بی چراغ انسان می بینم ✍️مهری کیانوش راد
بی چراغ انسان می بینم ✍️مهری کیانوش راد
سه شنبه 4 بهمن 1401 - 16:05:16
|
|
بی چراغ انسان می بینم ✍️مهری کیانوش راد
هر روز ، هر شب ، هر لحظه بی چراغ انسان می بینم، هزار هزار انسان می بینم. نیازی به گشتن در شهر نیست ، روبروی آینه بایست ، خودت را نگاه کن. آینه را دیده ای ؟ زلال است و تو را به تو می نمایاند ، هرچند، گاهی به آینه نیز اعتمادی نیست . آینه زلالِ زلال که باشد ، تصویری گنگ از تو را نشان خواهد داد، تصویری از انسان بی زمان ، بی مکان ، بی اندیشه ، انسان بی رنج ، بی درد ، انسان مقلد حرکات تو . انسان واقعی در مکان و زمان مفهوم پیدا می کند. انسان واقعی با دردها ، رنج ها ، همه ی آنچه که قامت او را راست یا خمیده می کند ، معنا می شود. راست قامتی که در مکان و زمان گذشته بوده ، شاید امروز خمیده تر ، کمرشکسته تر از او نباشد. انسان امروز ، با هجوم رویدادها ، گاه گیج و گاه درمانده می شود ، گاه همه ی ورودی های او برای مصرف تنظیم شده و خلاقیت و خَلق که باعث فربگی روح و روان و عقل می شود ، به یغما رفته و انسان تهی ، پای در راهی بی امان می گذارد . انسان امروز در وحشت های پرهزینه ی کور ، صبح را به شام می رساند ، شاید دلیل وحشت خود را نیز نداند، وحشت های مسلسل وار که می آیند و خواب را بر چشم حرام می کنند. انسان امروز نه از گرسنگی شکم که سابقه ای دیرینه دارد ، که از گرسنگی چشم و گوش و احساس، پناه می جوید. در کوچه های شهر، انسان فراوان است ، او را نادیده دیدن و به دنبال انسان عافیت نشینی که خود را در بَنگِ عرفانی کور، به فراموشی زده است ، نه شرط انصاف است. دنبال انسان بگردیم و انسان در پیش چشم ما استحاله شود؟ سال ها و روزهاست بی چراغ ، به جستجوی خودم ، به جستجوی تو ، به جستجوی انسان آمده ام . در جستجوهای من ، آهنگی بی صدا وزیدن گرفت ، هر لحظه قوی تر شد. خواند و گفت : ای همه ی بی پناهان عالم ، شما انسانید . ای همه دردمندانی که درد را می شناسید و به دنبال درمانید، شما انسانید. ای همه بی مرکب و بی توشه و بی مقصد ، شما انسانید. ای همه سیاه لشکرانِ زندگی ، که گاه دیده نمی شوید ، شما انسانید. ای همه بیغوله نشینانی، که در حسرت رهایی از تعفن زندگی هستید ، شما انسانید. این همه انسان حقیقی را رها کنم ، چراغ در دست بگیرم و دنبال انسان بگردم؟ مگر می شود ، دنبال ناشناخته ای باشم ، که نمی شناسم. باید دنبال آشنا گشت ، آشنای گم شده ای که نشان از او داری، اما فراموش شده است. فراموشی بزرگترین درد عالم است . زنده باشی و کسی تو را نبیند. در ذهن و جان عالم و عالمیان که فراموش بشوی ، مرگی تلخ تر از مردن را تجربه خواهی کرد. اگر به دنبال یافتن انسان هایی از پوست و گوشت و درد باشیم ، دوباره گمشدگان پیدا می شوند . اگر گمشدگان عالم بدانند، آشنایی در پی یافتن آنان کوی به کوی می چرخد و می گردد، شاید ، شاید به یمنِ نفس های دوستی ، دوباره جان بگیرند ، دوباره، دوباره ، قامت راست کند . زندگی برای راست قامتی است ، که می داند چه بهایی برای راست قامتی خود ، پرداخته اند.
http://dezfoolnews.ir/fa/News/103756/بی-چراغ-انسان-می-بینم-✍️مهری-کیانوش-راد
|