گشتی در شهر دزفول در آخرین روز مهرماه /قابل توجه شهروندان و شهرداری به گزارش اختصاصی صبح ملت
گشتی در شهر دزفول در آخرین روز مهرماه /قابل توجه شهروندان و شهرداری به گزارش اختصاصی صبح ملت
يکشنبه 2 آبان 1400 - 21:45:50

گشتی در شهر دزفول در آخرین روز مهرماه /قابل توجه شهروندان و شهرداری
در پایان آخرین روز مهرماه و در هوای دلپذیرِ پاییزِ شهرم پس از ماه ها خانه نشینی نیت می کنم گشت و گذاری در شهر داشته باشم. از شمال شهر تقاطع شهید بهشتی و ناصر خسرو که حالا نام شان بر تکه فلز آبی رنگی بر دیوارمنزلی خودنمایی می کنند آغاز می کنم یکی مرد سیاست و دیگری مرد حکمت و فرهنگ و فیلسوفی جهانگرد.

مشاهده یک: کاشت درختان کنوکارپوس و خسارت جانی و مالی ناشی از آن
در همان حوالی هستم .. در اولین وهله با صحنه ای نا خوشایند مواجه می شوم و آن حکایت درختکاری های گسترده ی چند سال پیش شهرداری در هر خیابان است.
 


چندسال پیش درپی عملیات وسیع کاشت درخت  کنوکارپوس توسط شهرداری در هر کوچه و خیابان ، به مرور تنگ شدن فضای خیابان ها جهت پارگینک وسایل نقلیه، ، ایجاد ترک و شکستگی لب جوب ها که محل کاشت درختان بود ، عدم مطابقت این درختان با آب و هوا وجغرافیای شهر و کاشت درختانی که سلامتی مردم را به خطر می انداخت با آن همه حرف و حدیث که پیرامون شان گفته و شنیده شد سبب گردید تا بسیاری از این درختان توسط خود مردم قطع گردد.
در حال حاضر تجمع زباله ها در اطراف این درختان ، از یک سو ، و نیز از بین رفتن و فرسایش آسفالت خیابانها از دیگر سو نه تنها منظر شهری نامناسبی را رقم زده و مشکلات بصری ایجاد نموده است ،بلکه محلی برای تجمع پشه،مگس و انواع جانوران موذی  و به دنبالش در برخی مناطق بوی تعفن ناشی از جمع شدن زباله و ایجاد شیرابه را بدنبال داشته است .
این مسئله لزوم پیگیری و سامان دادن به جایگاه های کاشت این درختان و برطرف نمودن بقایای آن ها را بیشتر آشکار کرده و ضرورت رسیدگی از سوی شهرداری را  هر چه زودتر نمایان می سازد .

مشاهده ی دو : ضرورت توجه به میله های حفاظ جاده ساحلی 
به زیباترین نقطه ی شهر می رسم دز جاری در دل مهربان شهر و ساحل دیدنی آن .
سرحد رودخانه دز در جاده ی ساحلی تقاطع جهاد را هر چه به سمت جنوب شهر طی می کنم شاهد قطع ( احیانا دستبرد ) میله ها ی آهنی محافظ پرتگاه هستم که خطر سقوط برای عابران پیاده را به دنبال دارد .
 


علاوه بر این که قراردادن حفاظ با تعبیه ی  یک میله به تنهایی  نیز جهت چنین پرتگاهی مناسب نیست . کاش آن قسمت از سرحد رودخانه ی دز و ساحل با پوششی یکپارچه و مناسب حفاظت می شد، تا از آسیب و قطع میله های حفاظت کننده جلوگیری بعمل می آمد.لزوم رسیدگی شهرداری محترم به این موضوع الزامیست .
علاج واقعه را قبل از وقوع باید گرفت .
مشاهده سه : بی توجهی و ضعف همشهریان در رعایت وظایف و عدم نظارت شهرداری 
رعایت نظافت شهری ، تمیز نگه داشتن معابر،جوب ها ، و درب منازل علاوه بر وظایف واحد خدمات شهرداری ها، مسلما از وظایف اخلاقی و شهروندی  مردم نیز است.
مردم دردرجه اول باید به رعایت نظافت و تمیزی محیط اطراف ، خود را مکلف بدانند که این امر هم نشاندهنده ی ایمان و کرامت های اخلاقی است و دین مبین اسلام آن را نشانه ی ایمان افراد می داند و هم از جمله وظایف شهروندی هر کس نسبت به محیط پیرامونش است. 

کافی است گشتی در شهر بزنید تا در گوشه و کنار با انبوهی از زباله های ریزو درشت ، از ظروف و بطری های یکبار مصرف تا نخاله های ساختمانی تا شاخ و برگ درختان و حتی درختان قطع شده و تکه های پارچه و حتی لباس های مختلف را ببینید که در کنار و درون جوب ها  به طرز زننده ای خودنمایی کرده و منظره ی شهری را کریه و زشت نموده اند .
البته نظارت شهرداری بر حُسن اجرای پیمانکاران خدمات نظافتی شهر هم باید دقیق و همیشگی باشد، تا جمع آوری زباله ها بخوبی انجام گیرد  ، نه اینکه به هنگام جمع آوری زباله ها با بی دقتی تمام باعث ریختن زباله ها و پاره شدن بسته های پلاستکی آن ها باشد .
الان در منطقه ی مرکز شهر رو به جنوب در حرکتم به خیابان های سمت بازار روز ، بلال حبشی ، دانش و .. می رسم و با انبوهی از زباله ها ی گوناگون مواجه می شوم و منظری زشت و نامناسبی که بسیار مشمئز کننده است .
حتی سطل های جمع آوری زباله ها نیز پس از جمع آوری باز تا نصفه و حتی بعضی از آن ها  سرریز از زباله بودند.
مشاهده ی جوب هایی که از زباله ها سرریز شده مرا به یاد آب گرفتگی های مصیبت بار روزهای بارانی پاییز و زمستان سال گذشته می اندازد... مسلما با این سهل انگاری ها و بی تفاوتی ها  تکراراین مصیبت ها تعجب آور نیست.
در اینجا مسلما نمره ی شهروندی ساکنان و نظارت و انجام وظیفه ی شهرداری نمی تواند نمره ی قابل قبولی باشد .
مشاهده ی چهار : پاکبان بی حوصله و عصبانی 
از دور چیزی می بینم که برایم تعجب آور است اما به خودم اجازه ی هیچ قضاوتی نمی دهم .جلوتر می روم پاکبان جوانی حدودا 35 ساله با جاروی دسته بلند خود با بی حالی و بی تفاوتی انبوه برگهای خشک بر زمین ریخته را درون جوی کنار خیابان می ریزد سلام می کنم ، پاسخی گنگ می دهد می گویم برادر این چه کاری است چرا آشغال ها را درون جوب می ریزید می گوید پس جه کنم  .. 
 

می گویم با این کار آشغال ها نه تنها جمع آوری نمی شوند بلکه با کوچکترین وزش باد دوباره بر زمین پخش می گردند .. 
با بی حوصلگی توام با عصبانیت می گوید: خوب دیگری بیاید و از داخل جوب جمع آوری شان کند ..
و احساسی دو گانه بین نکوهش و ناراحتی ،در وجودم تیر می کشد .
نکوهش از اهمال کاری در انجام وظیفه و غم و غصه بابت حال و روز  این پاکبان عزیز که چه بسا ماهاست که حقوقی دریافت نکرده و شرمنده ی زن و فرزندش است و کسی چه می داند روزگارش چگونه می گذرد و در دلش چه غوغایست ، همین نهیب درونی باعث می شود که  نتوانم او را سرزنش کنم .. ضمن اینکه کم کاری عمدی و اهمال کاری نکوهیده است اما خدا بهترمی داند ..
مشاهده پنج : شهروند خوش سلیقه 
خدایا شکر که بعد از دیدن مشاهدات ناامیدکننده چشممان به جمال کار زیبای دو تن از شهروندان عزیز روشن شد .. 
 

این همشریان عزیز و با سلیقه با درختکاری زیبای درب منازل خود و چیدن گلدان های دست ساز و ابتکاری خود بر لبه های پنجره های منزل که در خیابان قرار داشتند زیبایی خاصی به محیط اطراف داده بودند که روح نواز بود .
اینچنین شهروندانی باید مورد تشویق قرار گرفته و لااقل در فضای مجازی معرفی شوند ..مسلما نمره ی چنین شهروندانی بیست بیست خواهد بود . 
مشاهده شش : پیرمردی خوش زبان و به تمام معنی شهروندی درجه یک
به راهم ادامه می دهم ...

این بار نیز صحنه ای زیبا و خوشایند از تلاش شهروندی وظیفه شناس امیدوارم می کند . 
پیرمرد ریز نقش و خمیده با جاروب دستی سنتی که در دست دارد انبوه  برگ های درختان کذایی را که بر زمین ریخته شده و تا ورودی مغازه اش هم کشیده شده اند  می روبد . او حتی درون جوب روبروی مغازه اش که دیگر از جریان پسآب های منازل در آن ها خبری نیست رفته و آنجا را نیز از نوازش جاروبش بی نصیب نمی کند، سپس در ادامه آشغال ها را در  گوشه ای کپه می کند و بعد با حوصله آن ها را در کیسه زباله می ریزد .سلامش می کنم بگرمی پاسخ می دهد به او خدا قوت گفته اجازه می خواهم تا در جمع آوری برگ های خشک و زباله های شهری کمکش کنم نمی پذیرد و قلب و روحم را با دعایی جانانه پر از شوق می کند ، منتی بر هیچکس ندارد و به نظر می رسد که کاملا این کار را از روی رضایت انجام می دهد ..
 یاد آن پاکبان می افتم .. پیرمرد نازنین و آن همه دقتش در جمع آوری زباله ها از  جوب  و قرار دادن شان در کیسه زباله ... ..... بدون شک نمره اش بیست است بیست ِبیست ... او هم حتما کلی مشکلات دارد ، شاید بدهی ، وام ، و ... و خدا بهتر می داند .

گزارش : مریم مفتوح 

http://dezfoolnews.ir/fa/News/80173/گشتی-در-شهر-دزفول-در-آخرین-روز-مهرماه-قابل-توجه-شهروندان-و-شهرداری-به-گزارش-اختصاصی-صبح-ملت
بستن   چاپ