شاعری از همین حوالی غریب
شاعری از همین حوالی غریب
چهارشنبه 15 دي 1400 - 21:33:48
صبح ملت نیوز
شاعری از همین حوالی غریب
گفتگویی با شاعر جوان آقای علی استوان


علی استوان ( ع.الف ) از اهالی این حوالی غریب ، متولد شبی از سردترین ماه و فصل سال دارای مدرک کارشناسی فناوری اطلاعات و کارشناس ارشد مدیریت تکنولوژی از دانشگاه تهران
فعال در عرصه هنرهای نمایشی به عنوان نویسنده،بازیگر و کارگردان
حوزه ادبیات ، فرهنگ و خبرنگاری
علاقمند به غزل سرایی و شعر نو (سپید) 
مولف 2 کتاب مجموعه شعر سپید به نام های آرزوی محال (1396) و   " تو " (1400) انتشارات نزدیکتر
از کودکی علاقه شدید به مطالعه کتاب و مجلات هفتگی باعث شد به نوشتن گرایش پیدا کنم. تقریبا هر کتاب داستان ، شعر ، رمان و... که در دسترس بود را مطالعه میکردم و کلمات ذهن را در ساعات زنگ انشا برای خود و هم کلاسی ها در چارچوب موضوع انشا ارائه می دادم به طوری که حتی در جلسه امتحان نهایی این درس برای خود و چندین نفر از همکلاسی ها موضوع انشا رابه دور از چشم مراقبین امتحان به تحریر در می آوردم.


کم کم این میل به تحریر واژگان ذهن باعث ردیف کردن وزن و عروض شعری شد و گرایش به غزل سرایی در من شکل گرفت.
بعد از آشنایی با نثر نیما ،شاملو ، فروغ فرخزاد و....به دلیل پیوند و فهم راحت این سبک برای مخاطب سپید سرایی در روال سیاه مشق های شبانه ام جا باز کرد.
شخصیت تودار و راز نگه دار در بین اطرافیان و دوستان سبب شد اتفاقات زندگی  آنان و مسایل رایج  اجتماعی الهام بخش دست نوشته هایم شود و با این فرضیه که برای درک طعم شور نمک لازم نیست حتما کیسه نمک را چشید و به همان چند دانه کفایت می کند و الهام از این داستان ها و شاخ و برگ دادن هنری به خلق اثر شعری یا دلنوشته و داستانی منجر شود تا در نهایت به چاپ  دو مجموعه شعر سپید به نام آرزوی محال (1396) و  "تو " (1400) ختم گردد و اکنون با اهتمام و درک شرایط اجتماع باامید و باوری ذاتی به نگارش و جمع بندی مجموعه غزل عاشقانه ، عارفانه ای در آینده ای نزدیک چشم خواهم داشت...

بخش هایی از کتاب مجموعه شعر " تو " نوشته علی استوان چاپ نشر نزدیکتر زمستان 1400

غروب که از راه رسیدی 
مگذار به این زودی ها آفتاب طلوع کند
می دانی که
من از تماشای صورت ماهت سیر نمی شوم...



از تمام امپراطوری من
تنها یک "تو" برایم مانده
این را هم بگیری
نابودی
اتفاق عجیبی نیست برای پایان این تراژدی...


خط به خط سیاه مشق شعرم
با دم عیسایی حضورت سپید می شود
بلاشک
شعله همیشه درخشان این شمع
تنها با قصه مرگ به پرتگاه خاموشی می رود....



از نگاه پر ننگ نامردم شهر
به چشمان پر رمز و رازت دست درازی کن
تا به زیر خط و سایه ای غلیظ دفن شوند
میخواهم طبیعت چشمانت
تنها
قصه دنباله دار خلوت نگاه من باشد....


عالم و آدم 
فرهاد را با شیرین
مجنون را با لیلا
رومئو را باژولیت
و من را با "تو " می شناسند...

ساعات روزهای با تو زود گذشت
اما ساعت شب های بی تو خیال رفتن ندارد
امان از این ساعت های لعنتی
گویی آن ها نیز نقطه ضعف من راآموخته اند...

لینک خرید اینترنتی کتاب " تو " مولف علی استوان



www.nazdiktarpub.ir

www.30book.com

www.nabzehonar.com

http://dezfoolnews.ir/fa/News/85713/شاعری-از-همین-حوالی-غریب
بستن   چاپ