بزرگنمایی:
داستان جواهر
اثر دکتر مهران موزون
با کسب اجازه از دوست عزیز و گرامی، نویسنده و تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی، جناب آقای «دکتر مهران موزون»، چند روز است سرگذشت شخصیتی با عنوان «جواهر» را در کانال تلگرامی دسفیلیون "desfilioon@" مشاهده میکنیم.
موضوع طرحشده به تصویر کشاندن سیمای شهر و دیاری به نام «دزفول» است و حوادثی که در طول تاریخ بر این دیار رفته است. شرحی است ماهرانه با ترسیم فضاهای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... که با ظرافتی خاص و ماهرانه نویسنده آن را تشریح کرده است. به گونهای که خواننده خود را در آن فضا و اوضاع و احوال رخداده، احساس میکند. جغرافیایی آن ایام را به خوبی درک کرده است و در وزش صبحگاهی، نسیم برخاسته از «رودخانه دز» را در مشام خود حس میکند و جان تازهای میگیرد؛ گویی کنار شخصیتهای داستان نشسته و در حوادث رخداده، گفت و شنود، پرسش و پاسخ، مشاجرات ردوبدلشده آنها، خود را حاضر و ناظر میبیند، میخندد، تعجب میکند و با نگرانی در کوچهپس کوچههای شهر پابهپای افراد گام برمیدارد.
سرگذشت «جواهر» در یکصد سال اخیر اتفاقیافتاده و با قلم زیبا و هنرمندانه دکتر موزون به تصویر کشیده شده است.
بیش از این نمیتوان سخنی طرح کرد و گفتهای بیشتر از آنچه به تصویر درآمده بیان کرد، باید داستان را از نظر گذراند و منتظر حوادث و رخدادها که برای پرورش ذهن شما شرح داده میشود انتظار کشید و قصه را خواند.
نویسنده سخن خود را در شرح این واقعه چنین آغاز کرده است:
❤️ جواهر
✍️ چند هفتهای است که در حال نگارش داستانی به نام «جواهر»هستم. داستانی بر پایهٔ حقیقتی که حدود یک قرن پیش در دزفول عزیزم اتفاق افتاده است. قصهای ساده اما عجیب و سوزناک!
امشب و در آستانهٔ تولد شمسالشموس توس یادم آمد که نقش اول مرد در داستان فوق، نامش «رضا»ست. یا حضرت رضا(ع) به تو توسل میجویم تا کمکم کنی که قصهٔ «جواهر» را طوری بنگارم که طعم مظلومیت جواهر(بانوی قصه) درکام خوانندگان محترم دسفیلی و نوادگان آن زن پاکیزه بنشیند.
انشاءالله!
🌿 مهران
22 تیر 1398
پایگاه خبری صبح ملت نیوز با کسب اجازه از نویسنده سلسله وار به درج داستان همت خواهد کرد
دکتر عبدالامیر مقدمنیا
دکتر مهران موزون