یاداشت مریم مفتوح بمناسبت عید قربان
دزفول و مراسم بیرق زنون در شب عید قربان
سه شنبه 29 تير 1400 - 22:43:16
صبح ملت نیوز

این مطلب که از کتاب دزبانان انتخاب شده است،گوشه چشمی دارد به سجایا و کنش‌های رفتاری مردم دزفول در مقطعی از تاریخ از منظر نگاه به  رفتارهای اجتماعی.که به مناسبت دهم ماه ذی الحجه  عید قربان درج می گردد.

 

مراسم بیرق زنون در شب عید قربان

   مریم مفتوح

در شب عید قربان در منزل حاجی یعنی همان شخصی که سعادت تشرف به مکه نصیبش شده بود توسط خانواده اش مراسم جشنی برگزار می‌شد. در قدیم این مراسم برای بستگان نزدیک همراه با صرف شام و برای دیگر مدعوین به صرف شیرینی بود.

 مراسم بیرق زنون درجمع خانواده و بستگان حاجی برگزار می‌شد. این مراسم شامل اجرای چند برنامه بود.

1- جشن وپایکوبی و خواندن ابیاتی محلی

2- مراسم نصب بیرق در پشت بام و یا گوشه‌ی مرتفعی از خانه

3- مراسم چاووشی خوانی پای بیرق ها

 1. جشن و پایکوبی . مراسم جشن با شادی و سرور خانواده و بستگان حاجی و قرائت دسته جمعی اشعار زیبای محلی در وصف مکه و حاجی، و قربانی و...... همراه بود. حتی در برخی خانواده‌ها بیرق‌ها را در مراسم در دست گرفته و در حالی که دایره وار شادی کنان می‌چرخیدند و اشعار را تکرار می‌کردند آنان را با ریتم اشعار تکان می‌دادند. این جشن و سرور در جمع خانم‌ها بود وآقایان در این قسمت از برنامه سهمی نداشتند بلکه آنان مشغول دورهمی وگپ وگفتگوی دوستانه‌ی خودشان بودند.

اشعاری که خانم‌ها با ریتمی هماهنگ و همراه با نواختن دارَه (دایره ) می‌خواندند عبارت بود از:

        آسارا یکی و دوتا حَجّی رسید خونه خدا     

      به معنی : ستاره‌ها یکی دوتا حاجی رسید خانه‌ی خدا

شاید منظور اشاره به زمانی که حاجی سپری کرده و مسافتی که در دل شب ها پیموده تا به سر منزل مقصود رسیده است.

    بخدا مُو ماره (زُونه) (دختر) (خار) حَجی یُوم،  چَمَدُونِ اولی سِیُّوم

به معنی : (بخدا قسم که من مادر یا (زن) یا (خواهر) حاجی هستم، اولین چمدان حاجی برای من است) یعنی منی که مادر (خواهر و یا زن و یا دختر) حاجی هستم پس شایسته است که اولین چمدان سوغاتی حاجی مال من و برای من باشد.

این ترانه را بنا به نسبت افراد با حاجی با تغییر عنوانش، هر کس با هر نسبتی که با حاجی داشت می‌خواند، مثلا اگر مادر حاجی بود و یا زن حاجی بود و یا دختر وخواهرش به هنگام قرائت شعر نسبت او در اشعار جایگزین می‌شد.

    حَجِّی وا خُتُو مُهرِت              بِیُّونتَه  وَنِی دوُرِت

 دراین شعر حاجی را مورد خطاب قرار داده و می‌خواندند که:

حاجی خودت و آن مُهر و سجاده ات (اشاره به قداست زیارت خانه‌ی خدا) الان شایستگی آن را پیدا کرده اید که عروسانت را دور و بَر خود نشانده وگسترش حال و احوالت را نظاره کنی. ( از آن جهت که ادامه‌ی نسل یک مرد به واسطه‌ی عروسان خانواده است وفامیل به واسطه‌ی فرزندان او ادامه پیدا می‌کند.)

در این مراسم بستگان نزدیک حاجی معمولا لباس سبز بر تن می‌کردند و روسری سبز نیز بر سر می‌کشیدند به ویژه مادر و یا همسر حاجی مخصوصا اگر که جوان بودند گاه سرتا پا لباس سبز بر تن و شال سبز تزیین شده با پولک‌های رنگین برسر می‌کردند و از دور برهمگان مشخص می‌شد که مادر و یا همسر حاجی آن بانوی سبز پوش است

چون در ایام قدیم رفتن به خانه‌ی خدا سهل وآسان و نیز همگانی نبود و هر سال تعداد اندکی از مردم شهر توفیق این سفر را پیدا می‌کردند. لذا افتخار بسیاری برای خانواده حاجی به ویژه مادر و یا همسر حاجی محسوب می‌شد که از این پس در بین فامیل و بستگان با نام مار حَجی (مادر حاجی) و یا زُنِ حجی (زن حاجی) مورد خطاب قرار بگیرد.

پس از رقص وپایکوبی و خواندن اشعار و ذکرصلوات و گرداندن و تکان دادن بیرق‌ها در پای­کوبی دسته جمعی خانم ها، حالا وقت نصب بیرق‌ها بر روی پشت بام و خواندن چاووشی و ذکر صلوات و دعا و مدح امیرالمومنین علی (ع) پای بیرق‌ها بود.

2. نصب بیرق: درادامه نوبت نصب بیرق بر روی پشت بام می‌رسید تا نشاندهنده‌ی این باشد که صاحب این خانه به سفر حج رفته و حاجی شده است. بیرق‌ها را دربالاترین قسمت پشت بام منزل که کنیسه(1) نام داشت به ترتیبی که بیان شد در کنار هم نصب می‌کردند. البته هدف از این کار فخر فروشی و یا خودنمایی نبود بلکه برعکس می‌توان چنین گفت که هدف ارزشمندی مورد نظر بوده، و آن این که  چون طبق شرع مقدس اسلام کسانی به انجام این سفر مکلفند که استطاعت مالی داشته باشند و در قدیم عموما مردم بسیاری از چنین استطاعتی برخوردار نبوده اند افرادی که حاجی می‌شدند با نصب این بیرق‌ها در حقیقت اعلام می‌کردند که از چنین استطاعات مالی برخوردار هستند تا چنانچه افرادی در همسایه گی و یا شهر ومحله و یا حتی غریبه‌هایی  که وارد شهر شده و نیازمند و درمانده می‌شدند بتوانند به درب خانه‌ی آنان به جهت رفع حاجت مراجعه کنند.

در عصرحاضر این مراسم با همین سبک برگزار می‌شود. اما نصب بیرق بیشتر بر اساس عمل به رسم و به صِرف سنت برگزار می‌شود و گاهی هم به خاطر فخر فروشی و اعلام این عناوین به دیگران و بُعد انسانی و مردمی آن کمتر مورد نظر است و تقریبا جایی در این اقدام ندارد.

3. مراسم چاووشی خوانی پای بیرق ها. در هنگام نصب بیرق‌ها که توسط مردان انجام می‌گرفت همه مدعوین شرکت داشتند. مردان و زنان زیر نور ماهتاب شب دهم ذی الحجه در پشت بام و حیاط خانه جمع شده و ضمن نصب بیرق‌ها که توسط دو یا سه تن از جوانان و نزدیکان حاجی صورت می‌گرفت، به مداحی فرد مداح که گاهی از بین خود افراد فامیل بود و گاهی از بین ملاهای مسجد و روحانی‌های شهر دعوت می‌شد گوش فرا داده و هم صدا با هم پاسخ مداح را با ذکر صلوات می‌دادند و هم زمان زنان کل می‌زدند.

چاووشی خوان از فضائل علی(ع) می‌خواند و از ارتباط و عشق و پیوستگی آن امام بزرگوار با مقام نبوت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) و در ضمنِ اشعار، برای حاجی حجی مقبول و سلامتی در بازگشت ازدرگاه الهی تمنا می‌کرد.

مراسم استقبال از حاجی به هنگام باز گشت از سفر حج

در زمان‌های دور گذشته سفر حاجیان گاه چندین ماه به­طول می‌انجامید که کم کم با گسترش وسایل نقلیه و پیشرفت تکنولوژی زمان این سفر رفته رفته کوتاه­تر شد.

دردهه چهل و اوائل دهه‌ی پنجاه که زمان مورد نظر ما در این مطلب است مدت سفر حاجی پیش از 40روز به طول می‌انجامید.

در چنین شرایطی حاجیان می‌توانستند در کنار ارتباط تلفنی با خانواده هایشان از سرزمین وحی نامه نیز بنویسند و دولت این امکان را فراهم آورده بود که درهر بار برگشت هواپیماهای حامل حاجیان از سرزمین وحی نامه‌های حاجیانی که زودتر مشرف شده بودند را به دست خانواده هاشان برسانند تا بدین صورت خانواده از حال و احوال حاجی خود مطلع گردند. البته ارتباط تلفنی به شکل گسترده ای نبود و شامل همه‌ی حاجیان هم نمی شد چون بعضی‌ها هنوز تلفن در منزل خود نداشتند و باید در دفتر مخابرات شهر و در ساعتی که از قبل تعیین شده حضور پیدا می‌کردند تا با صرف وقت و زمان و گاه با مشقت امکان ارتباط برقرار می‌شد. برخی دیگر از حاجیان که خودشان تلفن نداشتند همسایه و یا فامیلی که از این امکان برخوردار بودند جهت ایجاد ارتباط با حاجی از دل و جان مساعدت و همکاری می‌کردند.

شخصی که تشرف پیدا می‌کرد بدش نمی آمد او را از این پس حاجی خطاب کنند، در بعضی مواقع، برخی حاجی‌ها اگر با این نام مورد خطاب قرار نمی گرفتند چه بسا ناراحت و شاکی هم می‌شدند.

               بارونه زَنَه تُولَه (2) دِرایَه            با با(3) (اَومُو)حجی یُم اَ مکه آیَه

به معنی: زمانی  که باران ببارد و گیاه توله سر از دل خاک بر آورد بابا حاجیم (گاهی عمو نیز به کار رفته) از مکه خواهد آمد.

چنین به نظر می‌رسد در هر مراسم آیینی که زنان در آن نقش پررنگ­تری داشته و یا به طور کل درجمع زنان شکل می‌گرفته سراینده ترانه‌های عامیانه ای که با موضوعیت همان آیین ماندگار می‌شده خود زنان بوده اند مانند آیین بیرق زنون که زنان نقش اصلی را در این مراسم دارند.

در همین ترانه ی: « بارونه زَنَه تُولَه دِرایَه       با با حجی یُم اَ مکه آیَه»

لفظ بابا حجی، با بار عاطفی و محبت آمیزی که در خود دارد از روح لطیف زن ناشی می‌شود و عادت جزء نگری زن و خودنمایی و برجسته کردن صفات خود و خانواده، در آن مشهود است. با دقت در خطاب بابا حجی هم نسبت خانوادگی، هم اشاره به مراتب احترام و بزرگی و هم ارزشی را که اینک خانواده و یا دختر و زن با آن شناخته می‌شود را آشکار می‌سازد. از سویی دیگر چنین به نظر می‌رسد ایجاد این تک بیتی در فرهنگ عامیانه‌ی مردم به این دلیل باشد که چون زمان سفرهای حاجیان در گذشته‌ها گاه تا شش ماه به طول می‌انجامید، لابد خانواده برای حاجی شان که در فصل بهار مشرف شده چنین محاسبه می‌کردند که هرگاه فصل باران و زمان رویش گیاه توله باشد، آن گاه مسافر ما از مکه باز خواهد گشت.

با توجه به این که مصرف گیاه توله که به عنوان یک غذا در دزفول مورد استفاده قرار می‌گیرد و هم­زمان با فصل پاییز است چنین به نظر می‌رسد این شعر اولین باردر مراسم حجاجی قرائت شده که بازگشت ایشان از زیارت خانه‌ی خدا مصادف با فصل پاییز بوده است.

و یا شاید هدف از این ترانه‌ی تک بیتی صرفا به­خاطر جورشدن وزن وقالب شعری در کنار هم باشد و یا کنایه از این است که زمین (بارویش گیاه توله اش) و آسمان (با نزول بارانش) نیز در شادی ما از حاجی شدن این عضو خانواده خشنود هستند و منتظرند که با دست­هایی پر از سخاوت و قلبی مالامال از ایمان وتسلیم به شهر و دیار خود برگردد.

 

دکمه پیراهن حاجی و داستان حاجت روایی

در برخی از محلات دزفول به هنگام باز گشت حاجی اعتقاد بر این  بود که اولین شخصی که بالاترین دکمه‌ی پیراهن حاجی را بازکند هر حاجتی که داشته باشد به اجابت می‌رسد. به این خاطر بود که معمولا حاجت مندان سعی داشتند به نیت استجابت حاجت شان بالاترین دکمه پیراهن حاجی را به محض استقبال و یا ملاقات با او باز کنند.

                                                 **********

پاورقی:

  1. کنیسه درمعماری دزفول به فضای کوچکی‌دمی گفتند که در راه پله‌ها معمولا در بین دو بازوی راه پلهیا در انتهای راه پله منازل با ارتفاعی بیشتر از ارتفاع سقف راه پله ایجاد‌می شد. (کتاب روایت پشت بام /مریم مفتوح)

     

  2. توله گیاهی خودرو است کهبا فرا رسیدن فصل پاییز وزمستان به وفور در بسیاری از نقاط استان خوزستان‌می روید. این سبزی از خواص زیاد درمانی و غذاییبرخوردار است.

     

  3. بابا : در گویش دزفولی به پدر بُوَه ‌می گویند و به پدرِ پدر (پدر بزرگ) بابا. در این ترانه‌ی فولکلوریک چنین به نظر‌می رسد کسی که قرار است از سفر مکه برگردد ، بابا بزرگ خانواده است.

 

 

کتاب دزبانان / مؤلفان : محمد حسن روانبخش انصاری ، مریم مفتوح /کنکاشی در اثار تاریخی، آداب ،و فرهنگ مردم دزفول ،انتشارات اسرار علم ،نوبت چاب : اول-1398


http://dezfoolnews.ir/fa/News/73159/دزفول-و-مراسم-بیرق-زنون-در-شب-عید-قربان
بستن   چاپ