دوشنبه های نقد نمایش سگها و استخوانهای مادرم
دوشنبه های نقد نمایش سگها و استخوانهای مادرم
سه شنبه 29 شهريور 1401 - 11:28:39
دوشنبه های نقد نمایش سگها و استخوانهای مادرم:
زنان و جنگ دو رکن نمایشی و دیدنی
 
نشست دوشنبه های نقد تئاتر کانون ملی منتقدان در روز 28 شهریور ماه اختصاص به نمایش سگها و استخوانهای مادرم نوشته، طراحی و کارگردانی مژگان خالقی یافت. در این نشست رضا آشفته و امید طاهری اعضای کانون ملی منتقدان تئاتر ایران به همراه محسن خیمه دوز منتقد مهمان این نمایش را به لحاظ پرداختن به مسائل مهمی چون جنگ و زنان تایید کردند.

در آغاز نشست، رضا آشفته، نویسنده و منتقد به یک مساله بنیادین دربارۀ نوشتن پرداخت و به ویژه درباره تراژدی ها که به دلیل پرداختن به مسائل ژرف و ریشه دار باید که نویسنده از جغرافیا و بومیت خود بر آن صحه گذاشته باشد و شوربختانه این روزها باب شده نمایشنامه نویسان ایرانی بی گدار در جغرافیای غیر مرتبط و دور از خود متون شان را باورمند می سازند و از سوی دیگر مسائل زنان و جنگ نیز مرتبط با خودمان همچنان جایش باز است که قلم به دستان باید در این زمینه اقدام کنند.
مژگان خالقی نویسنده نمایش سگها و استخوانهای مادرم ضمن تایید سخنان آشفته گفت: من به ناچار برای اجرایی شدن آنچه باید می گفتم به یک جغرافیای دیگر رفته ام.


او یادآور شد که متن را بر اساس نامه های آراگون شاعر فرانسوی در صحبت با محمد چرمشیر به سمت جنگ منطقۀ بالکان و بوسنی برده و البته در این نمایشنامه که در سال 96 نوشته و منتشر شده اشاره ای به بالکان نشده اما امروز برای اجرا به او پیشنهاد کرده اند برای پرهیز از همانندی اش با جنگ تحمیلی از نشانه های ایرانی مثل قالی و قرآن خوانی عبدالباسط پرهیز شود و جنگ هم با المان هایی خود منطقۀ بالکان باشد.
در ادامه رضا آشفته مسائلی چون دخترکشی و اسیدپاشی به زنان را مطرح کرد که این مسائل باید توسط نویسندگان ما نوشته و در تئاتر و سینما مطرح شوند چون این مسائل تا به آنجا مهم هستند که ما در تاریخ ایران زمین اصلا با پدیدۀ دخترکشی همراه نبوده ایم و آنچه به ما گوشزد شده، به دختر کشی عرب جاهلیت برمیگردد.

مژگان خالقی نیز ضمن پذیرش این نظر اعلام کرد که پس از این بر خود معلوم می داند که درباره مسائل زنان ایرانی بنویسد چون این همان مسیری است که باید برود با همه دشواری ها و سدهایی که وجود دارد.
طاهری: چراغ می اندازد بر تاریکیهای جنگ
امید طاهری، نمایشنامه نویس و منتقد تئاتر در نشست گفت:« نمایشنامه سگها و استخوانهای مادرم، چراغ می اندازد بر تاریکیهای جنگ، این اثر ناظر است بر تبعات جنگ برای آدمهایی که اغلب نقشی هم در بروز جنگ ها ندارند، زنان، کودکان و مردان غیر نظامی. اثر اشاره می کند به جنگ بالکان، اما در این خصوص نگاه تاریخی ندارد.

واقعیت این است که جنگ در هر تاریخی و در هر جغرافیایی که ایجاد شود، سیاهی، تباهی و خشونت ایجاد شده، به یک شکل، زیست انسانها را نابود می کند. از این منظر من نمایشنامه و اجرای مژگان خالقی را اثری انضمامی می دانم. چرا که شما در هر کجای دنیا که شاهد جنگی باشید، فجایع یکسانی در مورد انسانها رخ خواهد داد و این یک درد مشترک بشری است.»

عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران در ادامه گفت:« این نمایشنامه به نوعی بر الگوی نظری نمایشنامه پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی، نوشته ماتئی ویسنی یک اشاره دارد. اگر چه صرفا در نگاه زنانه به جنگ متوقف نمی شود. نمایشنامه از خرده روایت هایی شکل گرفته که همگی تبعات جنگ برای زنان و مردان و کودکان است. این خرده روایت ها به لحاظ مضمون و محتوا، ارتباط معناداری با هم دارند و همین ارتباط است که پیوستگی اثر را ایجاد کرده.
در نمایشنامه پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی، قومیت و نژاد، عامل رخداد جنگ معرفی می شود و همین عامل است که برای طرفین دعوا خوی وحشیگری و تجاوز به طرف مقابل را ایجاد می کند. پس چه بهتر که در نگارش نمایشنامه سگها و استخوانهای مادرم، مژگان خالقی، نژاد و قومیت را کنار می گذارد و بستری فرازمانی و فرامکانی در نمایشنامه خود ایجاد می کند. اگر چه گویا نظر دستگاه نظارت این بوده که حتما به بالکان یا جایی غیر از اینجا اشاره شود.

قطعا نمایشنامه نویس نسبت به تاریخ خود مسئولیت دارد و ثبت رخدادهای تاریخی در آثار، بخشی از این تعهد است. اما فراموش نکنیم که اگر انضمامی بودن اثر را صرفا در شناسنامه قومی و ملی داشتن آن بدانیم، بنابراین الان باید آثار بزرگانی چون شکسپیر، چخوف، ایبسن، دورنمات، بکت و دیگران را غیرانضمامی بنامیم. این خاصیت تئاتر است که وقتی از درد مشترک سخن می گوید، مخاطب چندان توجهی به مشخصات سجلی اثر ندارد و این قرارداد گویا همواره در ارتباط میان اجرا و مخاطب به امضا رسیده است و بر همین اساس، جغرافیا و تاریخ، باعث انتزاعی شدن و عدم ارتباط مضمون با زمینه اجرا نخواهد شد.»
طاهری در بیان شیوه اجرا گفت:« مژگان خالقی در اجرای نمایشنامه خود، با هوشمندی زبان بدن را به کار میگیرد تا عدم وجود کلان روایت دراماتیک در اثر، باعث به محاق رفتن اجرا و شنیداری شدن اثر نشود. اجرا پر از تصاویر متعدد است. از قرار گرفتن بازیگران روی فرش ایرانی، تا چیدمان مبلها و صندلی هایی که به نوعی به مراسم ترحیم ارجاع می دهد و همچنین استفاده درست از بدن های زنانه و مردانه.

بازیها در این اثر، با غلظتی تعمدی، حسی و زیر پوستی است. بازیگران با درک درست موقعیت، تمام ابزار خود را برای انتقال رنجهای مورد اشاره متن، به کار می گیرند و تبدیل به اجرا می کنند. طراحی لباس بسیار هوشمندانه است. خصوصا در مورد لباس بازیگران زن، فرم بصری ایجاد شده، ارتباط عمیقی با مساله ی متن برقرار می کند و در عین حال سخت گیریهای بی مورد دستگاه نظارت را نیز هوشمندانه مورد توجه قرار می دهد.
در نهایت پیشنهاد می کنم علاقه مندان به تئاتر، این اجرا را ببینند. خصوصا در این وضعیتی که قرار گرفته ایم که گویا زنان همچنان در جنگ بر سر زندگی شان در حال مبارزه هستند.»
 
خیمه دوز: یکی از کارهای دیدنی
محسن خیمه نیز که در مقام منتقد مهمان در نشست حضور داشت، گفت:« نمایش «سگ‌ها و استخوان‌های مادرم» کاری از مژگان خالقی را می‌توان یکی از کارهای دیدنی این روزهای تئاتر دانست. 
زن و جنگ، زن و قدرت سیاسی، زن و مرد، و نهایتا زن و بدنش از بنیان‌های درونی نمایش سگ‌هاست. اینکه افرادی که دیگر زنده نیستند نقش زندگان را بازی می‌کنند تاثیر احساسی خوبی بر مخاطب می گذارد. اینکه زندگی کجاست و چه کسی به واقع در حال زیستن است درون‌مایه‌های خوبی نمایش است. و اینکه جنگ چرا در زیست انسان‌ها وجود دارد و چرا باید توسط کسانی که جنگ را نخواسته‌اند تحمل شود و ضرر و زیانش را بپردازند؟ این پرسش‌ها تاثیرات احساسی نمایش سگ‌هاست که دیدنش مخاطب را متاثر می‌سازد.»
او افزود:« متن نمایش نیز بر مبنای روایت‌های تکه‌پاره یا خرده‌روایت‌های نامنظم تنظیم شده که می‌توان آن‌ها را بر مبنای روایت پست‌مدرن ارزیابی کرد. روایت‌هایی که نه بر مبنای روابط علت و معلولی کلاسیک و خطی که بر مبنای اتفاقات بی ربط با هم اما به هم پیوسته در اجرا شکل گرفته‌اند. و چون اتفاقات از جنس قواعد منطقی و کلیشه‌ای نیستند نمی‌توان انتظار داشت که در فرم اجرایی هم شکل کلاسیک خطی را به نمایش بگذارند بلکه برعکس بر مبنای فرم به ظاهر تکه‌پاره و جدا از یکدیگر به صحنه می‌آیند به طوری که نمایش سگ‌ها از این منظر، زیباشناسی فرم را با زیباشناسی روایت پیوند داده است. 

بازی‌های نمایش کاملا انرژیک است بی آنکه به بازی‌های غلوآمیز تبدیل شود به همین دلیل ریتم نمایش از منظر بازیگری کاملا تا انتها حفظ می‌شود. بازی‌ها ترکیبی هستند از بازی فانتزی و بازی حماسی که نتیجه‌اش نوعی اجرای آیرونیک است.  ایراد نمایش سانسورهایی ست که به آن تحمیل شده و بخشی از متن و بخشی از اجرا و حتی بروشور نمایش را نیز تحت تاثیر سانسور قرار داده و دچار اسیب کرده است. 
برای مژگان خالقی که هم نویسنده است، هم کارگردان است، هم بازیگر است و هم دانشجوی دکترای تئاتر آرزوی موفقیت دارم.»

آشفته: یک قالی خونین
رضا آشفته در ادامه به اجرای این نمایش پرداخت که در شکلی مدرن و به شبوۀ امپرسیونیستی بر آن است که توصیفی از رخ داده ها را روایت کند و به همین دلیل در فضایی سیال زنان و مردان مرتبط با موقعیت که همان جنگ بالکان است دربارۀ نامه هایی که نوشته و یا در حال نوشته شان هستند می گویند و این واگویه ها همان خرده روایت های است که به شکل گسترده مساله تجاوز به زنان و حریم شکنی متجاوزان را مطرح می کند. خالقی در یک نگاه مینیمالیستی با آوردن یک فرش سرخ رنگ بستر اتفاقات و خشونت ها را همچون یک مسلخ و خونریزگاه نمایان ساخته و در پس این قالی، مردانی که مرتبط با زنان هستند بر نشمین هایی نشسته اند و یک مرد که با لباس و حرکات موزون بیانگر فرماندهان و معاملات در سایه است، در آمد و شد هایی با پوشش زنانه بر است که این وضعیت را در دردناک ترین شکل ممکن اش وصف نماید. همین نگاه موجز جاذبۀ کارش را بالاتر می برد و در این بین زنان سیاهپوش در مسلخ قرار گرفته اند و از این تجاوزگری ها به دلیل مشکلات ریشه دار تاریخی شان می گویند بی آنکه اشاره ای به آن کرده باشند. چون منطقه بوسنی در اروپای شرقی توسط عثمانی ها چند سده قبلتر فتح شده و در روزگار فروپاشی یوگسلاوی و تبدیل آن به چند کشور مستقل بیشتر درگیری و جنگ قومی فقط در این کشور اتفاق افتاده و حالا صربها انتقام تاریخی شان با راه اندازی جنگ و تجاوز به زنان ترک گرفته اند...»
آشفته بازی ها را تایید کرد اما بازی دو بازیگر را برجسته تر دانست که پرداخت متن و توان و خلاقیت ریحانه سلامت قدرت بازی اش را در نقش سعاد نمایان می کند. مادری که از پسر و مادرش دور افتاده و او معلمی است که با نوشتن نامه هایی به پسرش به دنبال آرام و قرار دوباره برای گریز از این موقعیت هولناک است. اما بازیگر دوم نوید بانی در نقش راتکو که چندین نقش را به شکل بازی در بازی و با استفاده از ماسک و تن پوش انجام می داد و در واقع با هر نقش دشواریی را از سر راه اجرا بر می داشت که جاذبۀ کار یا همان اهداف اجرایی کارگردان را در شکل نمایشی اش برآورده سازد.

مژگان خالقی هم در جاهایی از نشست درباره کارش توضیحاتی داد و از این گفت در این کارش با آنکه همچنان علاقه مند به تادئوش کانتور است اما کاملا نتوانسته از نظریه های او برای بیان اجرایش استفاده کند اما در عین حال در جاهایی این وابستگی همچنان مشهود است. او همچنین از طرح مساله گفت و اینکه پاسخ به مسائل در تئاتر تعلیم و تربیتی کودکان بیشتر میسر است و در اینجا همان بیان مساله است که باعث دانستگی و آگاهی جامعه خواهد شد. او همچنین بازی ها را نه بر مبنای رئالیسم و ناتورالیسمش بلکه بر پایه باورمندی به آنچه رخ می نماید دانست که در اتکای به بیان بدنی نمودار شده است. 

http://dezfoolnews.ir/fa/News/101848/دوشنبه-های-نقد-نمایش-سگها-و-استخوانهای-مادرم
بستن   چاپ