یک سبد انجیر (ادبیات) 14
سه شنبه 18 خرداد 1400 - 13:22:00
صیح ملت نیوز

به نام خالق زیبایی

یک سبد انجیرِ ادبیات "حادثه" بخش 4

درس قبل

 

آنچه در درس قبل بیان کردم باعث شد نمایی کلی از مسیر حرکت حادثه در داستان و اتفاقات پیرامون آن برای ما روشن شود، بیایید این الگو را باز هم بیشتر بررسی کنیم.

پیرنگ:

یک کشاورز اول زمین را آماده می کند، بعد دانه گندم را در زمین می کارد، زمین را آبیاری می کند، کود می دهد، یکبار دیگر آبیاری می کند، مزرعه را سمپاشی می کند، یکبار دیگر آبیاری می کند و در نهایت محصول گندم را درو میکند و می فروشد این روال عادی و منطقی کشت گندم است. داستان نویسی هم روال عادی و منطقی دارد به روال منطقی حوادث در داستان پیرنگ می گویند.

پیرنگ در واقع همان نقشه یا الگوی حوادث در داستان و چونی و چرایی حوادث است یعنی تنظیم و ترکیب حوادث و وقایع داستان به صورتی که برای خواننده منطقی جلوه کند. پس هر علتی معلولی دارد که باید درست و به جا انتخاب شود تا داستان از لحاظ عقلی درست به نظر بیاید.

من نمی توانم نشان دهم بخاطر بی سوادی شخصیت اصلی داستان، او با یک خودرو تصادف می کند، این منطقی نیست اما می توانم نتیجه بگیرم بخاطر ضعف چشم شخصیت اصلی داستان او هنگام رد شدن از خیابان دچار حادثه می شود، در ادامه داستان حوادث دیگری هم که به دنبال تصادف شخصیت اصلی داستان رخ می دهد باید منطقی و در ارتباط با آن باشد، این می شود پیرنگِ داستان، همان زنجیری که حلقه ها یا حوادث داستان را به هم وصل می کند.

تصویری را که در درس قبل به شما نشان دادم یکبار دیگر با هم ببینیم

 

 

در نمای کلی مسیر حرکت حوادث داستان (پیرنگ) می بینیم که کشمکش باعث ایجاد گره برای شخصیت داستان شده است، تلاش برای باز کردن گره ایجاد بحران کرده است و بحران لحظه به لحظه بیشتر می شود تا جایی که بحران به بالاترین حد خود می رسد. به نهایت بحران اوج بحران یا بزنگاه می گویند، بزنگاه جایی است که باعث ایجاد تغییر در شخصیت داستان یا ایجاد تغییر در زندگی شخصیت داستان می شود این تغییر می تواند، بهتر شدن یا بدتر شدن باشد (تغییر در ذهنتان باشد تا در درس های آینده راجع به آن بیشتر صحبت کنم) پس ما در بحران به نقطه اوج یا بزنگاه رسیدیم اینجا نویسنده دست به یک ابتکار می زند، او نمی خواهد بزنگاه داستانش زود خاتمه پیدا کند و داستان تمام شود، پس نویسنده بزنگاه داستان را طولانی تر می کند، یعنی در زمان بیشتری شخصیت را در اوج بحران نگه می دارد تا همچنان هیجان خواننده برای کشف چرایی حادثه و همراهی با داستان ادامه پیدا کند به این حالت تعلیق می گویند.

تعلیق چیست:

ما اگر یک آتش روشن کنیم و مرتب در آن چوب خشک نیدازیم بعد از مدتی آتش خاموش می شود، برای خاموش نشدن آتش ما باید غذای آتش که چوب است را فراهم کنیم.

در داستان برای ایجاد تعلیق ما باید به ذهن خواننده خوراک برسانیم برای او هول و ولا ایجاد کنیم تا خواننده مرتب از خودش سئوال کند: چه اتفاقی برای شخصیت داستان رخ خواهد داد؟ سرنوشت شخصیت داستان چه خواهد شد؟ این هول و ولا و گشتن دنبال پاسخ به این سئوالها باعث می شود خواننده با داستان همراه شود.

اما تعلیق در داستان به دو صورت اتفاق می افتد:

  • فرمی
  • مسئله

در واقع ما برای ایجاد خوراک فکری برای خواننده دو راه پیش پای خود داریم

با پس و پیش کردن روایت ها و اتفاق های داستان ذهن خواننده را مجبور به فعالیت و پیدا کردن روال منطقی حوادث برای رسیدن به نتیجه گیری درست می کنیم به این نوع تعلیق، تعلیق فرمی می گویند.

در شیوه ای دیگر نویسنده می تواند با بسط دادن روایت داستان برای خواننده تعلیق مسئله ایجاد کند، تعلیق مسئله بسیار دشوار تر از تعلیق فرمی است در این نوع تعلیق نویسنده با ایجاد سئوال و وسعت بخشیدن به آن نه تنها به آن پاسخ نمی دهد بلکه با مطرح کردن آن سئوالهای بیشتری در ذهن خواننده ایجاد می کند. خواننده بعد از مواجهه با تعلیق مسئله در می یابد که روایتی را که از خواندن داستان دریافته است روایتی سطحی است و پشت آن روایتی بسیار عمیق تر وجود دارد.  

 

بحث پیرامون حادثه ادامه دارد.....

آثار خود را برای ما بفرستید

Alireza_rashnow@yahoo.com

 


http://dezfoolnews.ir/fa/News/70814/یک-سبد-انجیر-ادبیات-14
بستن   چاپ