بزرگنمایی:
خطر زن بودن
✍مهری کیانوش راد
زن بودن گاهی خطرناک ترین وظیفه ی عالم می شود.
گاهی در موقعیت های خاص جغرافیایی خطرناک تر می شود، به گونه ای که هر لحظه باید منتظر مرگ خود باشیم.
می خواهیم زن باشیم و زندگی کنیم ، اما نمی شود.
می خواهم مرز اعتقادات خود را ، با تمرین آزادی، انتخاب کنیم، اما نمی شود.
در اعتقادی که لاکراه فی الدین از گزیده های والای آن است ، آزادی پوشش زنان در چه مرزی قرار می گیرد؟
آیا مرگ مظلومانه ی مهسا امینی ، زنگ خطری نیست ، که به مبلغان دینی هشدار دهد ، تا دیر نشده ، تغییری در مشی خود بدهند؟
چند زن باید کشته بشوند ، تا تاوان زن بودن خود را بدهند؟
چه فرقی می کند ، یک بار مردی متعصب همسرش را می کشد و سربریده ی او را در خیابان می چرخاند ، تا مردانگی خود را فریاد بزند ، یک بار دختری به دست برادری متعصب، پدری متعصب کشته می شود و باری دیگر به نام حجاب مرگ را تجربه می کند.
آیا آیه ی قرآن فراموش شده است که خطاب به جاهلیت و از دختران مظلوم می پرسد :
بای ذنب قتلت؟
آیا سخن علی علیه السلام فراموش شده است ، که :
اگر از پای زنی غیر مسلمان خلخالی به زور بیرون آورده شود، و مردی از غصه بمیرد، رواست .
چرا مردان مسلمان زنده مانده اند و با این همه ظلم به زنان مسلمان، کاری نمی کنند؟
فاین تذهبون ؟
به کجا می رویم ؟
دین را یاری می کنیم ، یا به دست خود ، تیشه به ریشه ی اعتقادات مردم می زنیم؟
مهم این است که دین بتواند قابلیت جذب جوانان را داشته باشد ، پاسخگوی پرسش و پرسشگری او باشد ، اگر این مهم از عهده ی دینداران برنیاید ، دینداری چه دردی را دوا خواهد کرد؟
شناخت زمان و زمانه ، از مهم ترین شاخص هایی است که یک اعتقاد را زنده و پویا می کند.
چه تلاشی برای شناخت مقتضیات زمان از طرف بزرگان دین شده است؟
دینداران اعتقادات خود را دارند ، اما پاسخ به نسل جوان است که باید دغدغه ی بزرگان دین باشد، تا
بتوانند عملکردی درست را به تصویر بکشانند، اما متاسفانه انگار این مهم دیری است به فراموشی سپرده شده است.
کجاست آن روزی که فریادرسی باشد و به فریاد مظلومان زن پاسخ بدهد؟