گزارش نشست هفتگی انجمن نقد ادبی خوزستان
سه شنبه 2 آذر 1400 - 11:58:34
صبح ملت
دکتر داودرضا کاظمی دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان: در یک شعر انواع عبارتهای توضیحی و گزارشی و روایت های ساده و عادی به شرط شاعرانگی، یعنی آمیختگی با تمهیدات و فنون ادبی می توانند حضور یابند.

به گزارش صبح ملت نیوز : نشست‌های شعرخوانی و نقد آثار در انجمن نقد ادبی خوزستان در ششمین سال فعالیت این انجمن و پس از آنکه جلسات به دلیل شرایط کرونایی بیش از یک سال و اندی به صورت مجازی برگزار شد، سیصد و بیست و یکمین نشست این انجمن عصر یکشنبه 30 آبان 1400 به صورت حضوری برگزار گردید و همزمان آثار و نقد اشعار از طریق گروه واتساپ در اختیار دیگر اعضای انجمن قرار گرفت. در این نشست آقایان دکتر داوودرضا کاظمی، رویا حجاریان، صدیقه صنیعی، بتول شاهرکنی، داود زهیری، نسرین راثی، حجت صالحین، احمد تمیمی، آرمان ضیایی، نوید امامی و لیلی بهداروند به ارائه اثر یا نقد سروده های شاعران همگروه پرداختند. برخی سروده ها و نقدهای صورت گرفته در این نشست به شرح ذیل هستند.

سروده اول
صدیقه صنیعی:
همیشه پاییز:
جوجه هاراشمرده ام ،اما
توی قلبم هنوزپاییزه
بی توحس میکنم بجای برگ
تودلم داره مرگ می ریزه
بی تومن جوجه اردکی زشتم
منم واشکهاوبالشتم
جزبه یادتوشعرننوشتم
واژه های من ازتولبریزه
بدی بامن،خداروخوش نمیاد
رفتی وبردلم ترک افتاد
منم ویک دهان بی فریاد
سخنم بعدتوغم انگیزه
خیلی دلتنگتم ،نمیدونی؟
غموازتوچشام نمی خونی؟
من فدا،اون دوچشم زیتونی
توروداشتن برام همه چیزه
هرچه من میکشم زدوری هاست
دردلم چارشنبه سوری هاست
گریه هایم زناصبوری هاست
درگلوم بغض های سرریزه
ازدرون بی قراروبی تابم
ماه پنهان به کاسه ای آبم
ناخنی هست روی اعصابم
روی رگهام چاقوی تیزه
بی توانگارآخردنیاست
گرچه یادعزیزتوباماست
بازهم جای خالی ات پیداست
غیبت توچهارپاییزه.
صدیقه صنیعی

دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده ضمن به قاعده دانستن فرم بیرونی شعر، به استفاده عناصر شعری تازه مطابق مضمون و محتوای شعر (حسب حال) اشاره کرد. ایشان در ادامه به استفاده مناسب از ضرب المثل در مطلع سروده پرداخت و "جوجه اردک زشت" را در بند دوم ارجاعی بیرون متنی و به عبارتی دارای تاویل در خدمت محتوای شعر دانست. آمیختگی زبان معیار و محاوره در زبانی از نظر آوایی یکدست و روان و کاربست برخی مضامین امروزی در برخی ابیات از دیگر نکات قوت این شعر بود که مدیر انجمن نقد ادبی خوزستان به آن اشاره کرد. همچنین ایشان برخی ابیات را نیازمند پرداخت بیشتری دانست.
احمد تمیمی شاعر و مجری این جلسه به تفاوت نوع تصویرپردازی در این سروده اشاره کرد و اعتقاد داشت برخی بیت ها کاملا در سطح زبان هستند و اجازه مشارکت مخاطب در درک معنا را نمی دهند اما آنجا که شاعر با تصویر حرفش را می زند و این حرف را توضیح هم نمی دهد ابیات زیباتری اتفاق افتاده اند.

سروده دوم
نوید امامی:
دست خودم که نیست تو را دوست دارمت
«ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت»

در خاطرات خسته خود مینشانمت
با بیت بیت هر غزلم می شمارمت

سهم تو از جهان من این قلب کامل است
سهم من این شده است که تنها ببارمت

در خاطرات کودکی جا می گذارمت
وقتی قرار نیست که در دل بکارمت

گفتی مرا نبین و به من فکر هم نکن
آری برو... تو را به خدا می سپارمت


دکتر داودرضا کاظمی ضمن زیبا دانستن مطلع دلکش غزل، اعتقادد داشت برخی مضامین در ابیات بعدی به خوبی پرداخت نشده اند. ایشان عقیده داشتند نیاز هست شاعر متفاوت تر ببنید و متفاوت تر بیان کند.

سروده سوم
نسرین راثی:
آخرین روز جهان بود
پاییز اواسط تیرماه
جنازه ای تازه
بیدار شده بود
که آه می کشید
شصت درجه
در شناسنامه های سوراخ
همان اتفاق مشترکی
که پیچانده بود
شهر را دور گردنم
و تورا به شفای مهلک

حال، از خواب چه کسی
سر دربیاورم
تا دستان تبدار طناب را
از گردنم پایین بیاورد
و طرح توطئه بچیند
از نقطه چین های جاده
و به هم بچسباند پاره های تن را
اما خود تعبیر خوابی هستم
که شب را در کوله ام گذاشته ام
و تا انتفاضه ی خیال
بالا کشیده ام شیشه ها را
و زیر دندانم نرم شود
تنهایی خدای دیگری ست

داود زهیری از شاعران و منتقدین این نشست ضمن زیبا دانستن این سروده اعتقاد داشتند برخی سطرها توضیحی و گزارش گونه هستند و مخاطب حرفه ای انتظار دارد شاعر شعرش را توضیح ندهد و اجازه دهد مخاطب معنا را کشف کند. دکتر داوودرضا کاظمی نیز ضمن اینکه صرف گزارش گونگی سطرها را محل عیب ندانستند اما به چگونگی استفاده و ضرورت شاعرانه بیان کردن روایت و گزارش در این سروده اشاره کرد. حجت صالحین زیباترین سطر این سروده را " اما خود تعبیر خوابی هستم/ که شب را در کوله ام گذاشته ام" دانست.


سروده چهارم
آرمان ضیایی:

نشستن زیرِ باران عادتِ دیوانه ها باشد
نشستم تا ببینی، بین ما تنها خدا باشد

چه ساده آدم از فکرت به روی سجده میخوابد
تو در خوابِ کسی هستی اگر حاجت روا باشد

به هر تقدیر دلسردم اگر غیر از خودم باشد
به هر تقدیر دلسردم، اگر غیر از شما باشد

کنارت زندگی را دوست تر دارم، کسی باشد
برایش درد و دل کردن همیشه بی صدا باشد...

دلم دریای طوفانی، تو اقیانوسِ آرامی
دلم میخواست لبهایت تمامِ ماجرا باشد

جهان بازیچه ی خوبیست، یک تصویرِ تکراری
چه میشد در کنارت باشم و بی انتها باشد...

دکتر داودرضا کاظمی ضمن اشاره به ناپختگی و خام دسنی بیت ها و نیاز به ویرایش بیشتر شعر اشاره کردند شاعر باید در پی فراواقعیت ها و نوزایی و رستاخیز واژگان باشد. باید به خلاف آمد عادت بپردازد نه گزارش واقعیت های مسلم. ایشان اعتقاد داشتند شاعر در هر هر مصرع گزاره ای می آورد اما دلیل شاعرانه ای برای آن نمی تراشد و گاهی حتی مصرع ها با هم تناقض دارند که این مخل فرم و ایجاد انسجام و پیوستگی در کلیت شعر است.

سروده پنجم
بتول شاه رکنی(نازنین):

*در ظلمت شب یاد تورا ماه سرودم*
*خورشید به هنگام شبانگاه سرودم*

*چون قاصدکی درتب پیغام تو بودم*
*دل را به دل باد ، پرِ کاه سرودم*

*دیدم همه جا یکسره دیوارِ بلند است*
*یک پنجره با یاد سحرگاه سرودم*

*آن چشم که در خاطره ی قابِ خیالست*
*تصویر نگاهیست که ناگاه سرودم*

*تا راز زلیخایی من فاش تو گردد*
*یوسف به دلِ چاهِ سرِ راه سرودم*

*با یاد تو بیدار نشستم که بیایی*
*در حسرت باز آمدنت، آه سرودم*

*سمفونی باران ودل ورقص قلم بود*
*امشب غزلم را چه به دلخواه سرودم*.

احمد تمیمی ضمن اینکه به لطافت غزل اشاره کرد، تصاویر این سروده را همانی دانست که در سنت ادبیات سراغ داریم. دکتر داوودرضا کاظمی نیز ضمن اشاره به تسلط شاعر به وزن و قافیه، اعتقاد داشت " سرودم" در برخی بیت ها مانند بیت اول معنایی متفاوت پیدا می کند که این امری کاملاً شاعرانه است اما در برخی دیگر در همان معنای معمول به کار رفته و در یکی دو بیت نیز آنچنان که باید ننشسته و به معنای بیت کمکی نکرده است. همچنین ایشان اعتقاد داشت واژه " سمفونی" در این غزل غریب افتاده و متناسب با فضای شعر نیست.



سروده ششم
حجت صالحین:

چشمهای گرفته ام
می چسبد به تار عنکبوت

نزدیکم
به سنگ سرد
چرا نمی گوید شب
نیمه ی خوابم فلج شده است
پرسه خوابگرد
گرداگرد پیکری


بازی نمی کند پلک
از سنگینی کلمات
مجمع مورچه ها در گوش
آغاز شده است

بی مُهر در دهان
خفه خون می گیرد

جماعتِ سحر!
برای نماز
بیدارم کنید

داود زهیری ضمن اینکه این شعر را زیبا دانست عقیده داشت بعضی سپیدسرایان بدون داشتن دلیل خاصی ارکان جمله را جابه جا می کنند و در همین سروده شاعر در یک سطر همه ارکان را در مکان خود استفاده کرده اما در سطرهای دیگری ارکان را جابه جا کرده است.
دکتر داوودرضا کاظمی اشاره کرد در ابتدای سروده «گرفتن چشم» بسیار زیبا و باتوجه به آمدن «تار عنکبوت» ارتباط های فرمی معنایی خوبی ایجاد می کند، تار عنکبوت گرفتن چشم ها نتیجه همسایگی این دو عبارت است که شاعر با فضاسازی آن را ایجاد کرده و به خواننده منتقل می نماید. ایشان در ادامه به " سنگ سرد" اشاره کرد که از آن دست تصاویری است که گزارشی است اما باتوجه به ارتباطهای فرمی با دیگر سطرها و عاطفه ی موجود در آن به معنای مورد نظر شاعر کمک کرده است. ایشان پایان بندی شعر را زیبا دانست اما استفاده از مورچه در ارتباط با موتیف مرگ در این شعر را عادی و تکراری دانست.


سروده هفتم
داود زهیری:

در خانه ای از خاطراتم پُر
ساکِ سکوتم را رها کردم
نام تو را بر شیشه‌های بغض
بنشاندمو یکریز ، "ها"کردم
.
مثل "اُدیسه"، سال ها حرفم
ای آخرین فریادِ من در باد
از جنگ، تا هرجای دنیایی
هرجای دنیائی،دلت خوش‌باد!
.
دیوارهای خانه نزدیکند!!
بگذار، دستانم رها باشد...
بگذار، در این چاردیواری
"خشم و هیاهو"‌‌یم،دعا باشد
.
میترسم از تاثیر آئینه
چین و چروکِ ترسِ مشهودم
اینجا فقط یک قاتلِ جانی‌ست
"آدمکشِ کوری" که من بودم..
.
این شمعدانی‌هایِ خاموشی..
بُگشای، این مشکیِ صبح‌آرا...
اِی عکسِ رنگی،قابِ تاریکی..
این چشم‌های"جنگ‌وصلح‌"ات را..
.
از تاکِ من بار و برت پر شد
اما به من هم سو‌ئظن داری
این دسته‌موهای شرابی‌ را
از "خوشه‌های خشمِ" من داری
.
میبوسمت تا خاطرم‌ باشد
طعمِ عبور از خط‌قرمز را
بعد از تو تنها زندگی کردم
"صدسال،تنهائیِ" مارکز را
.
بعد از تو در یاس‌ام فرو رفتم
تا سهم مرگ بعد تو باشم
تا بعد تو با هرکه می آید
"بیگانه‌"‌ی "آلبر کامو" باشم
.
بر سیبل‌ِ سیلی های ساعت‌ها
رو به هراس از ساعتِ دارتی
در من هزاران‌بار،رخ میداد
"نصف‌النهارِ خونِ" "مَک‌کارتی"
.
بعد از تو در شعرم،گالیور‌ها
ریز و درشتِ درد را، دیدند
با دیدنِ حالم ، "ژِپتو‌"ها
از هرچه میسازند، ترسیدند..
.
رفتی تو و من، بین حیوانات
ترجیح‌دادم تیغ و قاتل‌ را
هم، اسب‌های بی‌بصیرت‌ را
هم، خوک‌های"جورج اُوروِل"را
.
من خالقِ مرگِ خودم هستم
از خالیِ بی انتهایم، پُر
آغازِ غمگینِ "فِرانکشتاین"..
پایانِ از غم غم‌ترِ "ویکتور"..
.
اِی حفره‌های عقده در روحم
باید کجای این جهان باشم
ای کوه! وقتی نیستی، باید
"ناطورِ دشتِ" دیگران باشم!
.
تو، اِنتهای قصه میفهمی
اندوهِ بی‌تابانه‌ات اینجاست
ترمیم کردی سینه‌ی کی‌را..؟
"بر باد رفته"،خانه‌ات اینجاست..
.
با گریه‌های کودکِ باران
شب شد.. چگونه می‌توان سر کرد
ما مزر‌های در همِ اشکیم
با "بچه‌های نیمه‌شب"، برگرد....
.
پی نوشت:
اشارات،به کتاب‌های:
#اُدیسه ، #هومر
#خشم_و_هیاهو ، #ویلیام_فاکنر
#آدمکش_کور ، #مارگارت_اتوود
#جنگ_وصلح ، #لئون_تالستوی
#خوشه_های_خشم ، #جان_اشتاین_بک
#صد_سال_تنهایی ، #گابریل_گارسیا_مارکز
#بیگانه ، #آلبر_کامو
#نصف_النهار_خون ، #کارمک_مک_کارتی
#سفرهای_گالیور ، #جاناتان_سوییفت
#پینوکیو ، #کارلو_کولودی
#قلعه_حیوانات ، #جورج_اورول
#فرانکنشتاین ، #مری_شلی
#ناطور_دشت ، #جی_دی_سلینجر
#بر_باد_رفته ، #مارگارت_میچل
#بچه_های_نیمه_شب ، رشدی

دکتر داودرضا کاظمی ضمن اینکه به زیبایی سروده اشاره کردند، چند نکته را در مورد آن بیان کردند. نکته ی اول این بود که اشاره و ارجاع به نام کتاب های معروف و مشهور نشان می دهد که شاعر پیام اصلی هر کدام را به خوبی درک کرده است. به عنوان مثال وقتی به ادیسه اشاره می کند آن را جایی می آورد که سختی هایی که ادیسیوس کشیده بود نمایان می شود. نکته ی دوم این است که گاهی ارجاعات بیرون متنی، درونی شعر هم شده اند مثل خوشه های خشم اما گاهی مثل بیگانه آلبرکامو چنین اتفاقی نمی افتد و این عبارت با ارجاعات بیرون متنی در شعر درک می شود. نکته ی سوم اینکه شعر متناسب با هر بند شعر، لحن و آهنگ متناسب آن بند پیدا می کند.
پایان.

http://dezfoolnews.ir/fa/News/82456/گزارش-نشست-هفتگی-انجمن-نقد-ادبی-خوزستان
بستن   چاپ