چاپ

شهادت عباس بن علی ،
قمر بنی هاشم
✍️مهری کیانوش راد
حسین بود و عباس و خیل عظیم دشمن که چون موج خروشانی می غرید و خون بیشتری طلب می کرد.
صدای العطش کودکان به گوش می رسید .
عباس از برادرش اجازه ی رفتن و جنگیدن می خواست .
حسین با شفقت تمام از برادر خواست ؛ قبل از جنگیدن ، کام تشنه ی کودکان را سیراب کند.
عباس بر فرات ایستاده بود ، همه ی تشنگی او ، آب طلب می کرد ، خم شد ، مشتی آب برداشت ، به لبان خشکید ی خود نزدیک کرد ، زلال آب او را به سیراب شدن دعوت می کرد و عشق از او می خواست قبل از حسین آب ننوشد
پیروزی از ان عشق بود، دستان عباس گشوده شد ،آب به فرات سپرده شد.
مشک ها را از آب پر کرد و به طرف خیمه ها به راه افتاد .
تیرها از هر سو به سویش می آمدند ، دست راست عباس جدا شد ، با سرعت مشک را به دست چپ داد ، تیری دیگر و دست چپ ...
عباس مشک را به دندان گرفت .
سرعت عباس در تشخیص موقعیت خارق العاده بود ، کودکان تشنه ، همه ی وجود عباس را در مشک آب متمرکز کرده بود.
عباس بدون دست ، در حالی که از محل قطع دستانش خون فواره می زد ، به طرف خیمه ها رفت ، ناگهان تیری دیگر ...
آب به جای لبان تشنه ی کودکان ، زمین را سیراب کرد.
قلب آتش گرفته ی عباس با تیری دیگر آشنا شد .
فریاد عباس به گوش حسین رسید :
برادرم حسین مرا دریاب .

# زینب احیاگر تشیع
ص 189