انجام داد. بنابراین می¬تواند راهکار اجرایی مناسبی جهت اهمالکاری تحصیلی و اهمالکاری سازمانی در جهت کاهش باشد. یکی از متغیرهایی که میتواند با اهمالکاری در ارتباط باشد، انعطافپذیری شناختی است. انعطافپذیری فرد را قادر میسازد که در برابر فشارها، چالشها و سایر مسائل عاطفی و اجتماعی برخورد مناسب و کارآمد داشته باشد. انعطافپذیری در لغت به معنای شایستگیِ هماهنگی با هر وضع و هر محیط و به مفهوم سادگی تغییرپذیری به منظور سازگاری و مناسب بودن برای محیط و تغییرات آن در موقعیتهای متفاوت میباشد و طبق تعاریف جدید عبارت است از دسترسی به راهبردهای غلبهای گوناگون برای فائق آمدن بر یک عامل روانی فشارزا و تمایل به بررسی همه آنها (علاقبند راد، 1382). شواهد نشان میدهد انعطافپذیری شناختی با بهزیستی روانی و آسیبپذیری در طیف گسترده¬ای از ناراحتی که شامل افسردگی، اضطراب و ناراحتیهای روانی عمومی میشود، رابطه دارد (ماسودا و تالی ، 2012). وقتی فرد انعطافپذیری شناختی نداشته باشد بهطور غیرفعال با شرایط محیط مواجه میشود و معمولاً به خطا میرود و کارها را با تعلل انجام میدهد پس با انعطافپذیری شناختی تغییرات اساسی در ارائه مجدد فکری را رخ می¬دهد و همین زمینه ارتباط بین انعطافپذیری شناختی و اهمالکاری را تبیین میکند (رستمی و همکاران، 2015). زونگ و همکاران (2010) انعطافپذیری شناختی را میزان ارزیابی فرد در مورد قابلکنترل بودن شرایط تعریف کردهاند که این ارزیابی در موقعیتهای مختلف تغییر میکند. جبران آسیبها به فرد قدرت بیشتری برای رویارویی با ناملایمات زندگی را میدهد (فاضلی، 1395). انعطافپذیری شناختی میتواند فکر و رفتار فرد را در پاسخ به تغییرات شرایط محیطی سازگار کند (دیکستین، نلسون، مک کلور و همکاران، 2006). برزگر(1395) در تحقیقی به بررسی رابطه ویژگیهای شخصیتی و انعطافپذیری شناختی با فرسودگی تحصیلی دانشآموزان متوسطه پرداخت و به این نتیجه رسید که بین عوامل شخصیتی برون¬گرایی، انعطافپذیری، دلپذیر بودن و با وجدان بودن و با فرسودگی تحصیلی رابطه منفی معنیدار و با متغیر روان¬رنجور¬خویی رابطه مثبت معنی¬دار وجود دارد. همچنین رستمی و همکاران (1395) به این نتیجه رسیدند که بین انعطافپذیری شناختی و اهمالکاری همبستگی منفی وجود دارد. از طرفی بین ذهن آگاهی و اهمالکاری همبستگی منفی وجود دارد. اسکرت، ابرت، لهر، سیلند و برکینگ (2016) به بررسی آموزش مهارتهای تنظیم هیجان بر اهمالکاری پرداختند و دریافتند که آموزش مهارتهای تنظیم هیجان موجب کاهش اهمالکاری میشود.
تنظیم هیجان شامل نظارت، ارزیابی و اصلاح واکنش¬های هیجانی، به ویژه حالت¬های شدید و زودگذر هیجانی به منظور نیل به اهداف است. درخصوص تنظیم هیجان و اهمالکاری، افراد برای تنظیم هیجان¬های منفی خود از راهبرد اهمالکاری استفاده میکنند، زیرا آنها به کمک این راهبرد حداقل به صورت گذرا از هیجان¬های منفی دور می¬شوند و احساس بهتری را تجربه میکنند (زارعی و خشوعی، 1395). دانشآموزان به عنوان رکن اساسی نظام آموزشی کشور در دستیابی به اهداف نظام آموزشی نقش و جایگاه ویژه¬ای دارند. توجه به این قشر از جامعه از لحاظ آموزشی و تربیتی، باروری و شکوفایی هرچه بیشتر نظام آموزشی و تربیتی جامعه را موجب می¬گردد. تنظیم هیجانی بر عملکرد تحصیلی دانشآموزان اثرگذار میباشد. تنظیم هیجان و اهمالکاری را میتوان واکنشهای زیستشناختی به موقعیتهایی دانست که آن را یک فرصت مهم یا چالش برانگیز ارزیابی میکنیم و این واکنشهای زیستی با پاسخی که به آن رویدادهای محیطی میدهیم، همراه میشوند (گرانفسکی و همکاران، 2002). مدیریت هیجانات بهمنزله فرآیندهای درونی و بیرونی است که مسئولیت کنترل، ارزیابی و تغییر واکنشهای عاطفی فرد را در مسیر تحقق یافتن اهداف او بر عهده دارد و هرگونه اشکال و نقص در تنظیم هیجانات میتواند فرد را در برابر اختلالات روانی چون افسردگی و اضطراب آسیبپذیر سازد (ریبرتز، روچات و لیندن ، 2015). بنابراین میتوان گفت، نظم¬جویی هیجان، عاملی کلیدی و تعیینکننده در بهزیستی روانی و کارکرد اثربخش است (گرانسفکی و کریج، 2002). سبک تنظیم هیجانی شناختی به دو صورت سازگارانه و غیر سازگارانه تعریف شده است. سبک تنظیم هیجانی شناختی سازگارانه دارای پنج مقیاس زیر است و راهبردهای مقابلهای بهنجار محسوب میشوند عبارتاند از: پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، ارزیابی مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامهریزی، کنار آمدن با دیدگاه پذیری. سبک تنظیم هیجانی شناختی ناسازگارانه دارای چهار مقیاس است و راهبردهای مقابله¬¬ایی نابهنجار محسوب میشوند عبارتاند از: سرزنش خود، نشخوار فکری، فاجعه انگاری، سرزنش دیگری (لیهی، 1389).